⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

@sport_canal


⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:44


🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥

تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی$📿 1👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️  09213313730

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:34


ای تنِ من خرابِ تو...🥰💋

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌.

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:34




دلبر...💞
یه دقیقه دیگه معلوم نیست کی مُردست کی زنده اگه قرار باشه من یه دقیقه دیگه زنده باشم دلم میخواد یه چیزای بهت بگم مثلاً اینکه ؛
من چقدر قیافتو، صداتو، لحن حرف زدنتو خندهاتو و خودتو دوسـت دارم 🙃🤍🔖
.

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:34


یک امشب را مهمان خوابم باش ..

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:33


- میخوام وقتی زن تو از س.وراخ پشت می کنم ج.ق بزنی.

چشم های مجید برق زد و گفت:
- اول پولو رد کن بیاد.

ارباب اردلان نیشخندی زد.
- پولو میذارم لا پای زنت.
گفتی پرده داره؟ مطمئن باشم توی مفنگی از همچین هلو آبداری گذشتی؟

مجید که حسابی خمار مواد بود ، جواب داد:
- نگهش داشتم برای همچین روزی.
فقط پلمپ س.وراخ پشتش باز شده ولی هنوزم تنگ تنگه.

ارباب یه بسته تراول صدهزارتومنی پرت کرد سمت مجید.
- لختش کن و داگی بخوابونش.

می خواستم فرار کنم اما دست و پام بسته بود.
مجید داگی خوابوندم و وقتی ارباب با مردانگی باد کردش بالای سرم ایستاد اونم مشغول ج.ق زد شد.

https://t.me/+AJVs25Pw92Y2N2Zk
https://t.me/+AJVs25Pw92Y2N2Zk
https://t.me/+AJVs25Pw92Y2N2Zk

شوهرش به خاطر پول می‌فروشتش به ارباب روستا و...🔞💦

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:33


#همخونه_اخموی_من
#پارت_760 #پارت‌واقعیییییی🙈🔞🔥


- آی...آخ...وای نه خدا...الان نه...

باحس درد شدیدی که زیر دلش و پشتبندش توی کمر و بهشتش حس کرد ناله اش بیشتر شد.

لبش رو محکم گزید و الان موقعیت مناسبی نبود و دقیقا وسط کلاس بد اخلاق ترین استادش بود.

تنها شانسی که آورده بود نشستنش توی ردیف اخر کلاس و تنها بودنش بود.
هرلحظه درد بیشتر میشد و با دست جلوی دهانش را گرفته بود .

دل دل میزد و خدا خدا میکرد کلاس هرچه سریعتر تمومشه و بتونه به سرویس بره ولی انگار ساعت این کلاس به کندی پیش میرفت و دردش بیشتر و بیشتر میشد.

پاهاش رو محکم بهم چسبوند و دستش رو مشت کرد و روی شکمش گذاشت و مدام هامون و استاد این درس رو مورد عنایت فحش های قشنگش میداد.

رنگش پریده بود و بیحالی از صورتش بیداد میشد و با احساس اینکه چیزی از درونش خارج شد نفسش قطع شد و خودش رو محکم به صندلی چسباند.

- وای وای وای خدایا نههههه ابروم میره ، وای خدا لعنتت کنه هامون دیشب نذاشتی بخوابم و تا صبح بیدارم نگه داشتی و حالا پریود شدم اونم الان و توی دانشگاه.‌..

کم مانده بود گریه کنه ، مدام نفس های عمیق بیصدا میکشید و دنبال گوشی میگشت.

- خانوم بهداد مشکلی هست؟

با سوال یهویی استاد رنگش پرید و با گیجی و چشمان گرد شده نگاهش کرد و هول زده گفت

- ن...نه نه استاد مشکلی نیست

لبخند تصنعی زد و فقط خدا خدا میکرد اسمش رو نخونه که پای تخته بره که به هیچ عنوان از جاش تکون نمیخورد و وای اگه به سمتش قدم بردارد و از شانس بدش استاد به سمتش قدم برداشت.

سر به زیر شد و نگاهش رو به کتاب دوخت که استاد فکر کند تموم حواسش به درس هست و گویی موفق شد که مرد با اخمای درهم به سمت جایگاه خود برگشت.

دردش هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و دیگه طاقت نیاورد و گوشیش رو از کیف بیرون اورد و روی شماره ی هامون کلیک کرد و پیامی برایش نوشت.

" هامووووووون به دادم برس پریود شدم و الانم توی کلاسم بیااااااااا پد بهداشتی هم برام بیار نمیتونم از جام تکون بخورم شلوارم کثیف شده 😭"

نوشت و با اموجی گریه ارسال کرد.
کمی منتظر موند و خبری از هامون نشد و اینبار طوری که استاد متوجه نشه تماس گرفت و با فکر به اینکه به محض پاسخ دادنش قطع کند و پیامش رو ببینه ولی تماسش بی پاسخ موند و آه از نهادش بلند شد.

