اندیشه ها

@andishehayee


سخنرانی ، اخبار انتخابی، معرفی کتاب، معرفی آثار، نقد ....

لینک دسترسی به مطلب ابتدا کانال
مطالب صرفا جهت اگاه شدن از عقاید مختلف است و تایید و تکذیب نمی شود .

t.me/andishehayee/1

اندیشه ها

21 Oct, 08:09


دیپلماسی به زانو در می آید؟


سیدعباس عراقچی، وزیر خارجۀ جمهوری اسلامی، پایتخت اغلب کشورهای خاورمیانه را زیر پا گذاشته است تا از خطری که به گفتۀ او، «منطقه را در آستانۀ فاجعۀ تمام‌عیار» قرار داده است، بکاهد و راهی به سمت حل بحران از طریق دیپلماتیک باز کند. آقای عراقچی پی در پی به پایتخت کشورهای عربستان، قطر، عمان، عراق، لبنان، سوریه، اردن، مصر و ترکیه سفر کرده و با مقام‌های بلندپایۀ این کشورها دیدار و گفت‌وگو داشته است.

اینکه در این سفرها، وزیر خارجه به مقام‌های کشورهای میزبان خود چه گفته و از آنها چه شنیده، به جز برخی حرف‌های کلی، جزئیات آن به رسانه‌ها درز پیدا نکرده است. جمهوری اسلامی به طور رسمی خواستار اعلام آتش‌بس در جنگ نوارغزه و لبنان و پیشگیری از حملۀ اسرائیل به خاک ایران است. آقای عراقچی در جریان سفرهایش، بارها نسبت به ادامۀ جنگِ غزه و لبنان و به‌خصوص پیامدهای هرگونه حملۀ نظامی اسرائیل به ایران هشدار داده است.

در واقع عموم کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی دخیل در بحران جاری، خواهان اعلام آتش‌بس فوری در جنگ اسرائیل با لبنان و نوار غزه هستند، اما آنچه سبب می‌شود که به‌رغم درخواست آنان جنگ همچنان ادامه پیدا کند، تفاوت نگاه عمیق آنان در مورد شرایط آتش‌بس است. در حقیقت، تا هنگامی که تمام طرف‌های ذیربط در دو جنگ جاری در منطقه نه‌فقط دربارۀ ضرورت آتش‌بس بلکه دربارۀ شرایط مشخص و تعریف‌شدۀ آتش‌بس به توافق دست نیابند، امیدی به خاموش شدن سلاح‌ها نمی‌توان داشت.

اسرائیل به عنوان طرف اصلی جنگ، شرایط خود را برای پذیرش آتش‌بس اعلام کرده است. در جبهۀ جنگ غزه، آنها خواهان توقف کوتاه‌مدت جنگ، در ازای مبادلۀ شماری از زندانیان فلسطینی با اسیران خود در نزد حماس هستند و آتش‌بس دائمی را به حذف ساختار نظامی و مدیریتی حماس و باز بودن دست خود در ادارۀ امنیتی نوارغزه مشروط می‌کنند.

طبعاً حماس این شرایط را نمی‌پذیرد و سایر کشورها هم راه‌های میانه‌ای را مطرح می‌کنند که قادر به پل زدن بین خواست‌های دو طرف نیست. به همین دلیل، آتش‌بس در نوار غزه به کلافی سردرگم تبدیل شده است و حتی پس از کشته شدن یحیی سنوار نیز، چشم‌اندازی برای پایان سریع جنگ گشوده نشده است. در جبهۀ لبنان، طرف اسرائیلی برای اعلام آتش‌بس دائمی خواهان ایجاد یک منطقۀ حائل تا سه کیلومتری مرز و عقب‌نشینی نیروهای حزب‌الله به شمال رودخانۀ لیطانی و استقرار ارتش لبنان به جای آنهاست.

دیگر کشورها و بسیاری از احزاب لبنانی از اجرای قطعنامۀ ۱۷۰۱ شورای امنیت به عنوان فصل‌الخطاب درگیری با اسرائیل حمایت می‌کنند؛ موضعی که به جز ایجاد منطقۀ حائل، شرایط اسرائیل برای آتش‌بس را تأمین می‌کند. با این حال، روند اجرای قطعنامه خود موضوع اختلافی عمیقی بین اسرائیل و برخی دیگر از طرف‌هاست. اسرائیل اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ یعنی عقب‌نشینی نیروهای حزب‌الله به شمال رودخانۀ لیطانی را فقط «زیر آتش» می‌پذیرد و تا تحقق عینی مفاد قطعنامه حاضر به دست کشیدن از جنگ نیست.

آمریکا و برخی از متحدان آن در خاورمیانه و لبنان نیز تاکنون با اجرای قطعنامۀ ۱۷۰۱ در «زیر آتش» مخالفتی از خود نشان نداده‌اند و ظاهراً نظرشان بر این است که در صورت آتش‌بس فوری، دلیلی برای پذیرش اجرای قطعنامه از طرف حزب‌الله و ایران وجود ندارد. بدین ترتیب، آنان تداوم ضربه به ساختار و امکانات نظامی حزب‌الله را ضمانتی برای اجرای قطعنامۀ ۱۷۰۱ می‌پندارند. در این میان اما جمهوری اسلامی عمدتاً بر اعلام آتش‌بس فوری بدون ارائۀ توضیحی دربارۀ شرایط آن تکیه دارد. روشن است که بدون روشن شدن شرایط آتش‌بس، شعلۀ جنگ فرو نخواهد نشست.

ظاهراً منظور جمهوری اسلامی از آتش‌بس، بازگشت به شرایط پیش از جنگ، در هر دو جبهۀ لبنان و نوارغزه است. این ایده در بین قدرت‌های غربی و حتی کشورهای عرب منطقه طرفداری ندارد. آنها به نوعی از نظم برای آینده منطقه چشم دوخته‌اند که گرچه با نگاه دولت راستگرا و افراطی حاکم بر اسرائیل هماهنگ نیست، اما با مواضع جمهوری اسلامی فاصلۀ بیشتری دارد.

با این همه، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی در مصاحبه‌اش با روزنامۀ فرانسوی فیگارو.....(ادام یادداشت در لینک زیر)
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-23732



احمد زید ابادی


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

21 Oct, 08:01


🔹جمعبندی رضا علیجانی در نشست 19 اکتبر پاریس

جمع‌بندی نهایی در یک جمله همان تیتر همایش است:«تحولات در ایران؛ لزوم ابتکار و پرهیز از سراب».
🌈یک نقطه امیدوارکننده‌ این که نشانه‌های محسوسی از یک «واقع‌بینی مسئولانه» دارد تقویت می‌شود؛ چه در حتی بخشی از درون قدرت، چه در درون جامعه و چه در خارج از کشور؛ این که ما مجبور و محکوم به همکاری با همدیگر هستیم . ایران برای همه است. همگی بخشی از مشکل و بخشی از راه‌حل هستیم.
🌈اکثر حاضران با گرایشات مختلف تاکید داشتند جنگ راه‌حل نیست و به نفع حکومت سرکوبگر تمام می‌شود.
🌈برخی سخنرانان معتقد بودند غرب دیگر حاضر نیست فقط روی پرونده هسته‌ای بدون در نظر گرفتن مسائل منطقه‌ای با ج.ا مذاکره کند.
🌈برخی سخنرانان تضعیف نیروهای منطقه ای ج.ا را به نفع مسائل داخلی ایران می‌دانستند.
🌈اکثر سخنرانان از همسویی میانه‌روهای همه گرایشات حمایت  می‌کردند تا یک نیروی ملی واقعی و روی زمین شکل بگیرد.
🌈آقای گلریز در مخالفت با جنگ سخن گفت. خانم محی‌الدین گفت حکومت‌های فردی دیگر پاسخگوی مسائل جوامع مدرن نیست. آقای خوانساری هم گفت وضعیت بدتر از ج.ا هم وجود دارد.

