رمان خون برای نفس

@parthaypayani


رمان خون برای نفس

10 Dec, 13:16


عیارسنج رمان شالوده عشق نوشته‌ی ZK🩷
سومین رمان نویسنده‌💎
عاشقانه‌ای خاص و فوق‌العاده و پر از اتفاق های هیجان انگیز و شخصیت های سفید و سیاه🩷
♡_♡_♡_
این رمان در پیش فروش می‌باشد و فایل کامل رمان ۲۲ آذرماه به دوستانی که اشتراک تهیه کنند داده میشه💎
در حال حاضر یک تخفیف فوق‌العاده داره و هزینه خریداری آن برای نفرات اول فقط ۲۹٠٠٠ تومان می‌باشد🩷(به زودی مبلغ به ۳۹٠٠٠ تومان افزایش خواهد یافت)
اگر قصد تهیه فایل کامل رمان رو دارید همین حالا به آیدی زیر پیام بدین👇
@anfsbrykhn

توجه👈حتی اگر قصد تهیه فایل رو ندارید پیشنهاد می‌کنم هیچ جوره این رمان رو از دست ندین پس حتما عیارسنجو مطالعه کنید و داخل چنل اصلی رمان عضو بشید💎👇
shalodeashgh

رمان خون برای نفس

01 Sep, 21:19


تکه ای از رمان جدید نویسنده‌مون😍


هر کی هنوز عضو نشده بزنه رو لینک👇🌷
https://t.me/+LfoI5PXCvQw2NWQ0
https://t.me/+LfoI5PXCvQw2NWQ0

رمان خون برای نفس

01 Sep, 21:19


#پارت۱۲
#‌خون‌برای‌نور



چشمانش مشکی بود اما شبیه جنگلی عمیق و پهناور پر از رمز و راز بود.


به سختی ادامه دادم:


-آ..آدم دزدی!


ناخودآگاه با نگاه عمیقش آرام شده بودم. اما با درد شدیدی که یکدفعه در باسنم پیچید، شوکه جیغ کشیدم و صدای خنده‌ی افراد لعنتی‌اش بلند شد.


با دهانی باز سرچرخاندم.


با انگشت اشاره و شصتش گوشت بی‌نوای باسنم را محکم پیچانده بود و آنقدر نیشگونش درد داشت که چیزی نمانده بود بغضم بترکد.


-دفعه بعدی که در گوشم جیغ جیغ کنی رو پاهام اسپنک میشی.

 
آرام گفت اما باز هم افرادش خندیدند.

 
به سختی جلوی خودم را گرفتم تا گریه نکنم و
همین که در یک ماشین لوکس و براق سیاه رنگ را باز کرد و داخلش نشاندتم، با گلویی که پر از بغض بود لب زدم:


-دهنتو سرویس می‌کنم مرتیکه... وایسا فقط!


ترسیده و نالان بودم اما نمی‌خواستم اعتراف کنم و همین هم باعث سرگرمی این عوضی ها شده بود.



🌷نویسنده: ZK

@khonbrynor

رمان خون برای نفس

01 Sep, 21:19


#پارت۱۱
#‌خون‌برای‌نور



-ولم کن... ولم کن مرتیکه عوضی!


غول بزرگ مرا مانند یک گونی سیب زمینی بی‌ارزش روی شانه‌اش انداخته و با آنکه دستش خیلی شل دور پهلویم حلقه شده بود اما علناً سرجایم قفل شده بودم.


حرصی دست و پا زدم و جیغ کشیدم:


-ولم کـن مگه تو کی هسـتی لعنتی؟ چجـوری به خودت اجازه میدی که اینـجوری باهام رفـتار کنی؟!


گویی حتی صدایم را نمی‌شنید.
با سری بالا به رو به رو خیره بود و افرادش هم گرم صحبت با هم شده بودند.


لگد محکم‌تری انداختم که شبیه لگدپرانی یک مورچه‌ی تازه متولد شده بود و حرصی از یکی از افرادش که خونسرد به دست و پا زدن هایم خیره بود و در همان حال هم چاقوی تیزی را مانند خلال دندان بین دندان هایش می‌کشید، چشم گرفتم.



-ولم کن فکر کردی دارم باهات شوخی می‌کنم آره؟ هه تو اولین فرصتی که گیرم بیاد می‌زنم تو تخم هات مرتیکه غول تشن حالیت نیست که به این کارت میگن...


این بار از گوشه‌ی چشم نگاهی به چشمانم انداخت و لالم کرد.



🌷نویسنده: ZK

@khonbrynor

رمان خون برای نفس

01 Sep, 15:14


بچه ها حمایتتون از رمان خون برای نور خیلییی کم بودا

چی شد اون همه پیام و درخواست برای این رمان😒

نباید به درخواست هاتون گوش میدادم یعنی خوشگلا؟ 🤨

هر کس میخواد عضو بشه، زودتر عضوشه به زودی باید لینک هارو پاک کنم🩷🩷

https://t.me/+LfoI5PXCvQw2NWQ0
https://t.me/+LfoI5PXCvQw2NWQ0

رمان خون برای نفس

30 Aug, 22:32


سلام عزیزای دلم
وقتتون بخیر و شادی باشه💎

دوستای خوشگلم چند روز پیش اعلام کردم براتون سورپرایز دارم و بالاخره امروز زمانش رسید😍

استارت رمان جدیدمون (رمان خون برای نور) امروز زده شد🤩
(البته خیلی وقته دارم روش کار می‌کنم اما امروز کارهای اولیه و اصلیش تموم شد و می‌تونم باهاتون به اشتراک بذارمش😍

بچه ها می‌دونید من هر وقت رمان جدید شروع می‌کنم ازتون می‌خوام اگر دوست داشتید همراهیم کنید اما اینو اینجوری نمیگم.
نمیگم چون واقعاً این رمان اِنقدر قراره فوق‌العاده باشه که اگه نخونیدش خودتون ضرر کردین 😌

از من گفتن می‌دونید که الکی از این حرفا نمی‌زنم فقط کافیه خودتون پارت های اولشو بخونید تا متوجه خاص بودنش بشید😜😋

همچنین اینکه رمان #خون‌برای‌نور به گونه‌ای به رمان اول بنده که می‌دونم زیادی دوستش داشتین و دارین یعنی #خون‌برای‌نفس مربوطه برای همین دلیل آب دستشونه بذارید زمین و همین حالا عضو کانال بشید.

این شما و این هم رمان جدیدمون #‌خون‌برای‌نور👇🌻
https://t.me/+LfoI5PXCvQw2NWQ0
https://t.me/+LfoI5PXCvQw2NWQ0

رمان خون برای نفس

04 May, 21:29


Channel created