آیا فلسفه ادبیات است؟ آیا مردم فلسفه را برای التذاذ میخوانند؟ البته که چنان است و البته که آنها چنین میکنند.
گزینگونههای نیچه، جستارهای شوپنهاور، رمانهای فلسفی سارتر مردم را خوش میآید. آنها محاوراتِ افلاطون را میخوانند (و بیشک محاوراتِ ارسطو را هم میخواندند، چنانچه تمدنِ غربی تا ایناندازه سهلانگار نبود که آنها مفقود شوند). برخی حتی مدعیاند که از رسالههای دشوارتری در مجموعۀ آثار اصلی فلسفی لذت میبرند. برتی ووستر در یکی از رمانهای «جیوز» پی. جی. وودهاوس فخرفروشانه اظهار میکند «بههنگامِ فراغت، مرا معمولاً چنبرهزده بر یکی از آخرین کارهای اسپینوزا خواهید یافت».
پس بگذارید پرسش را محدود کنم: آیا کسی فلسفۀ تحلیلی را برای التذاذ میخواند؟ آیا این سنخ فلسفه ادبیات است؟ این بار چهبسا بگویید: «قطعاً نه!» یا شاید بگویید: «فلسفۀ تحلیلی چه کوفتی است؟».
متن کامل این مقاله را در سایت «جمهوری فلسفه و ادبیات» بخوانید:
https://jomhourifalsafe.com/magazine/isphilosophyliterature/
«جمهوری فلسفه و ادبیات»