🔺زرین محی‌الدین| متاسفانه نیروهای مختلف اپوزیسیون به جای فکر کردن به ایران همگی به آرمانهای خودشان چسبیده‌اند. ما باید اختلافات وخود بزرگ بینی‌های‌مان را کنار بگذاریم و روی هدف مشترک که نجات ایران است متمرکز بشویم.
🔺حسن منصور|«بی تعادلی بین تولید ملی و توزیع امتی»| اصلاح‌طلبان چون خودشان از بی‌تعادلی‌ها بهره‌مند هستند، نمیتوانند دست به اصلاح اقتصادی بزنند| اپوزیسیون باید از انگیزه‌های حقیرانه دست بردارد و به وظیفه ملی‌اش عمل کند.
🔺ئالان توفیقی| سه ویژگی بین اصلاح‌طلبان و برخی سرنگونی‌طلبان مشترک است: توهم و قطع ارتباط با واقعیت، تنفراز دیگران  و نوعی وابستگی به منابع قدرت و ثروت داخلی و یا خارجی| لزوم تشکیل جبهه گسترده صلح برای همه مردمان منطق.ه
.
🔺هادی زمانی| تصور سرنگونی حکومت توسط حمله نظامی، واقع‌بینانه نیست| سه نیاز برای گذار سامانمند از ج.ا: وجود یک نیروی میانه‌رویِ قدرتمند در درون حکومت، یک اپوزیسیون واقع‌بین و دارای پایگاه اجتماعی و حمایت بین‌المللی از این فرایند.
🔺محسن بهزاد کریمی|عدالت انتقالی از براندازی هم سخت‌تراست و نیاز به اجماع دارد|پنج اصل عدایلت انتقالی:حقیقت یابی، اجرای عدالت، ترمیم برای آشتی ملی، یادبود(نقد برخی مصادیق ابزارشکنی یادبودها) و اطمینان از عدم تکرار.
🔺احمد وخشیده| پرهیز از دوقطبی‌سازی‌های مختلف| ما نباید چون ج.ا آمریکاستیز است، روسیه ستیز بشویم و یا چون اسرائیل ستیز است، فلسطین ستیز بشویم. ما باید بتوانیم بر أساس منافع ملی با همه روابط مثبت داشته باشیم.
🔺قاسم شعله سعدی|جنگ اسرائیل با ج.ا جنگ مردم ما نیست اشتباه است؛ وقتی جنگ بشود اموال ملت ایران از ج.ا تفکیک پذیر نیست| تجربه منفی امثال احمد چلبی و حامد کرزی| ما باید خودمان یک آلترناتیو داشته باشیم. خارجی‌ها میخواهند به ما رهبر تحمیل بکنند.
🔺فاطمه امان| ایران برای چین و روسیه یک دوست کم ضرر و پر منفعت است.آنها به نفع ایران وارد هیچ منازعه نظامی با هیچ کشوری نخواهند شد|جنگ خارجی عموماً به نفع حکومت و به ضرر مردم بوده و حکومت‌ها به بهانه جنگ مردم و جامعه مدنی را سرکوب می‌کنند
🔺محمدجواد اکبرین|حزب الله و حماس سازمان‌هایی شکننده و متکی به رهبران کاریزماتیک و  کمکهای مالی و تسلیحاتی خارجی هستند. هر دو مولفه اینک تضعیف شده است|نباید اجازه بدهیم  رسانه‌های ج.ا مثل جنگ هشت ساله در باره حزب الله و حماس هم به بی‌معیاری در ارزیابی پیروزی و شکست دامن بزنند.
🔺بهروز بیات| اگر یخ‌های بین ج.ا و غرب هم شروع به آب شدن کند با توجه به تجربه ج.ا در گذشته و ناکارآمدی و فساد، وضعیت مردم تغییر زیادی نخواهد کرد|اعتراضات ۹۶ و ۹۸ قبل از تحریم‌های ترامپ اتفاق افتاد|بسیاری از تحولات که حتی منجر به انقلاب شده بعد از یک شکوفایی اقتصادی، اتفاق افتاده.
🔺دامون گلریز| ما نمی‌توانیم روی دولت‌های دنیا حساب بکنیم، آنها اولویت‌های خودشان را دارند|برخی مثل ج.ا جنگ را «برکت»، برخی «فرصت» برای براندازی و برخی نیز باعث «فلاکت» مردم و مملکت  می‌دانند| فرصت دانستن جنگ نادرست است و در جنگ امنیتی‌ها دست بالا را پیدا می‌کنند|
🔺مهرداد خوانساری|شکست حزب‌الله و حماس باعث کاهش نفوذ تدریجی ج.ا در منطقه خواهد شد|ج.ا تاکنون توانسته است تمرکز بین‌المللی را روی منطقه نگه دارد نه روی داخل ایران| کسانی که از جنگ حمایت می کنند بسیار حرف غیرمسئولانه‌ای میزنند|ما باید حول یک مطالبه حرکت کنیم: جانشین کردن حکومت مردم به جای حکومت ولایت.

متن کامل‌تر در صفحه فیس بوک:
https://fb.watch/vlxXoYF6k3/

🤔

🆔 @andishehayee

اندیشه ها

20 Oct, 20:23


‍ ‍ گاهی لازمه تا بنشینیم و خوب گوش دهیم،
نشنویم...
با سلول، سلول‌های تن و جانمان فقط گوش دهیم؛
به صدای باد!
به صدای طلوع و غروب آفتاب، صدای بارون، صدای خاک، صدای برگ درختان در هنگام وزیدن نسیم صبحگاهی...
گاهی باید نشست و خوب گوش داد به صدای طبیعت، به صدای هستی و فریادی که ما را مخاطب قرار داده.
گاهی باید نشست و فقط‌ گوش داد،
گوش داد تا بفهمیم کجاییم و در چه وضعیتی قرار داریم و از چه چشم‌اندازی در حال نظاره کردن زندگی هستیم.
تا بفهمیم که اینجا زمین است و ما همه انسانیم،
بفهمیم که ما نیامده‌ایم فقط کار کنیم و پول دربیاوریم و رستوران برویم و تلویزیون تماشا کنیم و روزنامه و کتاب بخوانیم مدرک دانشگاهی بگیریم و بفلسفیم.
نیامده‌ایم واقعیت را مجازی کنیم، بل آمده‌ایم مجازی را به واقعیت تبدیل کنیم.
ما آمده‌ایم تا "بودن" را به "شدن" برسانیم.
از "بود" به "شد" رحل مکان کنیم،
تا بشویم آنکه باید بشویم.
تا بر خود چیره شویم ،تا بزرگ شویم و رشد کنیم،
آنقدر که حتی در "خود"مان هم جا نشویم،
از خود بیرون بزنیم تا در خود فرو نرویم.
از خود بیرون بزنیم و در جهان هستی گم بشویم،رها بشویم.

بنظرم حس زیبایی است حس در هستی گم شدن،
زیبا و شگرف مانند حس گم شدن لای جمعیت...
احساس قرار گرفتن درون یک تاریکی مطلق.
یک لحظه تصور کن؛
درون تاریکی قرار گرفته‌ای
و چشمت جز سیاهی چیزی نمی‌بیند،
همه چیز سیاه است، همه جا را سیاهی فرا گرفته،
یک آن از درون تاریکی مطلق،  نوری چشمت را برق می‌اندازد.
مثل یک نقطه‌ای سفید درون میلیون‌ها نقطه سیاه.
درنهایت می‌‌بینی‌اش و مجذوب این نور کوچک می‌شوی،
جوری بغض در گلویت رشد می‌کند و روی صورتت به اشک‌های شوق تبدیل می‌شود که دوست داری هیچ وقت بند نیاید این سیل اشک لذت بخش و دوست داشتنی.
بعد می‌فهمی که؛
باید به زشتی این جهان با غرور خندید،
خندید و رد شد...
خوب می‌دانم که زخمی در سینه انسان است که حرف نمی‌زند.
با هیچکس حرف نمی‌زند،
خاموش است اما از درون انسان را مانند یک خوره می‌خورد.
همان زخمی که "صادق خان هدایت می‌گفت.
آن زخم هنوز هست، تا همیشه هست،
از ازل بوده و بنظرم تا ابد نیز خواهد بود.
زخمی که به انتظار نشسته تا شب شود و از اعماق خونی‌اش انسان را صدا کند...
زخمی که به انسان تحمیل شده،
تحمل این زخم برای انسان سخت بوده و هست.
گاهی انقدر طاقت فرسا می‌شود که آدمی مجبور می‌شود تنه خود را قطع کند تا دمی رویش بنشیند و  استراحت کند...
تا کم نیاورد، تا مضمحل نشود و به مرض عادت مبتلا نشود.
تا اهلی نشود، رام نشود و افسار بر دهانش نزنند و به سکوت و رضا و قناعت مبتلایش نکنند.

🆔 @andishehayee

اندیشه ها

20 Oct, 20:21


⭕️ برگزاری نخستین نشست از سلسله‌ نشست‌های «وفاق ملی» در مرکز بررسی‌های استراتژیک

🔸نخستین نشست از سلسله ‌نشست‌های «وفاق ملی» با حضور اساتید و اعضای هیئت‌ علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های برجسته کشور در حوزه‌های علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی عصر امروز در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌ جمهوری برگزار شد.

به گزارش اداره کل رسانه معاونت راهبردی ریاست‌ جمهوری، در نخستین نشست از سلسله ‌نشست‌های «وفاق ملی» با موضوع «بررسی ابعاد مفهومی ایده وفاق»، شرکت‌کنندگان به کنکاش مفهومی وفاق ملی پرداختند.

🔸بر اساس دیدگاه‌های مطرح شده در این جلسه از سوی دکتر محمدمهدی مجاهدی، عضو هیئت‌ علمی پژوهشگاه علوم ‌انسانی و مطالعات فرهنگی، متأسفانه هنوز شاهد پرورش دیدگاه‌های سنجیده و پخته شده‌ای در موضوع وفاق در فضای آکادمیک و ادبیات سیاسی کشور نبوده‌ایم و تلاشی برای برگرداندن ادبیات جهانی علوم سیاسی تجربی در موضوع وفاق به فارسی انجام نشده است. یک علت این مسئله آن است که نگاه غالب مترجمان اندیشه و دانش علوم سیاسی در ایران بیشتر چپِ تنش‌پایه و مبتنی بر تضاد بوده تا وفاق و مصالحه؛ اما در عین‌ حال باید توجه داشت که موضوع وفاق در حوزه علوم سیاسی تجربی از پشتوانه نظری خوبی برخوردار است که قابلیت ترجمه و آموزندگی دارد.

