Westeros #GOT

@westerosir


آدرس های ما
https://zil.ink/westeros

Westeros #GOT

22 Oct, 22:38


شاه شمال راب استارک: حرف آخری برای گفتن داری ؟

لرد ریکارد کاراستارک: من رو بکش و نفرین شو، تو شاه من نیستی!

#نقل_قول
#سریال
#گات


#Got

Westeros #GOT

22 Oct, 19:12


برن استارک: منظورت از شنیدن خدایان چی بود؟
اوشا: از اونا پرسیدی؛ اونا هم به شما پاسخ می‌دن. هیس، گوش کن!
برن استارک: این فقط صدای بادـه.
اوشا: به نظر شما کی جز خدایان بادها رو می‌فرسته؟ تو رو می‌بینن پسر، صدات رو می‌شنون. برادرت داره جایی می‌ره که هیچ کمکی از اونا دریافت نمی‌کنه. خدایان قدیم هیچ قدرتی در جنوب ندارن. ویروودهای اون‌جا خیلی وقت پیش قطع شدن. وقتی چشم ندارن، چه‌طور می‌تونن ببینن؟

-بازی تاج و تخت، چپتر ۴۸

پ.ن: تصویر مربوط به اعدام ریکارد کاراستارک به دست راب استارک است. راب پس از این عمل، اعتماد برخی از همراهانش را از دست داد و برخی معتقدند که این دلیل اصلی شکست او بود و در نهایت، او را به کام مرگ کشاند.

#نقل_قول
@Westerosir

Westeros #GOT

22 Oct, 14:05


اسکین‌چنجر (Skinchanger) به شخصی گفته می‌شود که توانایی وارد شدن به ذهن یک حیوان و کنترل اعمال آن را دارد. اگر پیوندی بین دو طرف وجود داشته باشد، انجام این کار توسط اسکین‌چنجر بسیار آسان‌تر است. اسکین‌چنجری که قادر باشد وارد ذهن گرگ یا سگ شود، وارگ شناخته ‌می‌شود. ترس و خرافه‌های زیادی پیرامون اسکین‌چنجر‌ها وجود دارد؛ به همراه اعتقادهایی اشتباه که آنان تغییرشکل‌دهنده (Shape Shifters) هستند. گفته شده بزرگترین اسکین‌چنجرها پیشگوهای سبز بودند که در میان بسیاری از چیزهای دیگر وارگ نیز بودند. بزرگ‌ترین آن‌ها می‌توانست به جلد هر جانوری برود. از هر هزار نفر یک نفر اسکین‌چنجر متولد می‌شود و از هر هزار اسکین‌چنجر یک نفر می‌تواند پیشگوی سبز شود.

ویدئوی حاضر در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.

گوینده‌ی این ویدئو: برن استارک

#وستروس_مدیا

@Westerosir

Westeros #GOT

22 Oct, 09:34


خبر خوش برای طرفدارانی که منتظر کتاب جدید از سری کتاب‌های ویچر هستند:

آندژی ساپکوفسکی، نویسنده‌ی این مجموعه، اعلام کرده است که کتاب جدید در اوایل ماه دسامبر (اواسط آذر) منتشر می‌شود.

#خبر
#ویچر
@Westerosir

Westeros #GOT

22 Oct, 01:59


دنریس تارگرین: من این‌جا عشق کسی رو به خودم ندارم، فقط ترس دارم.

فردا ۲۳ اکتبر تولد ۳۸ سالگی امیلیا کلارک بازیگر دوست‌داشتنیِ سریال بازی تاج و تخت هست. تولدش رو تبریک می‌گیم و براش آرزوی سلامتی و شادی داریم و همچنین ازش ممنونیم که یک دنریس دوست‌داشتنی و زیبا رو برامون به تصویر کشید.

And Long may she reign

پ.ن: تصاویری با کیفیت مطلوب و مربوط به سال 2015 از امیلیا کلارک زیر همین پست کامنت خواهد شد.
#نقل_قول
#سریال
#گات

#HBD
#Got

@Westerosir

Westeros #GOT

21 Oct, 20:00


فصل دوم «حلقه‌های قدرت» کاری را انجام داد که «خاندان اژدها» نتوانست.

