سجاد سامانی

@sajjadsamani


2378
غزل های سجاد سامانی

http://Instagram.com/Sajjad_samani
http://Twitter.com/Sajjadsamani

سجاد سامانی

22 Oct, 16:53


غزل کامل:


‌مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
بمان! که مهر تو از سینه راندنش سخت است

چگونه دل نسپاری به دیگران؟ که دلت
کبوتری‌ ست که یک جا نشاندنش سخت است

چه حال و روز غریبی که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است

زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد
کتبیه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است .

هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام
حديث شوق به پایان رساندنش سخت است ...

#سجاد_سامانی
از کتاب #ایما

@sajjadsamani

سجاد سامانی

20 Oct, 16:49


چه رفته است بر این بینوا؟ نمی پرسی؟
کجاست شور و شر من؟ کجا؟ نمی پرسی ...

مگو که از غم این سالخورده باخبری
تو سالهاست که حال مرا نمی پرسی ...

چنان که حد وفای تو را شناخته ام
غریب نیست که از آشنا نمی پرسی

حکایت ستمی را که رفته بر دل من
از آن دو چشم ستمگر چرا نمی پرسی ؟

نوشتمت که هنوز اشک های من جاریست
ولی دریغ که از ماجرا نمی پرسی ...

سجاد سامانی
@sajjadsamani

سجاد سامانی

18 Oct, 17:49


نشست بر دل تو مهر همدمی دیگر
نشست بر دل من گرد ماتمی دیگر

چه میهمان عزیزی، چراغ روشن کن!
که آمده‌ست به دیدار من غمی دیگر ...

چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ
به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر

هوای پر زدنم در حصار دنیا نیست
مرا ببر به تماشای عالمی دیگر...

زمان مردنم ای بی‌وفا به بالینم
فقط بیا که نگاهت کنم کمی دیگر ‌

#سجاد_سامانی

@sajjadsamani

سجاد سامانی

17 Oct, 16:48



به راستی به جهان شما چه افزودم؟
چه فرق داشت در این قصه بود و نابودم؟

اگر نیامده بودم چه از جهان کم بود؟
کنون که آمده‌ام چیست در جهان سودم؟

از غزلی تازه

سجاد سامانی
‌@sajjadsamani

سجاد سامانی

16 Oct, 15:46


بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگی‌ست
کجایی صبح من؟ شامِ ملال‌انگیز دلتنگی‌ست

کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگی‌ست

اگر چیزی به دست آورده‌ام از عشق، می‌بخشم
غزل‌هایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگی‌ست

در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگی‌ست...

نسیمی شاخه‌هایم را شکست و با خودم خواندم:
بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییزِ دلتنگی‌ست
‌‌‌
#سجادسامانی
‌‌@sajjadsamani

سجاد سامانی

10 Jun, 18:16


بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟

آن اشک‌های شوق در آغازِ هر سلام
آن خنده‌ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت

آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار!
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت

کار رقیب بود که نامهربان من
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت

من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... .

#سجاد_سامانی
از کتاب #سالیان
انتشارات #سوره_مهر
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

08 Jun, 17:15



. - که بود؟
+ شهره عالم به سست پیمانی
وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی ‌
‌‌
‌ - چه گفت؟
+گفت فراق تو بر من آسان است
وداع کرد و نمی یابمش به آسانی
‌‌
‌-چه برد؟
+تاب مرا برد تاب گیسویش
-چه بود جرم تو؟
+سرگشتگی، پریشانی
‌‌
‌-چه کرد؟
+عشق مرا کفر خواند و خونم ریخت
چه حکمتی‌ست در این شیوهء مسلمانی؟
‌‌
‌-چه از تو خواست؟
+غزلهای بی رقیب مرا
-کجاست؟
+نزد رقیبان پی غزلخوانی
‌‌
‌-چرا به عشق چنین ظالمی دچار شدی؟
+تو نیز عاشق اویی خودت نمی‌دانی...

#سجاد_سامانی
@sajjadsamani

سجاد سامانی

07 Jun, 18:14


روا نبود دلی را چنین بیازاری
که خالی از دگران بود و از تو آکنده...