وی با بیان اینکه باید در نظر داشت وفاق نه یک نظریه و الگو دربارهٔ فرم سیاسی، بلکه یک «برنامه سیاسی-اجتماعی» درون ساختار سیاسی است که می‌تواند به مدیریت بی‌ثباتی سیاسی کمک کند و در جهت حل مسائل مشترک تضادهای هم‌فرسا را به تضادها و روابط هم‌افزا برساند و همین مسئله هدف اصلی سیاست وفاق است، ادامه داد: در سایه این برنامه سیاسی-اجتماعی مفاهیم مختلفی از جمله شکل‌گیری ائتلاف‌های بزرگ، تعبیه مکانیزم وتوی متقابل و نمایندگی تناسبی نیز شکل می‌گیرد.

محمدمهدی مجاهدی نزدیک‌ترین مفهوم و معادل فنی انگلیسی برای وفاق را Consociationalism نامید که سنت نظری غنی و قابل اعتنایی را در ادبیات علوم سیاسی تجربی بعد از کتاب آرنت لیپهارت، اندیشمند علوم سیاسی هلندی، تحت عنوان «دموکراسی در جوامع متکثر» (۱۹۷۷) شکل داده و به تدریج پرورده و آزمون تجربی شده است و برای پژوهشگران ایرانی هم آموزنده است.

🔸دکتر نعمت‌الله فاضلی، انسان‌شناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم‌ انسانی و مطالعات فرهنگی، نیز در این نشست با اشاره به اینکه مفهوم وفاق در ایران دارای اقتضائات مختلف در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است، افزود: برای رسیدن به هرگونه وفاق در حوزه‌های مختلف، باید به لوازم متناظرش در عرصه‌های دیگر هم توجه کرد.

🔸دکتر کیومرث اشتریان، عضو هیئت‌علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، هم با تأکید بر تکثر بالا در جامعه ایرانی بر پایه قومیت، مذهب، زبان، آرا و افکار گفت: ایران کشوری بسیار متکثر است و این تکثر ایجاب می‌کند که گروه‌ها و احزاب سیاسی یک طرح ثانویه در پاسخ به این پرسش داشته باشند که چگونه می‌خواهند دیگران متکثر و متفاوت از خود را به رسمیت بشناسند و بپذیرند و با آن‌ها در جامعه و سیاست همزیستی کنند.

🆔 @andishehayee

اندیشه ها

19 Oct, 11:18


«بودجه‌ی مدارس دولتی صفر است»

🖍بهروز مرادی

امروز در جلسه‌ی اولیاء مدارس در میان بهت و حیرت بسیار مطلع شدم که مدارس دولتی هیچگونه بودجه‌ای از دولت و از وزارت آموزش و پرورش دریافت نمی‌کنند و مدارس ناگزیرند تمام هزینه‌های مدرسه را از والدین تأمین نمایند.

در کنار این فاجعه، هستند بسیاری از مؤسسات مذهبی و فرهنگی و دینی و حکومتی که بودجه‌ی هنگفتی از بیت‌المال مردم دریافت می‌کنند. برخی از این سازمان‌ها از این قرارند:

صداوسیما، حوزه‌های علمیه و سازمان‌های زیرمجموعه‌ی آن همچون تبلیغات اسلامی حوزه، شورای عالی حوزه‌های علمیه، مرکز خدمات حوزه‌ی علمیه.
و همچنین مرکز کمک به معیشت روحانیون، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ستاد حمایت از خانواده، مجمع جهانی تقریب مذاهب، بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس، سازمان تبلیغات اسلامی، مؤسسه آموزشی امام خمینی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، حرم امام خمینی، مؤسسه مصباح یزدی، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، آستان مقدس حضرت امام، سازمان اوقاف، ستاد مرکزی راهیان نور، قرارگاه قریب بقیةالله، جامعةالمصطفی العالمیه، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه و... .

عجیب است که برای این مؤسسات، ردیف بودجه‌ای بسیار کلان تعریف می‌شود و سالانه هزاران میلیارد تومان از خزانه‌ی ملت به حساب این ارگان‌های حکومتی واریز می‌گردد، بدون آنکه درنتیجه‌ی عملکرد آنها، جایگاه دین و اخلاق و ادب نزد مردم رفیع‌تر شده باشد و فرهنگ زندگی پاک و درستکارانه در جامعه گسترش یافته باشد و یا این سازمان‌ها نقشی در فسادزدایی و اخلاقی‌ترکردن رفتار در جامعه یا پرورش انسان‌های معنوی و منصف و فرهیخته و دست‌پاک و بافضیلت و باتقوا ایفا نموده باشند.

این امر از تبعیضی باورنکردنی و اجحافی ساختاری و ستمی ویرانگر علیه فرزندان ایران‌زمین در مدارس دولتی و علیه والدین آنها پرده برمی‌دارد.

رأی‌دهندگان به آقای دکتر پزشکیان همچنان منتظر اجرای عدالت در حوزه‌ی نظام آموزشی از طریق اصلاح نظام بودجه‌ریزی و تقسیم عادلانه‌ی بودجه و حذف بودجه‌های رانتیِ تبعیض‌آلود و بهره‌مندساختنِ نظام آموزش و پرورش از بودجه‌ی معقول برای ارتقای سطح و محیط و فضای آموزشی کشور می‌باشند.

٢٨ مهرماه ١۴٠٣


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

19 Oct, 11:17


«شریعت ثابت است یا متغیر؟»

🖍بهروز مرادی

این یکی از پرسش‌های پرچالش دینی است که فقه‌ورزان به آن پاسخ‌های متنوعی داده‌اند.
برخلاف رویکرد فقیهان سنت‌گرا، دین عبارت نیست از مجموعه‌ای از احکام ثابت که در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها معتبر باشند.

احکام قرآنی دست کم از سال چهاردهم بعثت تشریع گردیده‌اند و این صبر چهارده ساله به مخاطبان و کاربران قرآنی می‌گوید که احکام، جزیی پسینی و غیراصلی در دین می‌باشند و بنیان دین بر اصولی همچون تقوا (به معنی توانایی مهار و مدیریت خود)، ایمان (به معنی داشتن وجودی امنیت‌بخش و امانت‌دار و در ارتباط امن و اعتمادآمیز با خداوند و حق)، کردار نیک، بندگی خدای واحد، اعتقاد به معاد و زندگی بر مبنای صلح و سلامت پایه‌گذاری گردیده است.

شریعت از ریشه‌ی "شرع" به معنی راه است و همین ریشه‌یابی نشان از ماهیت حرکتی و غیرثابت بودن آن دارد.

قرآن ازجمله در آیه‌ی ۴٨ سوره‌ی مائده شریعت‌های مختلف را به رسمیت شناخته و معتقد است هر جامعه‌ای راه خاص خود را در تعیین تقدیر خویش می‌پیماید.
این به این معنی‌ست که به تعداد جوامع بشری، شریعت یا راه و سبک زندگی وجود دارد و نمی‌توان سبک زندگی یک جامعه را به طور کامل به سایر جوامع تحمیل نمود یا تعمیم و تسری داد.

شریعت قرآنی در تعامل فعال خداوند با بافتار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی دریافت‌کننده‌ی وحی شکل گرفته و اگر این شریعت، محصول تعامل دیالکتیکی میان پرسش‌های بشری دیگر با پاسخ‌های الهی دیگری می‌بود، بدون تردید شریعتی دیگرگونه شکل می‌گرفت.

این بدین معنی‌ست که با حرکت عرضی یا طولی جامعوی، شریعت اعتبار خود را کم یا بیش یا به تمامی از دست می‌دهد و بدین ترتیب جامعه‌ی متفاوت به شریعت متفاوت نیاز خواهد داشت.

جامعه‌ای که از نظر تاریخی تمام می‌شود، شریعت یا سبک و راه زندگی جدیدی را طلب می‌کند؛ شریعتی که در واکنشی پویا و دیالکتیکی میان پرسش‌های جدید و پاسخ‌های نوین شکل خواهد گرفت.

                        ٢۵ مهرماه ١۴٠٣



🆔 @andishehayee

اندیشه ها

19 Oct, 11:04


ناگهان، رستم؟

تلویزیون را روشن می‌کنم. سریالی جدید درباره جنگ هشت‌ساله است. روی دیوار سنگر پارچه‌نوشته‌ای است: برای خاک وطن، خون می‌دهیم. فیلم پر است از آدم‌های سیبیلو. داش مشتی.

شهر پر شده از بنرهای شهرداری با مضمون وطن‌دوستی و ایران‌دوستی: "همه برای عزت ایران". از میدان "جهاد" رد می‌شوم: کل یک ساختمان را بنری عظیم با تصویر رستم ِ شاهنامه زده‌اند که: رسیده به ما تیغ رستم کنون!