⚠️ هشدار لو رفتن داستان فصل دوم خاندان اژدها و فصل دوم حلقه‌های قدرت ⚠️

فصل دوم «حلقه‌های قدرت»، جواهر برنامه‌های پاییزی پرایم ویدئو، پس از هشت هفته هیجان و جلوه‌های بصری خیره‌کننده به پایان رسید. با این حال، فصل دوم «حلقه‌های قدرت» یکی از نکات برجسته‌ی غیرمنتظره‌ی سال ۲۰۲۴ بوده است و موفقیت این سریال به‌طور طبیعی با دیگر سریال بزرگ فانتزی امسال یعنی «خاندان اژدها» مقایسه می‌شود.

از زمانی که هر دو سریال در سال ۲۰۲۲ پخش شدند، پرایم ویدئو و مکس برای تصاحب تاج پادشاهی استریم رقابت کرده‌اند و سعی دارند بر چشم‌انداز تلویزیونی که اخیراً به‌دست سریال‌های فانتزی اداره می‌شود، سلطه پیدا کنند. همچنین، با توجه به پخش فصل دوم هر دو سریال در سال جاری، ۲۰۲۴ نیز از این قاعده مستثنی نبوده، اما اعتباری که به هر کدام از این سریال‌ها تعلق می‌گیرد، به‌تدریج تغییر کرده است. در حالی که میزان رضایت کلی «خاندان اژدها» هنوز بیشتر از واکنش‌های سرد «حلقه‌های قدرت» در میان طرفداران است، بازگشت مخاطبان به وستروس با مشکلاتی نظیر سرعت کند داستان و طرحی آشفته مواجه شد که حتی مورد انتقاد جرج آر.آر. مارتین قرار گرفت. از سوی دیگر، فصل دوم «حلقه‌های قدرت» کاری را انجام می‌دهد که «خاندان اژدها» نتوانست.

فصل دوم «حلقه‌های قدرت» ادامه‌دهنده‌ی قدرت روایی فصل اول است.

در هر دو مورد، «حلقه‌های قدرت» و «خاندان اژدها» فصل اول خود را با نقطه‌ی اوجی شدیداً دراماتیک به پایان می‌رسانند. در «خاندان اژدها»، مرگ لوسریس ولاریون (الیوت گریهولت) رینیرا تارگرین (اما دآرسی) را وادار می‌کند که با نگاهی خشمگین به بینندگان، نیت شوم خود را نشان دهد؛ در حالی که در «حلقه‌های قدرت»، افشای هویت سائورون (چارلی ویکرز) در قسمت هشتم فصل اول، سایه‌ای فزاینده بر گالادریل (مورفید کلارک) و سایر مردم سرزمین میانه می‌اندازد. تفاوت اصلی این دو سریال در نحوه‌ی واکنش به این تحولات دراماتیک نهفته است. فصل دوم «خاندان اژدها» در نهایت از درگیری اصلی خود عقب‌نشینی می‌کند. در حالی که «حلقه‌های قدرت» ظهور مجدد سائورون را می‌پذیرد و فصل دومی رضایت‌بخش ارائه می‌دهد.

بزرگ‌ترین مشکل تماشای فصل دوم «خاندان اژدها» این است که باید دائماً منتظر نبردها و درگیری‌هایی باشید که به نظر می‌رسد هیچ‌گاه رخ نمی‌دهند. رینیرا در چند قسمت ابتدایی فصل هنوز تلاش می‌کند با آلیسنت (اولیویا کوک) صلح کند، به‌جای آن‌که خشمی را که به نظر می‌رسید به بینندگان وعده داده شده بود، بپذیرد. در مقابل، «حلقه‌های قدرت» از تصمیم اصلی خود عقب‌نشینی نمی‌کند و فصل دوم، فریب‌های خوش‌ظاهر سائورون در قالب آَناتار را به نمایش می‌گذارد و در عین حال صحنه‌های مبارزه‌ای فراوانی با انت‌ها و ارواح بارو ارائه می‌دهد و در نهایت با حمله‌ی حماسی به ارگیون به اوج می‌رسد. در نتیجه، این اقتباس تالکین به تدریج جذاب‌تر می‌شود و به یک پایان‌بندی ارزشمند دست می‌یابد؛ در حالی که پایان فصل دوم «خاندان اژدها» با همان وعده‌ی درگیری‌های آینده که در پایان فصل اول داده شده بود، به پایان می‌رسد.

