پوریا پلیکان

@pooria_pelican


راه ارتباطی:
@pelicanpooria

اینستاگرام:
Http://www.Instagram.com/pooria_pelican

پوریا پلیکان

22 Oct, 16:35


حیلت رها کن عاشقا...

در اندیشه‌ی مولانا راهِ آبادانی از خرابی می‌گذره.
یعنی ابتدا باید ویران شد تا در مرتبه‌ی بعدی به کمالِ زیبایی رسید.

✍️ #مولانا
🎧 #ابی

@pooria_pelican

پوریا پلیکان

20 Oct, 20:17


و من با این همه پناهنده
می‌خواهم خودم را در دریا غرق کنم

#پوریا_پلیکان
#شعر_زمان_ما

@pelicanacademy 🍷✍️

پوریا پلیکان

13 Oct, 17:45


ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی‌ام بخشیده از اندوه بیش

ای مرا با شور و شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی‌ام زالودگی‌ها کرده پاک

✍️ فروغ فرخزاد
🎧 پوریا پلیکان

@pooria_pelican

پوریا پلیکان

12 Oct, 17:11


مرگ من روزی فرا خواهد رسید؛ در بهاری روشن از امواجِ‌نور…
در زمستانی غبارآلود و دور! یا خزانی خالی از فریاد و شور…

شاعر: فروغ فرخزاد
🎧خواننده: علی‌رضا قربانی

@pooria_pelican

پوریا پلیکان

12 Oct, 12:24


کارگاه آنلاین فروغ‌شناسی

چقدر فروغ فرخزاد را می‌شناسیم؟

مایکل هیلمن (پژوهشگر امریکایی) می‌گوید:
یکی از نقطه امیدهای ما، نسبت به فرهنگ مردمِ ایران، کتابِ شعرِ فروغ فرخزاد است‌.
اگر، ایرانی‌های کنجکاو و با سواد، این کتاب را خوب بفهمند، به لحاظِ فرهنگی، رشدِ قابل توجهی خواهند داشت.

در این کارگاهِ سه جلسه‌‌ای فروغ می‌خوانیم و از فروغ حرف می‌زنیم.

کارگاه به صورت آنلاین و تماس تصویری گروهی برگزار می‌شود.

مهلت ثبت نام:
جمعه، بیست و هفتم مهر ماه

ثبت‌نام اینستاگرام:
pooria_pelican
ثبت‌نام تلگرام:
09378869903

پوریا پلیکان

09 Oct, 18:52


آری آغاز دوست داشتن است

فروغ فرخزاد
🎧 فریاد ظهرابی

@pooria_pelican

پوریا پلیکان

09 Oct, 08:31


پایان عشق کجاست؟

.
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

✍️ فروغ فرخزاد
🎧 پوریا پلیکان

@pooria_pelican

پوریا پلیکان

04 Oct, 19:49


نیمی از من با من فرق می‌کند
او بمب می‌گذارد توی واژه‌های مودبانه‌ام
شلیک می‌کند
به سطرهایی با لحنِ اتو کشیده
نیمی از من
خسته شده از زندگی
خسته شده از خسته بودن
از واحدهای تجاری وُ مسکونی
او غار نشین است

مردی که هر صبح
_توی آینه _
چهره‌ی خیسش را جستجو می‌کنم
مردی که توی قاب گیر افتاده
وَ با خاموش کردنِ لامپ
نابود می‌شود



دیر شد اداره
باید با کراوات
خودم را حلق‌آویز کنم

شاعر: #پوریا_پلیکان
از کتاب شعرِ: #آن_سر_این_جنازه_را_بگیر

پوریا پلیکان

04 Oct, 19:39


نیمی از من
مردِ دیگری‌ست
مردی که دکمه‌های پیراهنش را باز می‌گذارد
متلک می‌اندازد به پیاده‌رو وُ
دست می‌کشد به اندامِ زن‌ها
مُشت می‌زند به دماغ هرچه پلیس
مست می‌کند کنارِ فاحشه‌ها
گُل می‌کِشَد با اراذلِ اوباش
وَ بالا می‌آورد
گوشتِ زنانی که خورده را
کنارِ جدول‌ها
روی کاپوت‌های گران قیمت
روی تلفن همراه
روی چراغ‌های راهنما
روی هرچه چراغ قرمز