روزها و سال‌ها و دهه‌هاست که در کتاب‌های درسی بچه‌ها اما چندان خبری از رستم و شاهنامه نیست. روز کوروش جاده‌های به سمت پاسارگاد را می‌بندند مبادا جمعیت بیش از حد به بازدیدش برود. در صدا و سیمایشان یک سریال جذاب درباره ایرانیت و شاهنامه نیست. در منابر وعظ و فضاهای رسمی و اداره و سخنرانی مقامات و حضرات، "ایرانی" بودن و رستم و سهراب و تهمینه و اسفندیار هیچ کجا نبوده.

به ناگهان، ایرانیت اما ظاهر می‌شود: در فیلم‌هایی که میسازند، در تبلیغات شهری، ... چرا؟ چون جامعه را به وجد می‌آورد. آن خطابه‌های دیگر، برای بسیاری بخش‌های جامعه جذابیت که ندارد هیچ، دافعه آورده.

همنوایی با جامعه، تنها به وقت اضطرار.


مهدی سلیمانیه


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

17 Oct, 15:55


"رژیمِ غذاییِ دین"

فرض بفرمایید شما رفته اید پیش دکتر متخصص تغذیه و برای لاغر شدن یک رژیم غذایی گرفته اید......

بعد از یک مدت عمل به دستورات رژیم، نه تنها لاغر نشده اید بلکه روز به روز چاق تر شده اید....

در این وضعیت چه کار می کنید؟

می نشینید و می گویید اشکال ندارد همین رژیم را ادامه می دهم

یا به تکاپو می افتید که ببینید اشکال کار کجاست؟  رژیم را غلط به شما داده اند یا شما اشتباه عمل می کنید؟

قطعا انتخاب شما، مورد دوم است!

همه آنچه که انبیا آوردند و ما بعنوان "دین" میشناسیم، یک نوع رژیم خاص غذایی برای پرورش روح است!

این رژیم باید تاثیرات مشخصی داشته باشد، وقتی اهداف این پکیج، شکوفا نشود پس یا اساسا این پکیج درست فهمیده نشده یا درست عمل نشده....

یکی از اهدافِ رژیم دینداری، رسیدن به "منِ وسعت یافته" است......

انسان در حالت عادی، فقط خودش را "من" می داند، همین که رشد کرد کم کم دیگری را هم مثلِ "من" می بیند، گرسنگیِ او را در وجود خودش حس می کند، غم او را در قلب خودش حس می کند، یعنی "منِ" او گسترش یافته و دیگری را هم در بر گرفته.......

این حالت حتی می تواند گسترده تر بشود تا جایی که انسانِ رشد یافته، طبیعت و درخت و سگ و گربه و حیوانات را هم درست مثلِ "من"، مثل جزیی از "من"، ادراک کند......

این یکی از ثمراتِ رژیمِ غذایی دینداری است و اگر در ما وجود ندارد پس راه را اشتباه رفته ایم!!

امین خیام


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

15 Oct, 19:34


انبان مندرس طالبان!

طالبان هم گویی پاک عقل از سرشان پریده است، هر چند که برخی افراد اصولاً باوری به عقل آنها ندارند که حالا بگوییم از سرشان پریده است! گفته بودند در این دوره از امارت مصیبت‌بارشان، رو به "ترقی" دارند، اما هر چه زمان بیشتر سپری می‌شود، ایده‌های مندرس‌تر و غریب‌تری از انبان ایدئولوژی‌شان بیرون می‌آورند!
وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان به رسانه‌ها دستور داده است که از انتشار تصویر موجودات جاندار یعنی چیزهای ذی‌روح اجتناب کنند! تا حالا این دستورالعمل شامل رسانه‌های دولتی می‌شد، اما اخیراً به رسانه‌های غیردولتی هم تعمیم داده شده است!
طبق این دستور، روزنامه‌ها و مجلات و شبکه‌های تلویزیونی حق انتشار تصویر هیچ انسان و حیوانی را ندارند چون از نظر رهبر طالبان، خلاف شرع است! حالا شما روزنامه یا مجله‌ای را تصور کنید که حاوی هیچ عکسی از یک موجود زنده چه آدم و چه حیوان نباشد! شبکه‌های تلویزیونی هم از این کار منع شده‌اند! قاعدتاً اگر پخش عکس و تصویر یک جاندار حرام باشد، پخش فیلم از آنها هم به طریق اولی باید حرام باشد چرا که فیلم هم چیزی جز عکس‌ها و تصاویر پی در پی و سریع نیست!
به نظر من جمود فکری و حماقت به هر اندازه هم که شدید باشد، دیگر سر از این نوع کارها در نمی‌آورد. بنابراین، طالبان با اینگونه فرامین حکومتی یا می‌خواهند برای پوشاندن ناکامی های خود جنجال به پا کنند و یا اینکه دست‌هایی برای بدنام کردن اسلام و فقه حنفی در پشت جهالت طالبان پنهان است.

احمد_زیدآبادی


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

15 Oct, 19:28


🟥زنان، قربانیان جنگ‌های ناخواسته

✏️پروین ملک

🔴مردان، حکمرانان و دولتمردان در جلسات مختلف تصمیم به جنگ می‌گیرند. جنگ آغاز می‌شود و هزاران نفر در جبهه‌ها به قتل می‌رسند. آیا از زنان در این چرخه خون، جنون و مرگ جای پایی دیده می‌شود؟  در زمان جنگ، زنان بیشترین لطمات را از جنگی که در بوجود آوردنش نقشی نداشته‌اند، می‌بینند. این زنان در دوران جنگ، همسرشان، فرزندشان، برادرشان و پدرشان را از دست می‌دهند، خانه‌هاشان خراب می‌شود و تهیه آذوقه دشوار و غیر ممکن می‌گردد. زنان در دوران جنگ و بعد از جنگ مورد تجاوز و تعرض قرار می‌گیرند اما نامی از این زنان در تاریخ دیده نمی‌شود و تندیسی برایشان ساخته نمی‌شود و نقشی از آنها در حافظه تاریخ باقی نمی‌ماند. برای سربازان گمنام آرامگاه می‌سازیم، مجسمه‌های با شکوه در میادین شهر بر پا می‌کنیم ولی زن‌ها، زجرها، مقاومت‌ها، شکنجه‌ها و مرگ‌شان را با سکوت برگزار می‌کنیم. 

🔴لازم است بدانیم که زنان و دختران آلمانی پس از جنگ مورد تجاوز و آزار سربازان آمریکائی و دیگر دولت‌های فاتح، بصورت گسترده قرار گرفتند و در این جنایت بزرگ، دولت شوروی تنها نبود. اگر چه هیچ سند و نوشته‌ای در مورد تجاوز به زنان در دوران جنگ نیست ولی از دفترهای خاطرات به دست آمده بعضی از سربازان مانند ولادیمیر جلفند، سرباز یهودی اوکراینی نوشته شده است: «گربه ماده‌های آلمانی اعلام کرده‌اند که انتقام شوهران مرده خود را می‌گیرند.» ولادیمیر در دفتر خاطرات خود ادامه می‌دهد: «آنها باید بدون ترحم نابود شوند. سربازان ما پیشنهاد می‌کنند که آنها را از طریق اندام تناسلی‌شان بزنند، اما من فقط آنها را اعدام می کنم.»

🔴یکی از این افراد، اینگبورگ بورت است که در برلین حدودا تا ۹۰ سالگی زندگی کرد. دفترچه خاطراتش در اختیار دخترش است. اینگبورگ بورت در سال ۱۹۴۵ دختری ۲۰ ساله بود و زمان جنگ مانند خیلی از دختران دیگر در انبار زیر زمینی مخفی شده بود. او نوشته که ناگهان صدای سربازان روسی و آلمانی همه جا پر شد و یکی از سربازان او را دید و با تفنگ به او نشانه رفت. از او خواسته شد که لخت شود و بدنش را به نمایش بگذارد و او لخت شد. آن سرباز به او تجاوز کرد و بعد سرباز دیگر و دیگر ... نوشته است که احساس مرگ کرده و احساس کرد که دارند او را می کشند.

🔴در حمله آمریکا و غرب به عراق، زنانی که به علت مسائل سنتی در خانه مانده بودند، به وسیله سربازان امریکایی دستگیر شدند. آنها را گروگان گرفتند، بلکه همسرانشان خودشان را تسلیم کنند. به این زنان توسط سربازان امریکایی تجاوز شد. در سوم دسامبر سال ۲۰۰۳، زنی به نام «نور» در یاداشتی که بصورت قاچاق از زندان به بیرون فرستاده بود، نوشت که سربازان آمریکایی زنانی را در ابوغریب گروگان گرفته اند و در زندان نگهداشته شد‌ه‌اند، مجبور کردند که برهنه شوند و به آنها تجاوز کرده‌اند. در میان ۱۸۰۰ عکسی که توسط نگهبانان زندان در ابوغریب از این زنان گرفته شده، برخی نشان می‌دهد که به زور آنها را برهنه کرده‌اند و در حالت‌های مختلف از آنها عکس گرفته شده است. دولت بوش از انتشار عکس‌های زنان زندانی عراقی در ابوغریب، از جمله عکس‌ زنانی که با اسلحه مجبور به برهنه کردن سینه‌های خود شده‌اند خودداری کرده است (گرچه این عکس‌ها در کنگره نشان داده شده). زنان عراقی بدلیل مساله فرهنگی و سنت که آبرو و «ناموس» بخش مهمی از آن است در مورد تجاوزها و توهین‌ها حرفی نمی زنند. کلایه به مدت شش هفته در بازداشتگاه بدون اتهام نگهداشته شده بود و به او توهین و فحاشی شده بود.