فصل دوم «حلقه‌های قدرت» تعادل بهتری در جهان‌سازی خود نسبت به «خاندان اژدها» دارد.

علاوه بر ادامه دادن جایی که فصل اول متوقف شد، فصل دوم «حلقه‌های قدرت» نیز محیط گسترده خود را بهتر از «خاندان اژدها» مدیریت می‌کند. به‌عنوان اقتباس‌هایی از دنیاهای پیچیده فانتزی، هر دو سریال در به تصویر کشیدن قلمروهای پهناور سرزمین میانه و پادشاهی‌های وستروس و اسوس کار سختی در پیش دارند، اما فصل دوم «حلقه‌های قدرت» با زیرشاخه‌های جالب خود بهتر از پس نمایش گستره‌ی آثار تالکین برمی‌آید. ماجراجویی‌های آروندیر (ایسمائل کروز کوردووا) و ایسیلدور (ماکسیم بالدری) در پلارگیر فساد نومه‌نور را تکمیل می‌کنند تا بخش‌های عمیق‌تری از داستان تالکین را به نمایش بگذارند که هر دو داستان را به پیش می‌برد. در حالی که توقف دیمون (مت اسمیت) در هرن‌هال و وقت‌گذرانی رینا (فیبی کمپبل) در ویل، فصل دوم «خاندان اژدها» را به توقف می‌کشاند.

البته «حلقه‌های قدرت» نیز در این فصل بدون ایراد نیست و برخی از خطوط داستانی آن خسته‌کننده شده‌اند. به‌ویژه، نقش هارفوت‌ها در این سریال و سفرشان در رون، حرکت یک فصل پرشتاب را کند کرده است. اما تعامل غریبه (دانیل ویمَن) با تام بامبادیل دلنشین (روی کینیر)، روحیه و جادوی موسیقیایی مورد نیاز را به فصل دوم می‌بخشد. به‌طور کلی، این فصل نسیمی تازه و خونین در مقایسه با «خاندان اژدها» است و تراژدی کلبریمبور (چارلز ادواردز) و بازگشت هیجان‌انگیز سائورون را در قالب هشت قسمت به نمایش می‌گذارد تا دنباله‌ای را ارائه دهد که واقعاً برتری را از آن خود کند.

#خاندان_اژدها
#ارباب_حلقه‌ها #حلقه‌های_قدرت

#HOTD
#LOTR

@Westerosir

Westeros #GOT

21 Oct, 17:30


به بازیگرها می‌گن باید همه‌ی خاندان‌های وستروس رو در ۳۰ ثانیه نام ببرید. آخه مِرتل؟ 😂😐

برای دیدن ویدئوی کامل به وستروس مدیا مراجعه کنید.

#وستروس_مدیا
@Westerosir

Westeros #GOT

21 Oct, 15:01


سومین جنگ دورن: جنگ لرد روگار


بخش اول

جنگ سوم دورن که با نام جنگ لرد روگار شناخته می‌شود، جنگ شورشی دیگری بود که خودش را کرکس‌شاه می‌نامید. او و پیروانش در زمان سلطنت پادشاه جیهیریس اول، در سال ۶۱ ب.ف. سرحدات دورن را غارت کردند.

به گفته‌ی استاد اعظم گیلداین، نام «سومین جنگ دورن» یک نام اشتباه است، زیرا پرنس دورن ارتشش را دور از درگیری نگه داشت.

