مرگ؛
اینکه یه آدمی یهو دیگه نیست
تو قرار نیست ببینیش
دیگه نمیتونی بهش زنگ بزنی
سوال داشتی نمیتونی ازش بپرسی
یعنی دیگه واقعا نیست
صداش نیست، شوخی و خندههاش نیست
وجودش نیست و دیگه کسی نمیتونه داشته باشتش
یعنی شب میخوابی صبح پا میشی میبینی هیچجا نیست
و تو همش از خودت میپرسی یعنی الان کجاست؟ میفهمه رفته؟ دلش میخواست بره؟ ناراحته یا خوشحاله؟ این همه تلاش کرد که آخرش انقدر یهویی نیست بشه؟
چرا؟!