~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

@mordanbvsh


@Abolfazl86H78N68🌱☘️

ای کاش فروغ فرخزاد بودم
زیبا
شاعر
مرده...

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

22 Oct, 18:38


شب هفتصد و شصت و دوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

22 Oct, 12:20


بر ما چه رفته است که دل‌مُرده‌ایم ما
دل را به پای‌بوسی غم برده‌ایم ما

گل‌های زرد، دسته‌به‌دسته شکفته‌اند
بر ما چه رفته است که پژمرده‌ایم ما؟

سبزیم اگر‌چه مثل سپیدارهای پیر
سهم کلاغ‌های سیه‌چُرده‌ایم ما

شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ
یک مشت خاطرات ترک‌خورده‌ایم ما

باور کنید هیچ دلی را در این جهان
نشکسته‌ایم ما و نیازرده‌ایم ما

گفتی پناه برده‌ای از بی‌کسی به چاه
ای بغض ناصبور! مگر مرده‌ایم ما؟

سعید بیابانکی

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

21 Oct, 19:20


-اون چی، اون تو رو دوست داشت؟
+نمی‌دونم من هیچ وقت هیچی به‌ش نگفتم، من اینجوری ام هر وقت باید یه کاری بکنم، یه دفعه اصلا هیچ کاری نمی‌کنم

شب هفتصد و شصت و یکم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

20 Oct, 19:09


تنها
اگر دمی
کوتاه آیم از تکرارِ این پیشِ‌پا افتاده‌ترین سخن که «دوستت می‌دارم»
چون تندیسی بی‌ثبات بر پایه‌های ماسه
به خاک درمی‌غلتی
و پیش از آنکه لطمه‌ی درد درهم‌ات شکند
به سکوت
می‌پیوندی.

پس، از تو چه خواهد ماند
چون من بگذرم؟
تعویذِ ناگزیرِ تداومِ تو
تنها
تکرارِ «دوستت می‌دارم» است؟

با این‌همه
بغضم اگر بترکد… ــ
نه
پَرِّ کاهی حتا بر آب بنخواهد رفت
می‌دانم!

احمد شاملو



شب هفتصد و شصتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

19 Oct, 18:34


«سپر صبر تحمل نکند تیر فراق»

- سعدی

شب هفتصد و پنجاه و نهم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

19 Oct, 12:58


چیزی نمانده است، من را تمام کن…

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

18 Oct, 17:25


آن قصر که با چرخ همی زد پهلو
بر درگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای
بنشسته همی گفت که کوکو کوکو


خیام


شب هفتصد و پنجاه و هشتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Oct, 18:43


امشب كه هيچ حال دلم روبراه نيست
مطرب خلاف حال دلم شاد مى‌زند

مى‌بندم اين دهان پر از حرف را ولى
آخر سكوت لعنتى‌ام داد مى‌زند




شب هفتصد و پنجاه و هفتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Oct, 07:02


برای همین حاضرم باقی عمرم ژاله آموزگاری بگذره:) تو ۸۴ سالگی از ذوق دیدن قبر رودکی گریه کنم و مثل دولت آبادی تو ۸۶ سالگی آرتروز انگشت بگیرم از بس که نوشته‌ام.

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Oct, 07:01


و هیچ چیز دیگه‌ای راضیم نمی‌کنه جز ادبیات

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

16 Oct, 18:56


بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم…


شب هفتصد و پنجاه و ششم

هفته صد و هشتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

16 Oct, 06:22


صدایی گرم، دستی سرد، چشمانی بلاتکلیف
گلویی تشنه، جامی می، مسلمانی بلاتکلیف…

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

15 Oct, 18:42


‏آدمی چه عجیب و بیچاره است. افرادی دوستت داشتند، دارند و خواهند داشت اما تو از اینکه یک نفر دوستت نداشت رنج میکشی.

امیرمحمد عبدالهی


شب هفتصد و پنجاه و پنجم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

14 Oct, 18:48


و باید پذیرفت که یک زندگی زیبا؛ با یک ذهن زیبا آغاز میشود....


شب هفتصد و پنجاه و چهارم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

14 Oct, 11:02


حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

حافظ 🪴

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

13 Oct, 18:15


«آسمانِ تو چه رنگ است امشب؟»

شب هفتصد و پنجاه و سوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

13 Oct, 02:49


گفتم: «چگونه‌ای در این حالت؟»
گفت: «چه گویم؟»
ندیده‌ای که چه سختی همی‌رسد به کسی
که از دهانش به در می کنند دندانی
قیاس کن که چه حالت بود در آن ساعت
که از وجود عزیزش به در رود جانی

- باب ششم؛ گلستان سعدی.

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

12 Oct, 18:33


صندلی گذاشته ام در بالکن
دست های باران در دستم سرد
بفرمائید بنشینید بارانِ بالا بلندِ من
قالیچه انداخته ام زیر پاهایت
بر سقف پشتی گذاشته ام
بالش
که تکیه کنی با تو هستم ابر
خب حالا حرف بزنیم
آن بالا چه میگذرد ؟
فرشتگان خوب اند ؟
شنیده ام خورشید پیر شده
راستی ماه چه کار میکند ؟

بیژن نجدی


شب هفتصد و پنجاه و دوم