#سجاد_سامانی
@sajjadsamani

سجاد سامانی

05 Jun, 18:03


آمد به مزار من و خشنودترین بود
پس وعده‌ی دیدار که می‌گفت، همین بود ...

از دشت گذر کرد خرامان و خرامان
صیاد، فراوان و فراوان به کمین بود

از جانب خود راندن و بر خاک نشاندن
پاداش دعای منِ سجاده نشین بود ...

زاهد، به نگاهی دل و دین باختی آخر
ای وای اگر آخر تقوای تو این بود

کم سرزنشت میکنم ای دل که به هر حال
تقدیر تو در مساله عشق چنین بود ...

سجاد سامانی
@sajjadsamani

سجاد سامانی

03 Jun, 18:10


چه رفته است بر این بینوا؟ نمی‌پرسی؟
کجاست شور و شر من؟ کجا؟ نمی‌پرسی ...

مگو که از غم این سالخورده باخبری
تو سالهاست که حال مرا نمی‌پرسی ...

چنان که حد وفای تو را شناخته‌ام
غریب نیست که از آشنا نمی‌پرسی

حکایت ستمی را که رفته بر دل من
از آن دو چشم ستمگر چرا نمی پرسی‌؟

نوشتمت که هنوز اشک‌های من جاریست
ولی دریغ که از ماجرا نمی‌پرسی ...

سجاد سامانی
@sajjadsamani

سجاد سامانی

01 Jun, 17:31


پریشان است گیسویی در این باد و پریشان‌تر
مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد ...

#سجاد_سامانی
@sajjadsamani

سجاد سامانی

20 May, 19:18


دوستت دارم ولی با دوستانت دشمنی
گردش دنیا فقط آزار یادت داده‌است ...

سجاد سامانی
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

18 May, 18:17


به وعده‌های تو آنکس که اعتماد کند
عجیب نیست اگر تکیه هم به باد کند

به ابروان هلالت مجال جلوه بده
که کار و کاسبی ماه را کساد کند ...

رقیب گفت که دور تو ماهرو کم نیست
به طعنه گفتمش آری، خدا زیاد کند !

بخند بیشتر و بیشتر که خنده تو
دل مرا که اسیر غم است شاد کند

چقدر برگ گل آویختم به خود که بهار
از این درخت که خشکیده است یاد کند ... .

#سجاد_سامانی
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

13 May, 17:17


آرزویم بود و با خلقی بیانش کرده‌ام
وای بر من، آرزوی دیگرانش کرده‌ام ...

سجاد سامانی
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

10 May, 18:16


نسبت شاعری به من دادی
کاش دشنام می‌فرستادی!

«عاشقم»، عاشقی که در غم عشق
لذتی یافت بهتر از شادی

منِ تنها اسیر تنگم و تو
ماهی آب‌های آزادی ... ‌

از پریزادگان و سنگدلان
دل ربودی و آدمیزادی

گرچه یادی نمی‌کنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی

سایه‌ات را خدا نگه دارد
ای غم ای نعمت خدادادی!

#سجاد_سامانی
از کتاب #سالیان
انتشارات #سوره_مهر
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

07 May, 17:26


به دیدارم نمی‌آیی چرا؟ دلتنگ دیدارم
همین بود اینکه می‌گفتی وفادارم وفادارم؟ ...

#سجاد_سامانی
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

05 May, 17:15


تو را با دیگری می بینم و با گریه می پرسم
از این دیگرنوازی ها خدایا چیست مقصودش؟

سجاد سامانی
@sajjadSamani

سجاد سامانی

03 May, 18:14


کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد، این دریای غم لبریزِ دلتنگی‌ست ... .

سجاد سامانی
@Sajjadsamani

سجاد سامانی

01 May, 15:13


من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟

مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی

من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی

هزار باغِ گل از دامن تو می‌روید
به هر کجا بروی باز در گلستانی

قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی

#سجاد_سامانی
@sajjadSamani

سجاد سامانی

27 Apr, 16:11


بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟

من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... .

سجاد سامانی
@sajjadsamani