مردم آن زمان آن را جنگ لرد روگار می‌نامیدند و استاد اعظم گیلداین نیز این نام را سزاوارتر می‌دانست.

پیش‌درآمد:

سر بوریس براتیون وارث استورمزاند بود تا این‌که سرانجام برادر بزرگترش لرد روگار براتیون در سال ۵۲ ب.ف. صاحب پسری به نام بورموند شد. او پس از تولد بورموند، عصبانی و بدخلق شد و وضعیت بین او و برادرش لرد روگار بد و بدتر گشت و او وستروس را ترک کرد. بوریس مدتی در میر و ولانتیس بود و بعد دوباره به وستروس برگشت و به کوهستان سرخ دورن رفت و در آن‌جا با کرکس‌شاه متحد شد. او با استفاده از اطلاعات خود از استورمزاند، به شورشیان در غارت خانه‌ی سابق خود کمک کرد.

در سال ۶۱ ب.ف. لرد روگار براتیون به کینگزلندینگ سفر کرد و از پادشاه جیهیریس تارگرین اول برای پایان دادن به تهدید کرکس‌شاه اجازه خواست. پادشاه جیهیریس نه تنها اجازه‌ی این کار را صادر کرد، بلکه به او گفت که شمشیر پادشاه را نیز در کنار خود دارد.

کتاب آتش و خون

ادامه دارد…

#نقل_قول
#کتاب #تاریخ
#مقاله #درخواستی

@Westerosir

Westeros #GOT

21 Oct, 12:38


گیس قدیم شهری مخروبه در ایسوس می‌باشد که در جنوب غربی گیسکار، در امتداد شرقی خلیج اندوه از شبه‌جزیره‌ی والریا واقع شده است. گیس پایتخت امپراطوری کهن گیسکاری بود. شهر باستانی گیس یکی از قدیمی‌ترین فرهنگ‌ها و ملل شناخته‌شده در جهان است. تأسیس و دوران طلایی گیس به هزاران سال پیش از تأسیس جانشینش یعنی والریا بازمی‌گردد. خلیج برده‌دارن حوزه‌ای جغرافیایی و فرهنگی در قاره‌ی شرقی است. خلیج برده‌داران از خاکستر امپراطوری کهن گیسکاری ساخته شده و به قطبی ثروتمند در تجارت جهانی برده تبدیل شده است. خلیج برده‌داران در ادامه‌ی خلیج اندوه (Gulf of Grief) قرار گرفته است.

ویدئوی حاضر در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.

گوینده‌ی این ویدئو: جورا مورمونت

#وستروس_مدیا

@Westerosir

Westeros #GOT

20 Oct, 18:50


وقتی از ویسریس می‌پرسی اگان پسرته؟!

#خاندان‌_اژدها
#فان
#HOTD
#Fun


@Westerosir

Westeros #GOT

20 Oct, 16:11


تام گلین‌-کارنی گفته که تابه‌حال سری فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» رو ندیده و سر این موضوع تماشاچی‌ها هم هوش کردن و بعدش گفت که اندی سرکیس رو روز قبل توی این رویداد دیده و از دیدن اسمیگل ذوق کرده، مجری بهش گفت که حق نداشتی ذوق کنی 😂

#فکت
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir

Westeros #GOT

20 Oct, 15:25


حضور متیو اسمیت، تام گلین-کارنی و فابین فرانکل در کامیک‌کان نیویورک

از مت پرسیدن چیزی هست که دوست داشت در مورد سریال خاندان اژدها قبل از بازی درش می‌دونست؟
مت هم گفت: «بله، کلاه‌گیس!»