🔴در جنگ ایران و عراق، زنان زیادی مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفتند. مریم کاظم زاده که عکاس دوران جنگ و راوی یکی از خشن‌ترین رویدادهای جنگ ایران و عراق بود، گوری بی‌نام و نشان را یافت که متعلق به زنانی بود که مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفتند. این گور در سال ۶۳ یافته شد. سال ۶۵ که بار دیگر به آن منطقه رفت، اثری از آن نبود. کاظم زاده در نشستی که چند سال پیش در دانشگاه تهران برگزار شده بود، ماجرا را با جزئیات بیشتری تعریف کرده است:‌ «سال ۶۵ در منطقه بُستان، عراقی‌ها به زنان تجاوز کردند و آنها را کشتند. در بخش‌هایی از منطقه، یادواره‌ای برای زنان ساخته بودند و نوشته‌هایی را بالای تپه‌‌ها زده بودند مبنی بر اینکه یادتان را گرامی می‌داریم. برای تهیه گزارش به آن منطقه رفتم. زمانی که عکس‌ها در مجله زن روز منتشر شد، برخورد کردند که چرا عکس ها را منتشر کردم.»

🔗لینک متن کامل

🆔 @andishehayee

اندیشه ها

14 Oct, 20:49


آرایش غلیظ و به همان غلظت؛ "شرمندگی"

خاطره ای که شما را دعوت می کنم با حوصله آن را بخوانید
:

تقریبا ۱۴ سال قبل که دانشجوی کارشناسی بودم، یک روز مثل همیشه از دانشگاه به منزل رفتم که دیدم یک دختر خانمی مهمانِ مادرِ من است......

اولین چیزی که از این دختر خانم جلب توجه میکرد یک آرایش خیلی غلیظ بود که بدجوری توی چشم می زد!!

متوجه شدم ایشان، دوست یکی از اقوام شهرستانی ماست که در کرمانشاه مغازه لباس زنانه دارد، به تهران آمده تا از بازار خرید کند و برای فروش به شهرستان ببرد. چون باید یک شب تهران بماند قرار شده منزل ما بخوابد.

من که از ماجرا مطلع شدم برای اینکه ایشان راحت باشد، گفتم که امشب به منزل خواهرم میروم و آنجا میخوابم.

در جریانِ اینکه آماده بشوم و بروم منزل خواهرم، این دختر خانم شروع کرد برای مادرم درد دل کردن!

گوش های من تیز شد

خاطرات زندگی اش را که شنیدم، سر تا پا شرمندگی شدم، که چه انسان بزرگی به خانه ما آمده و من چقدر جاهلانه در دلم  او را قضاوت کردم!

تقریبا ۱۴ سال است که خاطره آرایش غلیظ ایشان با خاطره شرمندگیِ عمیق من عجین شده

_اما داستانش چه بود؟

برای مادرم این چنین تعریف کرد، گفت:

"چندین سال قبل، پدرم از مادرم جدا شد، چون مادرم به او خیانت کرد.

من و خواهر کوچکم با پدرم زندگی می کردیم......

یک نیمه شبی با صدای هق هق خواهر کوچکم از خواب پریدم

رفتم به سمت اتاق خواهر خردسالم...

در را که باز کردم دیدم پدرم او را گرفته و می خواهد به او تجاوز کند!!!.....

خواهرم را از زیر دستان پدرم بیرون کشیدم و داد و هوار کشیدم و او را بردم به اتاق خودم و در را بستم...

صبح که شد وسایل خودم و خواهر کوچکم را جمع کردم و به پدرم گفتم اگر پشت گوش ات را دیدی دختر کوچک ات را هم دیدی، دیگر اجازه نمی دهم او را ببینی....

خواهر کوچکم را برداشتم و رفتم خانه دوستم. یک مدتی آنجا بودیم و من شدم فروشنده لباس. اینقدر کار کردم که توانستم یک خانه مستقل بگیرم....

الان خرج زندگی را خودم می دهم، برای خواهرم همه چیز فراهم کرده ام، گرچه گاهی حین کار، فشارم می افتد، اما نمی گذارم خواهر کوچکم دردِ نداری را بچشد...

همه آرزوی زندگی ام این است که خواهر کوچکم کسی بشود، دانشگاه برود، برای خودش کسی بشود......... "

این همان جملاتی است که سالهاست از خاطره من محو نشده!!!

اگر بیمارستان اعصاب و روان یک سر بزنید، می بینید که روانشناسها برای بیماران اعصاب و روان، "نقاشی" تجویز می کنند....

رنگها، احساسات سرکوب شده را بیرون میریزند...

بیماران اعصاب و روانی که از رنگهای تندِ قرمز استفاده می کنند، معمولا حجم وسیعی احساسِ خشمِ سرکوب شده را درون خود تلنبار کرده اند... حس انتقام.... حس خشمِ ابراز نشده و دفن شده.......

حالا گاهی یک بیمار، احساسات سرکوب شده خود را روی کاغذ میریزد،

گاهی کاغذی در کار نیست و این احساسات را رویِ بدنِ خود (خالکوبی و تتو) یا روی صورت خود (آرایش های غلیظ و نامتعارف) خالی می کند

و چقدر از حقیقت دور است آن کسیکه به صرف دیدنِ این چیزها، این آدم های ستمدیده روانی را قضاوت می کند و آنها را گناهکار می پندارد...

البته نه اینکه هر کسی که ظاهرش اینطور است، آسیب دیده روانی است!! نه، اصلا!!

جانِ صحبت این است که از "کرسیِ قضاوت پایین بیاییم"......

آیا خداوندی که ما شناخته ایم، مثل ما، اینقدر مکانیکی و دو دوتا چارتایی حساب و کتاب می کند؟

هَيْهَاتَ مَا ذلِكَ الظَّنُّ بِكَ ، وَلاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ


هیهات! گمانِ ما به خدا اینطور نیست!

و از خدایی که احسان و فضل او، شهره آفاق شده چنین چیزی بر نمی آید!!

(فرازی از دعای کمیل)


امین خیام

🆔 @andishehayee

اندیشه ها

14 Oct, 18:54


.

غزه خونین از چشم جامعه مدنی
(یادداشتی قدیمی برای امروز)

عمادالدین_باقی
سرمقاله سازندگی سه شنبه ۱۷مهر ۱۴۰۳

این مقاله ۱۷سال پیش(۱۳۸۷) نوشته شد ولی منتشر نشد. وقتی أن را در بایگانی یافتم از این جهت برایم جالب بود که اولا نشان می داد مسئله غزه برای ما مسئله یکسال اخیر و پس از واقعه ۷ اکتبر -که به نخستین سالگرد اًن نزدیک می شویم – نیست و ریشه های طولانی ۷ اکتبر را نشان می داد هرچند روش اتخاذ شده حماس قابل دفاع نیست. دوم اینکه اگر ان شرایط جامعه مدنی که در یادداشت آمده وجود داشت، امروز جو جامعه و افکار عمومی قوی تر عمل می کرد. سوم اینکه انچه مشکل و دغدغه ان روز بود(یعنی غیبت جامعه مدنی به دلیل ممنوعیت ها و سخت گیری های حکومتی نسبت به آن) امروز هم هست به گونه ای که می توان مقاله زیر را با حذف تاریخ نگارشش، به عنوان یادداشت امروز منتشر کرد. هر دو تیتر اصلی و فرعی هم متعلق به همان است.

