سلام عزیزان
ممنون از همراهی ارزشمندتون🤗🙏
جای بقیه دوستان حسابی خالی بود .
دو تا ریشه یابی همراه تپینگ داشتیم .
اولی دوست عزیزی که در کرمانشاه زندگی میکنن و اتفاقات دیشب یادآور جنگ در نوجوانی بود و ترسی که از صدای شلیک موشک ها تجربه کرده بودن .
بعد از اینکه توی بدن این ترس رو به شکل لرزش در پاها دیدیم و شدت دادیم با تپینگ کم شد ولی صفر نشد . انگار هم دلش میخواست فرار کنه هم قفل شده بود .
وقتی ازشون سوال کردم که دیگه کجاها این لرزش رو تجربه کردی گفتن پدرم همیشه از قدیم میگفتن بدو دیر شد عجله کن و ..
من برای اینکه ایشون ناراحت نشن با کلی استرس و اضطراب همیشه در حال دویدن بودم .
وقتی روی این خاطرات تپینگ کردیم لرزش و استرس به قول خودشون کلا صفر شد .
مورد دوم هم فوبیا شدید از سگ و گربه بود که دوستمون با وجود خوندن کتابهای اقای گری کریگ دیدن ویدیوها و مراجعه به تراپیست های زیادی نتونسته بودن حل کنن .
بعد از چند تا سوال مشخص شد چیزی که باعث ترس این عزیز میشه حالت حمله سگ با گربه اس ازش پرسیدم کسی هست حمایتت کنه ؟
گفتم چشم هاتو ببند و سعی کن ببینی که اون حیوان داره بهت حمله میکنه ضربان قلب رفت بالا ازش پرسیدم کسی در صحنه هست کمکت کنه و ایشون گفتن پدرم در صحنه اس ولی نه تنها هیچوقت از من حمایت نکرده بلکه با جنگ و دعواهایی که با مادر داشته (و همیشه مثل سگ و‌گربه به هم میپریدن ) محیط پر از تنش و استرسی برامون درست کردن . یکم روی همین مسایل و رنجش ها کلی تپینگ کردیم و با یکسری تکنیک هایی که همراه با کمی برونریزی و گریه همراه بود آروم شدن ولی مسلما برای خنثی کردن کامل این ترس نیازه روی این ریشه ها بازم کار کنن .
سعی کردم خلاصه ای بگم هر چند جریان جلسه مفصل تر و متفاوت تر پیش میره .
به امید دیدار شما عزیزان در فرصت های بعدی 🌹🙏
ممنون از همراهی ارزشمندتون🤗🙏
جای بقیه دوستان حسابی خالی بود .
دو تا ریشه یابی همراه تپینگ داشتیم .
اولی دوست عزیزی که در کرمانشاه زندگی میکنن و اتفاقات دیشب یادآور جنگ در نوجوانی بود و ترسی که از صدای شلیک موشک ها تجربه کرده بودن .
بعد از اینکه توی بدن این ترس رو به شکل لرزش در پاها دیدیم و شدت دادیم با تپینگ کم شد ولی صفر نشد . انگار هم دلش میخواست فرار کنه هم قفل شده بود .
وقتی ازشون سوال کردم که دیگه کجاها این لرزش رو تجربه کردی گفتن پدرم همیشه از قدیم میگفتن بدو دیر شد عجله کن و ..
من برای اینکه ایشون ناراحت نشن با کلی استرس و اضطراب همیشه در حال دویدن بودم .
وقتی روی این خاطرات تپینگ کردیم لرزش و استرس به قول خودشون کلا صفر شد .
مورد دوم هم فوبیا شدید از سگ و گربه بود که دوستمون با وجود خوندن کتابهای اقای گری کریگ دیدن ویدیوها و مراجعه به تراپیست های زیادی نتونسته بودن حل کنن .
بعد از چند تا سوال مشخص شد چیزی که باعث ترس این عزیز میشه حالت حمله سگ با گربه اس ازش پرسیدم کسی هست حمایتت کنه ؟
گفتم چشم هاتو ببند و سعی کن ببینی که اون حیوان داره بهت حمله میکنه ضربان قلب رفت بالا ازش پرسیدم کسی در صحنه هست کمکت کنه و ایشون گفتن پدرم در صحنه اس ولی نه تنها هیچوقت از من حمایت نکرده بلکه با جنگ و دعواهایی که با مادر داشته (و همیشه مثل سگ و‌گربه به هم میپریدن ) محیط پر از تنش و استرسی برامون درست کردن . یکم روی همین مسایل و رنجش ها کلی تپینگ کردیم و با یکسری تکنیک هایی که همراه با کمی برونریزی و گریه همراه بود آروم شدن ولی مسلما برای خنثی کردن کامل این ترس نیازه روی این ریشه ها بازم کار کنن .
سعی کردم خلاصه ای بگم هر چند جریان جلسه مفصل تر و متفاوت تر پیش میره .
به امید دیدار شما عزیزان در فرصت های بعدی 🌹🙏