این کلاه‌گیس گویا خیلی اذیتش می‌کنه. چون بارها توی مصاحبه‌ها بهش اشاره کرده 😂

#بازیگران
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir

Westeros #GOT

20 Oct, 12:47


خانه‌ی ما را سرزمین طوفان می‌نامند. شاید به‌خاطر طوفان‌هایی که دریایمان را درمی‌نوردند، یا شاهان طوفانی‌مان، یا خلق‌وخوی طوفانی مردمانمان. به هر روی نام این سرزمین و هر آن‌چه متعلق به آن است، از زمانی که کسی به یاد ندارد با نام طوفان گره خورده است. گفته می‌شود نخستین شاه این سرزمین، خدای طوفان را شکست داد و دختر او را به همسری گرفت و تخت‌گاه شکوهمند او، نشانه‌ی پایان سلطه‌ی طوفان، استورمزاند نامیده شد. هزاران سال پس از او، این بار مردی هم‌تبار اژدهایان، واپسین طوفان شاه را شکست داد و دخترش را به همسری خود درآورد و سرزمین‌ها و مردمانش را از آن خود کرد. اما غرش طوفان حتی از خشم اژدهایان نیز قوی‌تر است و فرهنگ و پیشینه‌ی مردمان این سرزمین بسیار غنی‌تر و اصیل‌تر است و این‌گونه بود که گرچه نام طوفان شاهان فراموش شد، اما نشان آنان، شعار آنان و شکوه آنان همچنان استوار باقی ماند و بر خون اژدها غلبه نمود. و سرانجام، مردی از این تبار بود که اژدهایان را به زانو در آورد و بساط ظلم و ستم آنان را برچید.

ویدئوی حاضر در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.

گوینده‌ی این ویدئو: برین از تارث

#وستروس_مدیا

@Westerosir

Westeros #GOT

20 Oct, 05:35


ماجرای سر بوش رو از زبان مارتین بشنویم 😁

برای تماشای کلیپ کامل‌، به کانال وستروس مدیا مراجعه کنید.

#وستروس_مدیا
@Westerosir

Westeros #GOT

19 Oct, 15:31



⚔️ بازی تاج و تخت: تمام جنگ‌های وستروس به ترتیب زمانی

[بخش چهارم]

⚠️ هشدار لو رفتن داستان سریال خاندان اژدها ⚠️

❍ رقص اژدهایان

رقص اژدهایان یکی از پرتلاطم‌ترین و تراژیک‌ترین فصل‌های تاریخ وستروس به شمار می‌آید. این جنگ داخلی بی‌رحمانه که تقریباً ۲۰۰ سال پیش از دوران دنریس تارگرین و جان اسنو رخ داد، نبردی برای تصاحب تخت آهنین بود که با خیانت، خشونت و خونریزی گسترده همراه بود.

ریشه‌های رقص اژدهایان به مرگ شاه ویسریس تارگرین اول برمی‌گردد که بحران جانشینی پیچیده‌ای از خود به‌جا گذاشت. مرگ او منجر به اختلاف تلخی شد درباره‌ی این‌که چه کسی باید بر تخت بنشیند: دختر بزرگ‌ترش، شاهدخت رینیرا تارگرین، و پسرش، شاهزاده اگان دوم تارگرین، هر دو ادعای حق جانشینی داشتند. این شکاف در خاندان تارگرین، آتشی را روشن کرد که به سرعت تمام قلمرو را درگیر جنگ کرد.

رینیرا که از قبل به‌عنوان وارث رسمی ویسریس معرفی شده بود، برای فرمانروایی تربیت شده و حمایت بسیاری از اربابان و شوالیه‌های وستروس را به‌دست آورده بود. اما وستروس هرگز ملکه‌ای بر تخت ندیده بود و به همین دلیل، مخالفان رینیرا از جایگاه اگان به‌عنوان پسر بزرگ شاه برای تأیید ادعای او استفاده کردند. حامیان اصلی اگان، خانواده‌ی قدرتمند های‌تاور از اولدتاون بودند که از طریق مادرش، الیسنت، با او خویشاوندی داشتند.

این نزاع به سرعت به جنگی تمام‌عیار تبدیل شد و هر دو جناح نیروهای خود را بسیج کرده و متحدانی برای خود پیدا کردند. نتیجه‌ی این جنگ داخلی، ویرانی عظیمی بود که هفت پادشاهی را درگیر خود کرد؛ تارگرین علیه تارگرین، اژدها علیه اژدها، و خواهر و برادر علیه یکدیگر.