نیمی از من با من فرق می‌کند
او بمب می‌گذارد توی واژه‌های مودبانه‌ام
شلیک می‌کند
به سطرهایی با لحنِ اتو کشیده
نیمی از من
خسته شده از زندگی
خسته شده از خسته بودن
از واحدهای تجاری وُ مسکونی
او غار نشین است

مردی که هر صبح
_توی آینه _
چهره‌ی خیسش را جستجو می‌کنم
مردی که توی قاب گیر افتاده
وَ با خاموش کردنِ لامپ
نابود می‌شود



دیر شد اداره
باید با کراوات
خودم را حلق‌آویز کنم

شاعر: #پوریا_پلیکان
از کتاب شعرِ: #آن_سر_این_جنازه_را_بگیر

پوریا پلیکان

03 Oct, 06:19


دستم را دراز می‌‌کنم
تاریکی شکافته می‌شود
نور در تاریکی پنهان شده بود
مثل پرنده‌ای در لوله‌ی تانک
و تانکی در باغ زیتون
مثل زندگی در جنگ
و جنگ در زندگی

زخمی در دهان معشوقه‌ام پنهان شده
وَ عشق
چون استخوانی در زخم‌هایم فرو رفته است

•شعری از کتاب رَدِ بخیه

#پوریا_پلیکان
#شعر_زمان_ما

@pelicanacademy 🍷✍️

پوریا پلیکان

02 Oct, 17:52


غم از چهره‌ی معدنچی
غم از دور چشم‌های همسرم
غم از نقشه‌ی کشورم پاک نخواهد شد
بیا آواز بخوانیم
چیزی به فرو ریختن این سقف نمانده است

شاعر: #پوریا_پلیکان
از: #کتاب_شعر_ردبخیه

پوریا پلیکان

09 Sep, 20:10


و اتاق خواب چیست
جز گوری موقت‌ برای مرگی کوتاه؟


#پوریا_پلیکان
#شعر_زمان_ما

@pelicanacademy 🍷✍️

پوریا پلیکان

09 Sep, 12:39


دریا تا زمانی خودش را
مثل نهنگ
روی ساحل پرت می‌کند
که تو روی آن نشسته ای.

•William Henry Margetson (british, 1861-1940)-castles of sand -1898

#پوریا_پلیکان
#شعر_زمان_ما
#زمان_در_زنجیر

@pelicanacademy 🍷✍️

پوریا پلیکان

07 Sep, 14:09


کارگاه آموزشی شعر (نوشتن و خواندن)

ثبت‌نام در اینستاگرام:
pooria_pelican
ثبت‌نام در تلگرام:
09304131628

آخرین مهلت ثبت‌نام:
جمعه، بیست و سوم شهریور.

زمان کلاس‌ها:
هر کلاس دو بار در هفته تکرار می‌شود.
طبق راحتیِ خودتان، می‌توانید یک زمان را انتخاب کنید.
یکشنبه‌ها، ساعت سه تا پنج ظهر.
پنجشنبه‌ها، ساعت یازده تا یک ظهر.

اهداف کارگاه:
۱. کمک به عزیزانی که می‌نویسند و تمایل دارند در نوشتن پیشرفت کنند.

۲. کمک به عزیزانی که تمایل به درک و لذتِ عمیق‌تری از مطالعه‌ی ادبیات دارند.

۳. کمک به عزیزانی که تمایل دارند به وسیله‌ی ادبیات در خودشان عمیق شوند و به رشدِ درونی بپردازند.