با فکر به مهسا سریع شماره اش رو گرفت که دخترک در حال مکالمه بود و این ته بدشانسی بود.....
🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞
دختره توی دانشگاه سر کلاس بداخلاق ترین استادشون پریود میشه و کاری میکنه شوهرش از سرجلسه ای که حیاتی بود با پدبهداشتی بیاد دانشگاه و...😂🤭🙈💯🔞🔥
#رمان‌کلکلی‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن🤤👅💦

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:33


با هر پارتش‌ خیس‌ میشی🔞💦

🥂مــن فـــاحــشــه نـیستم🥂

👤 09480 سوال :

سلام ...چند باریه که بهتون پیام ناشناس میدم و جوابمو نمیدین...من یه رمان هات میخوام که رابطه زناشویی رو به صورت واضح توضیح داده باشه...میخوام انقدری هات باشه که آبمو بیاره👅💦


لطفا اگه همچین رمانی سراغ دارید معرفی کنید که امثال من بتونن آموزش ببینن و پوزیشن های جنسی جدید و هات یاد بگیرن 🙈💦



جواب: سلام عزیزم
هات ترین رمانی که میشناسمو بهت معرفی میکنم


فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار...ضایی میشی🔞💦

https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8

باراد تهرانی مستر خشن و هاتی که با شکیلا دختری سکسی و حـشری ازدواج میکنه ، پس از مدتی فیلمای پـ ورن شکیلا رو توی فضای مجازی میبینه و به جرم خیانت هر شب با یه پوزیش جـ رش میده غافل از این که اون فیلم و عکسا...🤫💦

https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8
https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8
https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8
https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8
https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8
https://t.me/+BE3xB9yBHJtjZDc8

باراد مرد خشن و متعصبی که شب عروسی به زنش تهمت هرزگی میزنه و هر شب شکنجه جنسیش میکنه اما کسی نمیدونه دلیل این تهمت چی بوده؟!🔞💦

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

22 Oct, 07:33


#ملـکـه_سـکـس👑🔥
#Part_1


_خانم، پسرهای برده ای که می خواستید اومدن.

رژلبم رو روی میز گذاشتم و از داخل آیینه به متین نگاه کردم و با صدای آرومی پرسیدم:

_همونایی که می خواستم یا بازم مثل همیشه تخمی فیسن؟
_نه خانم اندفعه با بقیه فرق دارن، یکی شون من مرد رو به هوس انداخت شما دیگه جای خود.

لبم کج شد و همراه متین از اتاق بیرون اومدیم و قبل از اینکه به پایین برسیم دوباره پرسیدم:

_تمام قانون ها رو بهشون توضیح دادی؟ نمیخوام وقتی یکی شون رو گرفتم از اول براش دیکته کنم.

وقتی سر تکون داد خیالم راحت شد.
به طبقه پایین رفتیم و با دیدن سر 5تا مرد که پشت به من روی مبل نشسته بودن، نفسی کشیدم و با غرور مبل رو دور زدم و رو به روشون ایستادم.

هر5مرد بالا تنه شون برهنه بود و هیکل روی فرمشون مقابلم بود. حتی صدای پاشنه کفشم باعث نشد سرشون بالا بیاد.

نزدیکشون شدم و با چوب نازکی که تو دستم بود، زیر چونه اشون زدم و سرهاشون رو بالا اوردم.

_من تو سکس یه فرد قوی میخوام یکی که سر یک‌ دقیقه ارضا نشه.

صورتم رو با دیدن فرد اول جمع کردم و با چوب به گونه اش زدم و چندش گفتم:
_تو منو ترن آف میکنی! همین الان گمشو.

متین سریع جلو اومد و شونه اشو گرفت تا از اونجا ببردتش. صورت دومی و سومی هم‌ منو منزجر کرد.
صورت چهارمی رو بالا اوردم و مستقیم به چشمام زل زد برعکس بقیه که از چشم تو چشم شدن باهام واهمه داشتن.

از اینکارش لبخند کمرنگی روی لبم نشست و پچ زدم:
_تورو میخوام.

بدون اینکه به نفر آخر نگاه کنم خیره تو چشمای پسر، داد زدم:
_اینو آماده اش کن و تا یک ساعت دیگه تو اتاقم بیاریدش حتی اگه یه تار مو تو بدنش باشه از سقف آویزونتون میکنم.

https://t.me/+vZSeXIbrCfo2NDE0
https://t.me/+vZSeXIbrCfo2NDE0
https://t.me/+vZSeXIbrCfo2NDE0

آتوسا دختر ثروتمندی که پسرای زیادی رو برده جنسی خودش میکنه و این بین از یه پسر خوشش میاد و اونو برده جنسی خودش میکنه ولی نمیدونه اون پسر برده نیست و سر یه انتقام به آتوسا نزدیک میشه...🙊🔞💦

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

21 Oct, 17:51


عشق دلم بدون عاشقتم محاله از علاقم به تو کم شه یکم...
‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ .

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

21 Oct, 17:51


عجیب شدیم به هم وابسته... 🥰♥️

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌.

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

21 Oct, 17:51


آخه همه‌جوره قشنگی ..

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

21 Oct, 07:42



تو مرا جان بقایی
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ که دهی جام حیاتم...! 🌸🖤🔖

.

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

21 Oct, 07:41


دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه ..

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

21 Oct, 07:39


#toghiangar⚘🌸
#160

_عوضی های لاشخور ...
با داخل رفتنش زیر بغل تیام رو گرفتم و بلندش کردم .
_ببین با خودت چکار کردی مرد ؟
سری تکون داد و سنگینی تنش رو روی شونه هام انداخت.
انقدر بی حال بود که جون حرف زدن هم نداشت.
عوضی ها حسابی از خجالتش در اومده بودن !

"ترانه"

پاهام رو تا زانو توی آب سرد استخر کرده بودم .
دلم خیلی برای ارسلان تنگ شده بود !
از دیروز ندیده بودمش ، حتی جواب تماس هام رو نداده بود.
کم کم داشتم دل نگران می شدم ، نکنه برای تیام اتفاقی افتاده باشه !؟ من باعث شدم بگیرنش .
دست هام رو به دوطرف باز کردم و از پشت روی چمن ها دراز کشیدم !
توی این بیست سال برام به اندازه ی این دوروز اتفاق نیفتاده بود.
من قبل از آشنایی با ارسلان دختر شلوغی نبودم .
صبح ها دانشگاه و شب ها خوابگاه بودم وسط روزم سرکار می رفتم.
زندگیم همین قدر خسته کننده و پوچ بود .
با باز شدن در های عمارت از جام بلند شدم و پاچه های شلوارم رو پاین کشیدم .
ماشین ارسلان بود !
با داخل شدن ماشین با خوشحالی به طرفش رفتم .
در رو باز کرد و پیاده شد ، با دیدنش یک لحظه شوکه موندم ، لباسش خونی بود ؟
_ارسلان ، لباست ...، خون ...
نگاهی به لباسش و من انداخت و با صدای آرومی گفت؛
_خون من نیست ، مال تیام !
با سر به عقب ماشین اشاره کرد.
با ترس در عقب رو باز کردم و تیام رو با صورت خونی دیدم .
_یا خدا ...این....
به طرفم اومد .
_خاله و عمو نیستن ؟
_نه رفتن مهمونی گفتن تا شب نمی یان ، اما چرا آوردیش اینجا اگر نرگس جون میدید پسرش با این وضع ....
بین حرفم پرید و با کلافگی گفت؛
_می دونم خودم ترانه ، مجبور شدم .
در حال حاضر هیچ جا امن تر از اینجا برای ما نیست !
صورتم در هم رفت ؛
_چرا مگه ما چکار...نه ،شما چکار کردین ؟
با کلافگی دستی داخل موهاش کشید و گفت.....

#ادامه_دارد...

#پرس_به_پ_اول🌸👇🏽👇🏽
https://t.me/c/1254343495/5558
https://t.me/c/1254343495/5558

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

20 Oct, 18:20


‌هَم ‌‌‌«دوسـت دارمـت»
هَــم دارَمِــت . . .
این یعـنی «خـوشـبَختی»


‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍.

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

20 Oct, 18:20




عشق دلم...💕
عمرم جونم نفسم زندگیم آرامشم
کنارت غرق آرامشـم...
دلیل حال خوبم (:
کنـار تو بهترین و قشـنگترین لحظه های زندگیمو میگذرونم حتی از دور...
کنار تو خوشحالم...
کنارِ تو از چیزایی که خدا بهم داده لذت میبرم
تو هدیه‌ی خدایی به من عمرکم
داشتنت انگیزه ی قشـنگِ زندگیمه بودنت ،حضورت بهترین دارایی زندگیمه...
میخام که بمونی برام عِشقم
میخام که عشقت همیشگی باش برام دوسِت دارم دلبر جانم بیشتر از جونم...💌🖇


.

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

20 Oct, 18:20


تاحالا شده یکبارم تو بهم بگی دوست دارم ..

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

20 Oct, 07:06



تو بِشو ستاره
مَــن آسمون شَـم برات..
. 🥰💋

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌♥️
‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

20 Oct, 07:06


تنها ثروتِ من
چشم‌های قشنگِ توست... 🥰💋


‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌.
‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎

⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

20 Oct, 07:05


پر میزنه، دلم واسه تو عشقم ..