رقص اژدهایان نام خود را از نبردهای هوایی سهمگینی گرفت که بین سواران اژدهایان رقیب درگرفت. تارگرین‌ها که به‌خاطر قدرتشان در اهلی کردن و سوار شدن بر اژدهایان شناخته می‌شدند، این موجودات قدرتمند را علیه یکدیگر به کار گرفتند تا برای سلطه بجنگند. آسمان‌های وستروس به میدان نبرد تبدیل شد و اژدهایان آتش و مرگ را بر همدیگر و ارتش‌های زیرین می‌باریدند.

اما جنگ تنها در آسمان‌ها محدود نماند. نبردهایی در سراسر قلمرو بر روی زمین و دریا درگرفت، جایی که وفاداران و شورشیان با یکدیگر درگیر شدند. اتحادهای قدیمی شکسته شد و اتحادهای جدید شکل گرفت، چرا که اربابان و بانوها طرف خود را در این نزاع انتخاب می‌کردند. این جنگ ویرانی و رنج گسترده‌ای را برای مردم وستروس به ارمغان آورد؛ محصولات سوزانده شدند، روستاها غارت شدند و تمام مناطق به نابودی کشیده شدند.

رقص اژدهایان همچنین شاهد ظهور چهره‌هایی افسانه‌ای بود که اعمال آن‌ها نسل‌ها به یاد مانده است. رینیرا تارگرین، که به‌عنوان «دل‌ربای قلمرو» شناخته می‌شد، علی‌رغم خیانت‌ها و مشکلات فراوان، رهبری قدرتمند از خود نشان داد. برادر ناتنی‌اش اگان دوم نیز به‌شدت برای دفاع از ادعای خود جنگید، هرچند که حکومت او به تدریج به هرج‌ومرج و ظلم کشیده شد.

یکی از جنبه‌های تراژیک این جنگ، قربانی شدن اژدهایان بود. این موجودات باشکوه که زمانی نماد قدرت و عظمت خاندان تارگرین بودند، به سلاح‌های جنگی تبدیل شدند و مجبور شدند برای جاه‌طلبی‌های سواران خود بجنگند و بمیرند. تا پایان جنگ، تعداد اندکی اژدها باقی ماندند و قدرت خاندان تارگرین هرگز به اوج گذشته‌ی خود بازنگشت.

#مقاله #جنگ

@Westerosir

Westeros #GOT

19 Oct, 13:05


وسترلندز را سرزمین تپه‌ها و معادن می‌خوانند و گفته می‌شود که گرچه این سرزمین بزرگترین، پرجمعیت‌ترین و یا حاصلخیزترین سرزمین وستروس نیست، اما ثروتمندترین آنان است. اما حقیقت این است که قدرت، شکوه و عظمت آن بیش از آن‌که مدیون ثروتش باشد وامدار مردان بزرگی است که در آن پرورش یافته‌اند؛ چرا که از روزگاران دیرین پادشاهان صخره تا دوران محافظین غرب در عصر اژدهایان و پس از آن، این خرد و ذکاوت بوده است که میان مردان این سرزمین چون میراثی از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است. از میان خاندان‌های شکوهمند و پرافتخار بسیاری که در این سرزمین سکونت دارند، بی‌تردید هیچ‌کدام به بزرگی خاندان لنیستر نمی‌رسد. شیرهای زرین غرب در بیشتر طول تاریخ بر وسترلندز فرمانروایی کرده‌اند و هرگز در برابر هیچ خصمی سر فرود نیاورده‌اند، مگر اژدهایان. در این زمان نیز کسی بر این سرزمین فرمان می‌راند که به یقین از بزرگترین و نام‌آورترین اعضای این خاندان است، کسی که نامش لرزه به اندام دشمنانش می‌اندازد. بشنوید از زبان او شکوه سرزمین غرب را.

ویدئوی حاضر در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.