پوریا پلیکان

06 Sep, 16:19


به ایستگاه می‌روم
دست به شانه‌ی کناری‌ام می‌زنم
و می‌گویم:
دست از دویدن بردار پلنگ کوچک!
هیچ حیوانی
از قاب تلویزیون بیرون نیامده است

شاعر: #پوریا_پلیکان
از #کتاب_شعر_ردبخیه

@pooria_pelican 🍷✍️

پوریا پلیکان

04 Sep, 09:39


بعد از تو
گله‌ی گاوهای وحشی‌ام
سر می‌کوبم به اتومبیل
به تیر چراغ برق
به ثانیه‌ها
به رنگ‌ها
به علّت و معلول
به دوست و دشمن
به مکان و زمان
و هر آنچه آدمی ساخته را ویران می‌کنم

بعد از تو
روی خاک دراز می‌کشم و
آنقدر تغییر رنگ می‌دهم
تا با زمین یکی شوم

شاعر: #پوریا_پلیکان

@pooria_pelican 🍷✍️

پوریا پلیکان

02 Sep, 14:18


صدای رفتنت
صدای خرده شیشه است
صدای استخوان است
صدای دستی‌ست
که باز می‌شود به سوی آفتاب
اما خون‌آلود بسته می‌شود

صدای رفتنت
صدای تصادفِ لبخند است با گاردریل
صدای ریزش کوه است
صدای سقوط جنینی‌ست
که آمده طعم میوه‌های تابستانی را بچشد
اما در فاضلابِ شهری غرق می‌شود

صدای رفتنت
صدای جیغ پرنده‌ای‌ست
فرو رفته در موتور هواپیما
صدای شلیک اسلحه است
بر مادرانِ دادخواه
صدای ریزش بمب خوشه‌ای‌ست
بر آخرین پناهگاه

صدای رفتنت
ارّه است
پتک است
سرنگِ هواست
صدای رفتنت شهری را عزادار می‌کند

تو رفته‌ای
اما صدای رفتنت مانده
صدای رفتنت استخوانی‌ست در گلو
که نه پایین می‌رود
نه بالا می‌آید

شاعر: #پوریا_پلیکان

پوریا پلیکان

01 Sep, 18:53


سنگم در دست‌های تو
سنگم که مرا در آب پرت می‌کنی

#پوریا_پلیکان

پوریا پلیکان

27 Aug, 19:17


حیات مقوله‌ای تجملاتی‌ست. انگار یک چیزِ زیبای زائد است.
تصور کنید، در میانِ این همه سیاره و ستاره که دور هم می‌چرخند و هیچ مشکلی هم ندارند، سیاره‌ای دچار حیات شده است. این حیات به چه دردِ جهان می‌خورد. اگر حیات نباشد، جهان با این عظمتش چه چیز کم می‌آورد؟
هیچ.
وجودِ حیات در این جهان هیچ ضرورتی ندارد.
اما به هر حال حیات شکل گرفته است.

خزندگان، جوندگان، پستانداران، گربه‌ها، شیرها، خرگوش‌ها، انسان‌ها، انواعِ بی‌نهایتِ آبزیان، درختان و گل‌ها... این همه جاندار که مدام در حالِ خوردن و تولید مثل و مردن هستند، عجیب نیست؟ شگفت‌انگیز نیست؟ زیبا نیست؟

شگفت‌انگیز است و زیبا اما وجودشان هیچ ضرورتی ندارد.
درست مثل یک گوی شیشه‌ای در کنارِ پذیراییِ خانه‌مان که درونش گیاهان و موجوداتِ زنده را نگه می‌داریم. زیباست اما وجودش ضرورتی ندارد.

اما شاید همین زیبایی، خودش یک ضرورت است.
برای همین انسان در طول زندگی به دنبال هنر می‌رود. موسیقی گوش می‌دهد، شعر می‌خواند و نقاشی می‌کشد.
که اگر گوش ندهد، که اگر نخواند، که اگر نکشد، نمی‌میرد.
و حتا عشق؛ رابطه‌ی عاشقانه هم در میانِ زندگی ضرورتی ندارد اما زیباست. تا به حال کسی از بی‌جفتی نمُرده است. پس ضرورت نیست.

حیات یک زائده‌ی زیباست در این جهان.
جهانْ عالمِ کبیر است و انسانْ نیز عالمِ صغیر، یعنی هرچه در جهان هست در انسان نیز هست و هرچه در انسان هست در عالم نیز هست.

من فکر می‌کنم هر انسانی باید به دنبال زائده‌ای زیبا در زندگی‌اش باشد. این زیبایی هرچند ضروری نیست اما ضروری است.

#پوریا_پلیکان