غزه و لبنان خونین از برون و درون
به آنچه در باریکه غزه می گذرد می توان از زوایای گوناگون نگریست و ملاحظات فراوانی داشت. در این مختصر به دو ملاحظه بین المللی و داخلی(ایران) می پردازیم.
۱- اسراییل با اراده قدرت های جهانی پس از جنگ بین الملل به منطقه تحمیل شد وهمواره با بحران مقبولیت و مشروعیت روبرو بود. گرچه برخی گمان می کنند صلح خاورمیانه یعنی سازشکاری؛ و جنگ یعنی تلاش برای تهدید علیه این رژیم؛ اما واقعیت این است که رژیم اسراییل رژیمی جنگ طلب بوده و همواره درپی ایجاد بحران و جنگ است زیرا برای نشان دادن تهدید دائمی علیه خود و کسب حمایت بین المللی همیشه نیاز به آن دارد و با همین روش خود را گرانیگاه و معیاری برای امنیت جهانی نشان داده و بر نفوذ خود می افزاید. اسراییل ظالمی است که با مظلوم نمایی حتی برخی دولت های مسلمان خاورمیانه را در برابر الزامات بین المللی منفعل کرده است.
۲- هنگام بروز فاجعه انسانی در غزه درطول یک سال اخیر واکنش های خودجوش در جامعه ایران با تاخیر یا کم وزنی بروز کرده است. در مرداد۱۳۸۵ و هنگام جنگ ۳۳ روزه فقط صدای دستگاههای دولتی و میتینگ های رسمی شنیده می شد و قضاوت عمومی متفاوت از تبلیغات رسمی بود تا اینکه در حسینیه ارشاد همایش مستقل و غیر دولتی باشکوهی با همت برخی از فعالان حقوق بشری جمعیت نوپای زیتون (کانون صلحجویان ایران) و پیگیری ها و دیدارهای نگارنده، برگزار شد که به دیگران نشان دهد دغدغه حمایت از قربانیان تهاجم اسراییل را نباید قربانی نارضایتی های سیاسی کرد. دکتر ابراهیم یزدی از سخنرانان همایش بود.
۳- آنانکه به هر بهانه ای در صدد کوبیدن جامعه مدنی هستند باید توجه داشته باشند که یکی از آثار رنجوری جامعه مدنی در چنین شرایطی ظاهر می شود. اجتماعاتی که به نوعی دولتی و یا هدایت شده تلقی می شوند و همچنین فقدان واکنش های خودجوش مردمی، برای کشور تبعات امنیتی زیان بار دارد . اگر مجال دهند نهادهای مدنی مستقل و ملی رشد کنند در چنین شرایطی با اعتمادی که در جامعه به آنها وجود دارد و اساسا خودشان نمودی از جامعه هستند، قدرت بسیج کنندگی برای دفاع از حقوق مردم فلسطین و در موقعیت های دیگر برای دفاع از کشور و منافع ملی را بیش از دولت خواهند داشت اما برخی از دولتمردان از ترس اینکه مبادا  این قدرت، در زمانی هم جلوی زیاده خواهی های آنان و بی اعتنایی به قوانین رسمی را بگیرد ترجیح می دهند از خیر جامعه مدنی بگذرند.
در اسفند سال پیش(۱۳۸۶) که اعتراض جهانی به محاصره غزه و محرومیت غذایی و دارویی مردم آن برانگیخته شده بود و در ایران چندان خبری نبود، جمعیت زیتون که نهادی نوپا و دارای پروانه فعالیت است فراخوانی را برای تجمع اعتراضی در برابر سازمان ملل در حمایت از زنان و کودکان بی دفاع غزه  منتشر کرد. گرچه مصادف شدن آن با ۲۸ اسفند و تعطیلات نوروزی و در سفر بودن و یا حال و هوای سفر داشتن بسیاری از مردم از دلایل بی رونقی این تجمع بود اما  اگر رسانه های رسمی که ادعای دلسوزی برای مردم غزه را دارند حتی در یک نوبت خبر این فراخوان را پوشش می دادند جمعیت بیشتری حضور می یافت. دراین تجمع بالغ بر بیست نفر شرکت نداشتند که نگارنده که در مرخصی درمانی از زندان بود با دخترش و خانم (شادروان) #هاله_سحابی و خانم ها مرتاضی لنگرودی، فاطمه کمالی و تعدادی از «مادران صلح» بودند و فرد شناخته شده دیگری دیده نمی شد وفقط چند پلاکارد در اعتراض به ستم صهیونیست ها علیه مردم غزه با امضای جمعیت زیتون و مادران صلح در دست بعضی از حاضران بود. رسانه های پر نفوذ دولتی می ترسند اعلامیه های اعتراضی احزاب و نهادهای غیر دولتی را پوشش دهند که مبادا به مشهورتر شدن آنها کمک کنند که شاید در جای دیگری به زیان شان باشد. اگر جامعه مدنی قدرتمندی وجود داشت امروز شاهد واکنش درخوری علیه جنایات اسراییل در غزه بودیم.

کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com

اندیشه ها

13 Oct, 19:28


حساب کاربری زینب موسوی، طنز پرداز ایرانی مسدود شد.

مراجعان به صفحه اینستاگرام خانم موسوی در ساعات گذشته با پستی روبرو شدند که روی آن نوشته شده: «حسب دستور مقام محترم قضایی این صفحه به علت انتشار محتوای مجرمانه مسدود شد.»‌‌‌

مسدود شدن حساب کاربری او در اینستاگرام، چند روز پس از آن روی داد که زینب موسوی با انتشار ویدیویی به اظهارات همجنس‌گراستیزانه هفته گذشته محمود فکری، سرمربی سابق باشگاه استقلال واکنش نشان داد و در قالب یک شوخی با مضمون جنسی گفت که همه مردم ایران در این سال‌ها تحت فشار بوده‌اند.

در روزهای اخیر مصاحبه‌ای از آقای فکری در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شده که در آن با عبارتی همجنسگراستیزانه به یکی از مربیان فوتبال ایران توهین می‌کند.‌‌

شش روزپیش از این قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بود که دادستانی تهران به دلیل «انتشار مطالبی در فضای مجازی در راستای خدشه به امنیت روانی جامعه» علیه زینب موسوی اعلام جرم کرده است و برای او پرونده قضایی تشکیل شده است.

بیشتر بخوانید:

https://www.bbc.com/persian/articles/cd6qp8w9yj0o

🆑 @andishehayee

اندیشه ها

13 Oct, 05:10


🔴 دین خود ویرانگر افراطیون
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 گاهی در خبرها شنیده می‌شود که فلان عالم دینی و شخصیت حوزوی به دلیل بیان نظرات متفاوت یا انتقادی برخاسته از نگاه و اجتهادی متفاوت در دین، مورد هجمه رسانه ای افراطیون و یا حتی برخوردهای قهری بیشتری قرار گرفته است. این نشان می‌دهد که رواداری دینی و آزادی‌های سیاسی در حکومت‌های قدسی می‌تواند، در هم تنیده باشد؛ چرا که قدسیت، اجازه طرح نه تنها نظرات سیاسی مخالف را نمی‌دهد؛ بلکه به مدد ابزار قهری قدرت، مانع هرگونه رواداری مذهبی و طرح دریافت‌های متفاوت دینی نیز می‌شود.

⬅️ اینگونه تصور می‌شود که رواداری مذهبی و آزادی سیاسی، ارمغان پروژه روشنگری در اروپاست و مربوط به زمانی است که آموزه رواداری مدرن پس از جنگ‌های مذهبی به طور کامل تدوین شد. آنچه که پیشگام آن به ظاهر «جان لاک» بود و سه نامه متفاوت درباره رواداری نوشت و رواداری مذهبی و آزادی سیاسی را مرتبط با هم عنوان کرد.

⬅️ مرتبط دانستن این دو به هم، ریشه در یک واقعیت تاریخی دارد و آن هم باور به یگانه بودن مذهب بود که نه تنها ادیانی چون «اسلام و مسیحیت؛ بلکه تا میزان زیادی قدرت سیاسی را نیز متاثر می‌ساخت. قدرت سیاسی، مدعی می‌شد که از مشروعیت بیشتری برخوردار است. در این ادیان، تاریخ سیاسی و امر قدسی در هم تنیده می‌شدند».

⬅️ با این وجود تا قبل از جان لاک و طرح مسئله رواداری در قرن هفدهم میلادی می‌توان به نمونه‌های بارزی از فیلسوفان و اندیشمندان مسیحی و مسلمان مانند «ابن رشد» و «میشل دو مونتنی» اشاره کرد که نشان می‌دهد در این دو دین توحیدی که خصلت یگانه پنداری و حقیقت مطلق انگاشتن آنها علاوه بر نارواداری مذهبی، موجب قداست بخشیدن به حکومت و بسط ید آن در هر نوع استبداد رأی، خودکامگی و از میان برداشتن مخالفان به نام دین گردیده بود، چگونه می‌توان هم یک دیندار واقعی بود و هم عمیقاً به رواداری و آزادی عقیده، باور داشت.

⬅️ می‌دانیم که در تاریخ اسلام یک عصر زرین فرهنگی وجود داشت، دوره‌ای که در آن از سوی اندیشمندان اسلامی در این زمینه نظرات زیادی طرح می‌شد؛ «به ویژه ابن رشد در اسپانیای عربی در قرن دوازدهم به عنوان مدافع عدم وابستگی فلسفه و علم به مذهب شهرت یافت»؛ گرچه در این قرن در سرزمین‌های اسلامی آزادی فکری محدودتر شده بود؛ «ولی اسپانیای اسلامی قلمروی بود که مذاهب متفاوت در آن در مجموع تحمل می‌شدند. مسیحیان از آزادی نسبتاً زیادی برخوردار بودند و به ویژه فرهنگ یهودی غنی نیز شکوفا بود»، در حالی که پس از تسخیر دوباره اسپانیا توسط مسیحیان، یهودیان از اسپانیا اخراج شدند.

