+خیلی خوبه که آدم بتونه ناراحتی شو بگه! از اون بهتر اینه که کسی باشه ازت بپرسه چرا ناراحتی ... از اونم بهتر اینه که اونی که دلت میخواد بیاد و از دلت دربیاره ! - از همه اینا بهتر اینه که اصلا اسباب ناراحتی نباشه + من که میگم می ارزه ناراحت باشی تا اونی که دلت میخواد بیاد و از دلت دربیاره ...
حرفهای تو مثل قالی ایرانیست و چشمهایت گنجشکهای دمشقی که بین دو دیوار میپرند. قلب من مثل کبوتر بالای حوضچهی دستانت پر میکشد و در سایهی النگوهایت میآرامد
می گذرند روزها و چیزی شبیه "تو" از من به جا می ماند چیزی مثل "دوستت دارم"... مثل التماسی گنگ در نگاه آهوبره ای زخمی به تفنگی کهنه که گلوله ای گیر کرده در آن ... و باز واژه ها گم می کنند خودشان را در من... و هیچ کس باور نخواهد کرد که گاهی تفنگ ها هم خودکشی می کنند!
هاشم خان: عشق عینهو جنگ میمونه؛ شروع کردنش آسونه، تموم کردنش سخته، فراموش کردنش محال... تو بگو عروس، تو که درس دکتری خوندی، این چه زخمیه زخم عشق..؟! که اگه عمری ام ازش بگذره، باز تازه میمونه.. عفونی میشه، میخشکه، میافته.. اما دوباره سر باز میکنه..! بگو، تو کتابای شما مرهمی واسه عشق نیست؟
شهرزاد: نه نیست، هیچ بارونی نمیتونه بشوره رد پاش رو از دل آدم...