نظرها انقدر نزدیک همدیگە هستند کە تصمیم گرفتمPDF همە کتاب ها رو بزارم. ( هر کس هر کتابی کە بهش رای دادە بخونە). و یک کتاب فلسفەی دیگە برای همخوانی انتخاب کنم. حتی کسانی کە بە فلسفە هم علاقە ندارند، دوست داشتە باشند اون کتاب یا بخش های از آن را بخوانند. کتاب #ٱثار_کلاسیک_فلسفە؛ کتاب خلاصەی [درباری] ٢٤ تا کتاب مهم و تاثیرگذار تاریخ ، از ٢٠ فیلسوف مهم است.
اگه باطن زندگی خودتو با ظاهر زندگی بقیه مقایسه میکنی مبتلا به (( #سندروم_اردک)) هستی !!
یه نکته ای که قابل ذکر هست ، اینکه سندروم اردک مرحله اول بیماری های اضطراب و افسردگی است ، پس اگر خودتون رو مبتلا به سندروم اردک میبینید جدی بگیرید ...
گاهی همه چیز را به حالِ خود رها کن و راهِ خودت را برو... و در گوشِ روزگار، بگو؛ حالِ من خوب است و تو هرگز حریفِ حالِ خوبِ من نخواهی شد! و بخند؛ به خوش باوریِ سایههای بخت برگشتهای که هنوز؛ جسارتِ آفتاب را ندیدهاند...
کسانیکه چشم اندازی از #آینده دارند؛ آینده را با گذشته و الگوهای قدیمی حافظه محدود میکنند، آنها به سمت چیزی می روند که میتواند تغییر کند زیرا فکر در ریشه خود جزئی و شکننده ست، به اشتراک گذاری یک چشم انداز مشترک به معنای به اشتراک گذاری یک آینده قدیمی با نسل های بعدی بشر توسط کسانی ست که چشم انداز شان ممکن ست تغییر کند.
اما کسانیکه #مأموریت دارند نه به عنوان یک هدف یا چشم انداز بلکه به عنوان یک #وظیفه ی «از قبل انجام شده» هیچ چشم اندازی از آن ندارند، آن مأموریت آدمهایی را بهم متصل میکند که بدون هیچ چشم اندازی در حد مرگ جدی هستند.
« #رهبری_مامور_و_مکلف» بودن یعنی کارکردن با آدمهایی که تو را رهبری می کنند، اما « #رهبری_رویاگرا_و_چشم_اندازی» بودن یعنی کارکردن با آدمهایی که منتظرند تا تو رهبریشان کنی.
همه ما انسانها نقص هایی داریم. برخی از این نقصها جسمانی هستند، برخی روانی و برخی اخلاقی. لازم است هر فردی این « #پاشنه_آشیل» یا « #چشم_اسفندیار» خود را بشناسد تا از آن سوراخ بارها گزیده نشود، اما بعضی افراد آگاهی به این پاشنه آشیل در خودشان یا دیگران را تبدیل به مانعی میکنند در برابر کنش اجتماعی. گویا این افراد اعتقاد دارند که تنها افراد کامل و بینقص دارای مسئولیت اصلاح و ارتقاء اجتماع هستند! اما من باور دارم که #رشد_روانی_و_مشارکت_اجتماعی_جدایی_ناپذیر و #درهمتنیدهاند. ساکت شدن معتکف صومعه با این توجیه که من تا خود را تزکیه نکردهام حق ندارم به دیگران اعتراض کنم همانقدر آسیبرسان است که غرق شدن در رودخانه پرتلاطم فعالیت سیاسی و اجتماعی با این توجیه که در این شرایط فرصتی برای خودسازی معنوی و درمان روانشناختی نیست.
«#اینیاتسیو_سیلونه» نویسنده مبارز ایتالیایی در کتاب « #نان_و_شراب» (با ترجمه #محمد_قاضی) دو فرد را در مقابل هم مینشاند که هر کدام در یکی از این دو آسیب فرو غلطیده است: «پیترو سپینا» مبارزی سوسیالیست است که علیه فاشیسم موسولینی مبارزه میکند و چنان غرق در مبارزه است که با زندگی درونی، روانی و معنوی قطع ارتباط کردهاست، در مقابل «کریستینا» دختر جوانی است که خود را در انزوا و اعتزال عارفانه محصور کرده و کاری به کار جریانات سیاسی ندارد. دیدار پیترو سپینا و کریستینا سرانجام مبارکی دارد، پیترو درمییابد که مبارزه اجتماعی نباید او را از کاوش روانشناختی و سلوک معنوی دور کند و کریستینا در مییابد که یک راهبه و قدیسه هم باید درگیر «کوران حوادث» گردد.