⬅️ فیلسوف فرانسوی میشل دو مونتنی نیز قبل از جان لاک در قرن شانزدهم با طرح آرمان شک سالم، «بدون اینکه از ایمان کاتولیکی‌اش دست بکشد، از حق انسان‌ها برای زندگی با اعتقادات دیگر دفاع کرد». این اعتقادات می‌تواند، باور به مذهب یا آیینی دیگر یا اعتقاد به قرائت دیگر از همان مذهب باشد، قرائتی که می‌تواند به هیچ وجه ماهیت سیاسی برای دین قائل نباشد.

⬅️ به نظر می‌رسد طرح نگاه‌هایی چون نگاه ابن رشد و میشل دو مونتنی از سوی باورمندان عمیق و اندیشمندان دینی برای گشایش فضای فکری جامعه ضروری است؛ چرا که به قول «هراری» زمان آن رسیده که در همه ادیان، دینداران واقعی معتدل و عقلانی باید از دین دفاع کنند و بیش از این، عرصه جانبداری از دین را به دینداران افراطی وا نگذارند؛ چرا که دین خود ویرانگر افراطیون، تنها آفت دنیای مردمان نیست و بیش از همه باورهای معنا بخش زندگیشان را نابود می‌کند.

🆔 @andishehayee

اندیشه ها

12 Oct, 20:33


عشق نوعی دستاورد است

استاد جان آرمسترانگ

عشق نوعی دستاورد است؛ یعنی عشق چیزی است که ما خودمان آن را می‌‌آفرینیم، نه چیزی که تنها اگر بخت یار ما باشد، آن را پیدا می‌کنیم. عشق نوعی آفرینش و دستاورد است؛ بنابراین به هیچ وجه نمی‌توان آن را صرفاً با قهر و تلاش و تقلا پیش برد. شما نمی‌توانید دست روی دست بگذارید و تصمیم بگیرید که به کسی دل ببازید و با این کار واقعاً عاشق و دل‌باختۀ او شوید.

باید بدانیم که عشق در گرو دستاوردهای فراوانِ دیگری است؛ مانند رفتارهای محبوب را عاشقانه تفسیر کردن، با خوش‌گمانی در کار او نگریستن، با او همدلی و تفاهم داشتن،  نیازهای او را فهمیدن و آسیب‌پذیری‌های خود را شناختن. تنها از طریق چنین ویژگی‌هایی است که می‌توان عشق را به دست آورد و از آن مراقبت کرد. این گونه قابلیت‌ها و آگاهی‌ها هم البته یک‌باره به وجود نمی‌آیند. باید آنها را با صبر و حوصله در درون خود پرورش بدهیم و درونی کنیم.

این حرف نه تنها دربارۀ عشق ورزیدن، بلکه درموردِ درخورِ عشق بودن هم صدق می‌کند. حقیقتاً درخورِ عشق بودن را نمی‌توان از نیک‌سیرتی جدا کرد. به نظر می‌رسد مثال‌های نقضی برای ردّ این سخن وجود دارد؛ زیراکه فراوان می‌بینیم جذابیت ظاهری یا زیباییِ تن، باعث پدید آمدن عشق می‌شود، اما باید بدانیم که جذابیت و زیبایی در ایجادِ عشقی که پایدار بماند، نقش بسیار اندکی دارد. جذابیت و زیبایی به هیچ وجه نمی‌تواند عشقی را پدید آورد که بتواند از دوره‌های ناگزیرِ دل‌زدگی و نارضایتیِ هر دو طرف رابطه جان سالم به در ببرد.

در زمانۀ ما، توجه به مسئولیتِ فردی در قبال عشق، نسبتاً به فراموشی سپرده شده است. ما عموماً بیش از اندازه بر پیدا کردن شخص مناسب تأکید می‌کنیم، اما به هیچ رو آن قدر که بسنده باشد، به پرورش صفاتی که از عشق مراقبت می‌کنند، توجه نداریم. اگر مایلیم عشقی عمیق و پایدار را تجربه کنیم که حتی در روزهای سختی و دشواری، ما را درخورِ عشق و قادر به عشق ورزیدن ‌کند، باید ناگزیر مسئولیت خود را برعهده بگیریم و فضیلت‌هایی را که در بالا به آنها اشاره کردیم، در خود بپروریم.

(شرایط عشق، ترجمۀ استاد مسعود علیا، انتشارات ققنوس، ص ۱۸۸).

اگرچه ترجمۀ کتاب بسیار روان و خواناست، من متن را بسیار تغییر دادم. کسانی که مایلند این سخن را در نوشتار یا گفتاری نقل کنند، لازم است که حتماً به متن اصلی مراجعه کنند.
ایرج شهبازی
جمعه، ششم مهرماه ۱۴۰۳، ساعت هفت صبح، شیرپلا


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

10 Oct, 08:58


.

ایران‌دوستی مسؤولانه در چهار گزاره

۱. ایران‌دوستی مسؤولانه در وضع فعلی و در تحلیل نهایی، بیش و پیش از هر چیز دیگر، به معنای پاس‌داری از یک‌پارچگی ایران است.

۲. نیروهای رقیب و بدیل، ریز و درشت، درونی و بیرونی، درون ایران و بیرون ایران، از چهار دسته بیرون نیستند:

الف. نه می‌خواهند و نه می‌توانند یک‌پارچگی ایران را پاس دارند؛

ب. می‌خواهند ولی نمی‌توانند یک‌پارچگی ایران را پاس دارند؛

پ. نمی‌خواهند ولی می‌توانند از یک‌پارچگی ایران را پاس دارند؛

ت. هم می‌خواهند و هم می‌توانند یک‌پارچگی ایران را پاس دارند.

۳. حالا (و همیشه؟) تنها آخرین دسته از نیروها به کار ایران می‌آید.

۴. این دسته تنها یک عضو دارد:

نیروی برآمده از وفاق مسأله‌پایه میان حکومت ایران و جامعه‌ی ایران.

محمدمهدی مجاهدی
۱۷ مهرماه  ۱۴۰۳


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

10 Oct, 08:55


.

ایرانِ ما تنها در خودگُستری می تواند مانا و پاینده باشد. این مانایی و پایندگی به قدرت جنگی و اقتصادی گره خورده است. قدرت جنگی و اقتصادی هم به بینشی والامنشانه وابسته است. این هر سه را باید نیرومندتر ساخت تا ایرانِ ما بمانَد و ببالد. من هرگز نخواهم گفت که به دیپلماسی نیازی نیست و دریچه های آن باید بسته شوند. ولی آنچه نگر من است این است که دریچه های تنگ و چارچوب های شکنندهٔ دیپلماسی را نباید با دروازه های استوارِ میدان های نبرد سنجید. جایی که دروازه های استوار از سوی دشمن تسخیر شوند، دیپلمات ها تنها برای امضای شکست نامه ها فراخوانده می شوند. تاریخِ بنیادین و راستین را هماره در بارهٔ میدان های نبرد می نویسند نه دربارهٔ تالارهای گپ و گفت میانِ شیک پوشانِ دورِ میز با فنجان های قهوه در دست.

خسرو_یزدانی
🆔 @andishehayee

اندیشه ها

08 Oct, 19:24


.


«یک بار دیگر؛ مرگ‌های الکلی»

در هفته‌های اخیر، خبر فاجعه‌آمیز مرگ ده‌ها نفر از هم‌وطنان‌مان در اثر نوشیدن مشروبات الکلیِ تقلبی بویژه در استان‌های مازندران و همدان  منتشر گردید و موجبات تأسف و تأثری بسیار فراهم آورد.

مرگ بر اثر نوشیدن مشروب الکلیِ تقلبی یکی از سخیف‌ترین و زشت‌ترینِ مرگ‌هاست. بدتر از این نمی‌توان فرصت زندگی را بر باد داد، جسم و جان را به طوفان ویران مرگ سپرد و عمر را به دره‌ی نابودی اندر انداخت.

درست است که نوشیدن مشروبات الکلی غیرتقلبی بلافاصله آدمی را نمی‌کشد یا او را کور نمی‌کند، اما بر اساس یافته‌های پژوهشی، به مرور زمان آسیب‌های متنوعی به اجزای بدن وارد می‌آورد و ازجمله سبب ایجاد اختلال در کارکرد قلب و کلیه و ریه و مغز و ایجاد مشکلات تنفسی و گوارشی می‌شود.

بر اساس داده‌های پزشکی؛ ۲۵ درصد از مرگ‌ومیرهای ناشی از بیماری‌های کبدی در جهان، به خاطر مصرف مشروبات الکلی است. با هر بار مصرف مشروب الکلی، قسمتی از کبد زخم می‌شود و عملکرد آن را در تصفیه‌ی خون مختل می‌کند.

نتایج یک پژوهش در دانشگاه لویولا در آمریکا به سرپرستی دکتر مجید افشار در میان ۱۲ هزار بزرگسال نشان می‌دهد که نوشیدن مشروبات الکلی باعث ایجاد اختلال در سلامت و تعادل بدن می‌شود و ازجمله سبب بروز مشکلات ریوی برای بدن می‌گردد.

پژوهش خانم دکتر سپیده تقوی، متخصص قلب و عروق نیز به این نتایج دست یافته که مصرف مشروبات الکلی می‌تواند سبب نامنظم‌شدن کارکرد قلب، ایجاد فشار خون بالا، آسیب رسیدن به عضلات قلب، مشکلات ریوی و حتا سکته‌ی مغزی و بروز برخی سرطان‌ها بشود.

