رشته تربیت بدنی بودم توی اوج کرونا شنا داشتیم حضوری نمیشد بریم. اینم بگم که مربی شنای دخترها و پسرها چون مجازی بود خانم بود😂مربی گفت برید توی یه تشت آب انواع نفس گیری هارو انجام بدین و توی ویس بگید چطوری بوده(نتیجه نفس گیری رو بگین ) یکی از پسرها فکر کرد از صدای نفس که توی آب میده بیرون باید ویس بفرسته و فرستاده بود برای استاد. بعد که فهمیده بود چه اشتباهی کرده کلی التماس کرده بود که به دخترا نگیا. ولی خب گفت 😂😂😂صدای بولوق بولوق
من خیلی سوتی بد میدم😢🤦♀ یکی از وسایلم خراب شد دادم به بابام گفت یکدونه واشر کوچولوش از بین رفته، گفت برو بده به برادرت بیرون رفت بخره، رفتم به داداشم گفتم بابا گفته واژنمو بدم بهت بیرون رفتی یکی بخری😭🤦♀ به واشر گفتم واژن😭 داداشم هم گرخیده بود و فقط میگفت چرا بابا باید اینو بگه😱😭
معلم خلاق ...🥹 خانم طیبه گورانی، معلم کلاس اول در هرمزگان روز جهانی کودک پارچهای به بچهها میدهد تا رویش نقاشی بکشند، بعد با آن پارچه لباسی میدوزد و میپوشد و به مدرسه می آید؛ میگویند جیغ و شادی بچه ها تا هفت کوچه آن طرف میرفته...
تو پیاده رو نشسته بودم یه گربه بغلم بود هر عابر پیادهای که رد میشد میومد نازش میکرد بوجی موجیش میکرد و میرفت، اونوقت من که دو قدم اونورتر بودم کسی بهم سلامم نمیداد، توجه کنین که به من میگن اشرف مخلوقات و به اون میگن حیوون.