گوینده‌ی این ویدئو: تایوین لنیستر

#وستروس_مدیا

@Westerosir

Westeros #GOT

18 Oct, 23:07


چرا مارتین در کتاب‌هاش شخصیت‌های هم‌جنس‌گرا داره؟ 😂

برای تماشای کلیپ کامل‌، به کانال وستروس مدیا مراجعه کنید.

#وستروس_مدیا
@Westerosir

Westeros #GOT

18 Oct, 20:09


خاندانی قدیمی و کهن، با اصالت و رعب‌آور، تباری از عصر قهرمانان. نشان مردی سرخ و پوست‌کنده در زمینه‌ای صورتی و خون‌چکان چه کسی را در سرتاسر وستروس مشمئز نمی‌کند؟ تصور چاقوی تیز و ظریفی که زیر پوست مردی اسیر می‌خزد و با دقت، زجر را در سرتاسر وجودش می‌دواند هولناک است یا نفرت‌انگیز؟ برق شعفی بیمارگون در چشمان جلادی که دشمنش را ذره‌ذره شکنجه می‌کند واقعیتی است که قرن‌هاست با این خاندان همراه بوده است. نیازی به توضیح نیست که صحبت از خاندان بولتون است.

ویدئوی حاضر در کانال وستروس مدیا ارسال شده است.

گوینده‌ی این ویدئو: روس بولتون

#وستروس_مدیا

@Westerosir

Westeros #GOT

18 Oct, 14:31


فصل دوم خاندان اژدها یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات ویچر را تکرار کرد!

فصل دوم خاندان اژدها، نفس تماشاچی‌ها را با نمایش جنگ اژدهایان و خیانت‌های اعضای خانواده‌ی قرون‌وسطایی، حبس کرد. همچنین خیلی از طرفداران کتاب را به‌خاطر تغییرات بزرگش نسبت به منبع اصلی، گیج کرد. برخلاف بازی تاج و تخت که بر اساس مجموعه کتابی بود که مارتین هنوز تمام نکرده، خاندان اژدها اقتباس از اثری تمام‌شده است و کتاب آتش و خون ماجرای جنگ داخلی و رقص اژدهایان را کامل گفته. این مسئله خیلی از تغییرات سریال را حتی بیشتر غیر قابل درک می‌کند؛ نه فقط برای مارتین، که ماه گذشته در وبلاگش از سریال انتقاد کرد و به تأثیری که این تغییرات روی کل روایت داستانش می‌گذارند، اعتراض کرد. درست است که تمام تغییرات بد نبودند. برخی از آن‌ها خیلی خوب در سریال کار شده‌اند؛ اما نمی‌شود انکار کرد که سریال آن‌قدر بعضی از روایت‌ها و شخصیت‌های داستان را خودمختار کرده که در حال حاضر، با آن‌ چیزی که در کتاب گفته شده، کاملاً تفاوت دارند.

منطقی که کُندال برای توجیه این تغییرات استفاده کرده، این است که آتش و خون روایتی واقعی نیست. در واقع یک کتاب تاریخی تقلبی است که اتفاقات مختلف و تنش‌زا را به تصویر کشیده است. پس سریال باید از روش خود برای پر کردن جاهای خالی استفاده کند. صحبت‌های کُندال برخی از مخاطبان را قانع و برخی دیگر را عصبانی‌‌تر کرد.