متخصصان ایمونولوژی نیز بر این باورند که نوشیدن مشروبات الکلی، سیستم ایمنی بدن را ضعیف و مختل می‌کند و بدن را در مقابله با ویروس‌ها و سایر میکروب‌ها ضعیف و بی‌دفاع می‌سازد.

بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO)؛ سالانه حدود ٣میلیون نفر به‌خاطر مصرف مشروبات الکلی در سراسر جهان می‌میرند.
بیشترین تلفات مشروبات الکلی در کشورهای اسلوونی، آلمان، لهستان، دانمارک، جمهوری چک، اتریش و آمریکاست.

الکل سمی و غیرسمی ندارد. الکلی که وارد بدن می‌شود، آسیب می‌زند و ویران می‌کند. نوشیدن آن گاه خودکشی ناگهانی و گاه مرگ تدریجی است.

نویسنده‌ی این نوشته خود فردی متشرع است و تا حد ممکن تغذیه‌ی سلامت‌محور را مراعات می‌کند و مشروب الکلی چه تقلبی و چه غیرتقلبی را ماده‌ای مرگ‌آور می‌داند و همواره از آن اجتناب ورزیده است. اما بر این باور است که ممنوع‌بودنِ مصرف آشکار آنها، ميزان مرگ‌ومیر و آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از مصرف ناآشکار آنها را افزایش می‌دهد.

این درست است که تغذیه‌ی سالم مقامی از مقام‌های حرمت نفس و مرتبتی والا از سطح خودارزشمندی و مراتبی از حفظ و مراقبت از خود و نشان‌دهنده‌ی سطح بالای معنوی‌زیستن است که رعایت این مقام، کار انسان‌های دارای هویتِ جسم‌محور نیست و هر کسی قادر نیست زندگی را در چنین سطحی انجام دهد.

و مضاف بر این؛ زیستن در مقام حفظ سلامت، جنبه‌ای از مسلمانی نیز هست، چراکه یکی از معانی نهفته در ریشه‌ی لغوی اسلام (سَلَمَ)؛ همانا "سلامتی" است و از این نظر؛ مسلمانی نوعی سبک زندگیِ سلامت‌محور است بدانگونه که فرد با پذیرش اسلام، خود را به رعایت یک زندگی سالم در همه‌ی ابعاد وجودی خود اعم از جسمانی و روانی و روحی و احساسی و هیجانی و قلبی و ذهنی و پنداری و  گفتاری و کرداری و نفسانی در مقام باور و عمل ملزم و متعهد می‌داند.
به‌همین خاطر؛ آن‌کس که نوشیدنی یا خوردنی آسیب‌زننده به جسم مصرف می‌کند، زندگی را در اسارت هوای نفس و بندگی شکم خویش تجربه می‌کند و در سطحی نازل از بودن قرار دارد و فاقد خودپنداره‌ای ارزشمند است و ارزش وجودی خود را درنیافته و به درجه‌ی مسلمانی (سالم زیستن) نرسیده است.
چنین فردی را نمی‌توان به زور به رعایت حرمت نفس خویش و احترام به وجود خویش و مراقبت از جسم و جان خویش واداشت. صیانت از ابعاد مختلف خویش به سطح رشد شخصیت و بالیدگی باطن و درون فرد وابسته است.

به‌همین خاطر، ممنوع‌کردن‌ها چنین کسی را به مراقبت از سلامت ابعاد مختلف وجودش نمی‌کشاند، بلکه کنجکاوی او را تحریک، لجاجت او را فعال و تلاش او را برای آسیب‌زدن به جسم و جانش در خفا بیشتر می‌سازد، به‌ویژه آنکه در قرآن مجازاتی برای مشروب‌خواری تعیین و عنوان نگردیده و حرام‌شدن آن به معنی ممنوع‌کردن آن نیست.

                            ١٧ مهرماه ١۴٠٣
                
دکتر بهروز مرادی


🆔 @andishehayee

اندیشه ها

07 Oct, 10:36


.

روستانشینی و بی خانمانی ما!

پیش از این در باب خلوت اشاره کردم؛ که روستا امکان خلوت کردن با خود را میسر می کند. خلوت کردن برای نفوذ به خویشتن و آشتی با خود و جهان ضروریست؛ خصوصا در روزگار ما که آدمی بیش از گذشته با خود و جهان بیگانه است.
مارتین هایدگر در کتاب "هستی و زمان" از بی خانمانی انسان معاصر سخن می گوید و معتقد است که این بی خانمانی که به دلیل غفلت از وجود است، نتیجه ی آن است که انسان ۴ مقوله مهم را در زندگی از دست داده و دچار بی خانمانی شده است.

یاد خدایان، مرگ، سکونت بر روی زمین و تماشای آسمان؛ ۴ مقوله ای هستند که انسان از آن فاصله گرفته است و در زندگی او غایب اند.
در روستا،امکان اندیشیدن به این ۴ مقوله بیش از مکان های دیگر میسر می شود. خلوت کردن و نگاه کردن به آسمان و ستاره گان، آدمی را به وجود، نزدیک تر می کند و از خود بیگانگی و درد بی خانمانی را می کاهد.
در روستا زندگی سرعت کمتری دارد و آدمی زمان را عمیق تر درک می کند. مسابقه و پیشی گرفتن از دیگران معنایی ندارد و آدمی سعی می کند زندگی را زندگی کند. همین نگرش باعث می شود مرگ بیش تر به اندیشه آید و آدمی را از فراموشیِ خود، نجات بدهد. شهرنشینی فرصت مرگ آگاهی را کم می کند. چرا که سرعت زندگی در شهرنشینی بالاست. همانطور که وقتی در یک جاده با سرعت رانندگی می کنید و دیدنی ها را از دست می دهید، در زندگی شهری نیز فرصت تجربه هایی که زندگی را سرشار از معنا می کند، از دست می دهید.
آدمی باید گاهی در خلوت، حیرتِ از عظمت هستی را تجربه کند. در مقابل هستی بایستد و پرسش کند" که من چیستم؟ کجا هستم؟ چه کاری باید بکنم؟".
اینجاست که آدمی در برابر حضورش در جهان پرسش می کند و می رود تا برای پرسش پاسخی بیابد. آدمی با قرار گرفتن در مسیر جستجوست که خویشتن خود را محقق می‌کند. انسان بی پرسش و بدون جستجو، امکان زندگی را از دست می دهد. شما به میزانی که در جستجو باشید، عمق زندگی را تجربه میکنید.
حتی آدمی حضور دیگران را درچنین فضایی است که عمیقا درک می‌کند.
هایدگر مثالی می زند و می گوید وقتی شما در یک اتاق با یک نفر تلفنی صحبت می‌کنید و تمام توجه شما به فرد پشت خط تلفن هست، اگر همان موقع فرد دیگری در اتاق بغلی شما باشد؛ شما حضور فرد پشت خط را بیشتر درک می کنید حتی اگر کیلومترها از شما دور باشد. حضور اینجا به معنی نسبتی وجودی است که ما با فرد خاصی داریم که توجه مان را به او معطوف کرده ایم. آن فرد اگزیستانس ما را درگیر خود می کند و در جهان بودن را، با او عمیق تر تجربه می کنیم. عشق نیز چنین تجربه ایست و به همین دلیل تمام وجود ما را درگیر خود می کند. چون در عشق ما بودن مان را در جهان به نحو دیگری درک می کنیم و تجربه ی عمیق تری از خود داریم.
روستا نشینی وقتی خلوت کردن را برای ما ممکن می کند؛ ما به لایه های عمیق خودمان نیز عمیق تر نگاه می کنیم و عشق به خود را تجربه می کنیم.
چرا که آنجا و در آن فضا ما در خدمت خودمان هستیم. آدمی وقتی با تمام وجود به کسی خدمت کند یعنی عاشق اوست. حال اگر آدمی امکان خدمت به خود را میسر کند، در حقیقت عشق به خود را تجربه می کند.
اینکه در شهر بیشتر دچار از خود بیگانگی هستیم و بیشتر افسرده می شویم و از خودمان غافل می شویم؛ علتش همین خلوت نکردن است.
خلوت نکردن و شلوغی ما را از تجربه ی حضور در عالم غافل می کند و کمتر به زندگی توجه داریم؛ و بیشتر ابزاری در چرخ دنده های شهرنشینی می شویم.
چنین نگاه ابزاری، به مرور وارد زندگی می شود و انسان را از سکونت بر زمین غافل می کند. انسان وقتی در عالم سکونت دارد که رابطه اش با عالم و زمین از جنس ابزار و مصرف کردن نباشد. بلکه رابطه ی او شاعرانه و از جنس همزیستی عاشقانه باشد؛
روستا نشینی به نظر من چنین تجربه ای را ممکن و تسهیل می کند. چرا که آدمی را بیشتر به طبیعت نزدیک و روح او را با حقیقت خودش آشتی می دهد.

✍️حسین جمالی پور

🆔 @andishehayee

1,947

subscribers

387

photos

162

videos