یه جمله خیلی جالبی توی کتاب کتابخانه نیمه شب بود که میگه
خدا جوریه که ما نمیتونیم ببینیمش یا درکش کنیم
برای همین به شکل کسی در میاد که
توی زندگیمون به عنوان آدم خوبی میشناسیمش
همیشه توی لحظات شادی و غم اولین کسی که به ذهنمون میاد اونه و توی خستگیا ناخودآگاه کشیده میشیم سمتش و به راحتیِ هرچه تمام تر رفعشون میکنه
بنظرم خیلی قشنگ بود
من که وقتی خوندمش یه نفر اومد توی ذهنم و خداروشکر کردم بابتش امیدوارم شماهم داشته باشین یا بزودی کشفش کنین