دیمون تارگرین یکی از این شخصیت‌های متضاد با نسخه‌ی کتابش است. در کتاب، او به ریورزلند رفته و به سرعت لشکر بنا می‌کند. سپس به جاهای مختلف می‌رود و متحدان جناح سبز را غارت می‌کند. سبزها کاملاً حق داشتند از او بترسند؛ چرا که در این دوره‌ی تاریخی، دیمون یکی از باتجربه‌ترین فرمانده‌ها در کل وستروس است. در سریال، او به بالای قلعه‌‌ی تسخیر‌شده‌ی هرن‌هال می‌رود و همه‌چیز را یکی‌یکی سرهم‌بندی می‌کند تا این‌که در آخر لشکرش آماده شود. همزمان با این، تصویر رویاهایش را می‌بینیم؛ بهانه‌ای برای برگرداندن بازیگرانی که دیگر در سریال حضور ندارند. این کمئوهای¹ هفتگی اولش هیجان‌انگیز بودند، اما زمانی که شاه ویسریس آمد و مونولوگ فصل اول را تکرار می‌کرد، هیجان‌زده شدن با این صحنه‌ها سخت بود. قسمت‌هایی از داستان دیمون در سریال جذاب بودند، اما برای خیلی از طرفداران نقطه‌ضعف محسوب می‌شدند و برخلاف صحنه‌هایی مثل ملاقات آلیسنت و رینیرا که در کینگزلندینگ صورت گرفت، به ‌نظر نمی‌آید که داستان دیمون از آن جاخالی پرکردن‌هایی باشد که انتظارش را داشتیم. ظاهراً خاندان اژدها اشتباه سریال بزرگ فانتزی دیگری را تکرار کرده است. سریال ویچر.

خطر ساخت سریالی تمام و کمال

فصل دوم ویچر تا الان بدترین بخش سریال به نظر می‌رسد و آن‌قدر اقتباسش از منبع اصلی دور شده که داستان دیگر قابل تشخیص نیست. کتابی که فصل دوم بر اساس آن نوشته شده، یعنی خون الف‌ها، احتمالاً ضعیف‌ترین کتاب مجموعه‌ باشد؛ بنابراین برخی از تغییرات سریال منطقی به‌ نظر می‌رسند. اما اِلِمانی که داستان سریال را بی‌ثبات کرد، توجه بیش از حدِ آن روی کر مورهن، قلعه‌ی گرالت و همراهان ویچرش بود. در کتاب، گرالت و شاگردش سیری، فقط دو فصل را در آن‌جا گذراندند؛ در حالی که سیری توسط باقی ویچرها آموزش می‌بیند. این تنها زمانی بود که ما قلعه‌ی کر مورهن را در کتاب‌های ساپکوسکی دیدیم. سریال، قلعه را تبدیل به تنها منطقه‌ی داستان کرد که صحنه‌اش چندین بار تکرار شد. گرالت و سیری در قسمت دوم به قلعه می‌رسند و تقریباً در تمام قسمت‌های سریال، با چند شخصیت دیگر به آن‌جا می‌روند. حتی فصل آخر هم که نبرد با هیولاها را نشان می‌دهد، در منطقه‌ای اتفاق می‌افتد که اصلاً در کتاب اصلی به آن اشاره‌ای نشده. در هر صورت مکانی که چندان مانوری روی آن در کتاب‌های اصلی نیست، نمایش دادنش به این شکل در سریال عجیب است.

کاری که خاندان اژدها با هرن‌هال و دیمون کرد حسی مشابه دارد. در آتش و خون، هرن‌هال تا مدتی محل سکونت دیمون است؛ اما در سریال او قلعه را به‌ندرت ترک می‌کند. در هر دو موردِ ویچر و خاندان اژدها، توجه بیش از حد به مکانی که در منابع اصلی خیلی حضور نداشتند، داستانشان را جابه‌جا کرد. البته که دلایلی فنی وجود دارند و ساخت قلعه‌ای مانند هرن‌هال هزینه‌بر است. علاوه‌ بر آن، کمتر قلعه‌ای در داستان مانند آن تاریخ و داستان دارد. اما این به این معناست که دیمون، یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های کل سریال، تمام فصل را باید در هرن‌هال بگذراند. خط داستانی دیمون بیشترین نقدها را دریافت کرده است... با ساختن مکانی جذاب و توجیه آن با ایجاد روایت داستانی‌های جدید. مشکل این‌جاست که این روایت‌های جدید درست نتیجه نداده و سریال را تضعیف کرده‌اند.

#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir

کمئو: به حضور کوتاه چهره‌های مشهور یک نمایش یا سریال می‌گویند. این نقش‌ها اغلب کوتاهند و حضورشان معنای مهمی دارد.