لوح

@ksharifirrb


گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی

لوح

19 Oct, 05:51


یادداشت: دکتر رضا اسدی؛ مدیرکل دفتربهداشت و مدیریت بیماریهای دامی سازمان دامپزشکی:
به مناسبت روزجهانی زنان روستایی؛ زنان در تولید نیمی از مواد غذایی جهان همکاری و مشارکت دارند

https://fakhtehnews.ir/?id=3054

◽️@FakhtehNews

لوح

19 Oct, 05:50


بسیار نیکوست اگر مسئولین کشور جدا از سمت رسمی، دیدی کلان نگر و معطوف به جامعه داشته باشند. در پیوند با پست روز جهانی زنان روستایی، توجه شما را به نوشتۀ دکتر رضا اسدی؛ مدیرکل دفتربهداشت و مدیریت بیماریهای دامی سازمان دامپزشکی جلب می‌نمایم و با تشکر از ایشان
👇👇👇👇

لوح

16 Oct, 10:03


نمادِ فائو برای روز جهانی غذای ۲۰۲۴

در پیوند با پستِ
فکرِ گشودن دروازه جهنم در روز جهانی غذا

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۷/۲۵
https://t.me/ksharifiRRB

لوح

16 Oct, 10:00


فکرِ گشودنِ دروازۀ جهنم در روز جهانی غذا

اگر مراتع عظیم کشور به روی دامداران گشوده شود، دروازه جهنم به روی ایران باز خواهد شد. در فرهنگ کشاورزی پیشاسنتی و سنتی، این پیشنهادِ هوس انگیز برخاسته از یک نگاه خطی‎ِ مبتنی بر کشاورزی آب‎محور است که ایران را غیرقابل زیست می‎کند. حال که به خاطر تحریم هواپیمایی لازم است تنگۀ هرمز بسته شود، بهتر است چند کشور همسایه هم اشغال شوند، چون بدون مراتع آنها با شیوۀ سنتی دامداری، سطح زندگی مردم از حد شعب ابی طالب بالاتر نمی‎رود.

اگر توازن بین ظرفیت مراتع با چراگرانِ غیرانتخابی از بین برود، همان گوسفندی که در نظر ایرانیان گاو مقدس بود، به یک آفت تبدیل می‎شود؛ اگر تا‎کنون به بزرگترین آفت تبدیل نشده باشد. در کلیپ یک نمونه از مبارزۀ سنتی مائوری‎ها با آفت‌‎ها در نیوزیلند، و نیز فهرست حیوانات آفت در سایت گروه حفظ ژینگاه دانشگاه نیوزیلند را ببینید؛ از بز، پروانه، طوطی، خرگوش و .. .

در شب بخارا حق نبود از حسین آخانیِ عقده‎ای تجلیل شود؟ عقدۀ اصلی او توازنِ ظریفِ ژینگاه، و مویه‎اش بر قتل رودها است.

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۷/۲۵
https://t.me/ksharifiRRB

لوح

13 Oct, 21:04


کوری آموزشی و پژوهشی ۲۵: اهل آکادمی و انستیتو اُرفیلا

"لوح‎بان" تا کنون فقط دو بار توانسته بخشی از تیمی باشد که تشخیص را به مرحلۀ تایید رسانده است؛ یکی مسمومیت با دانۀ کرچک و دیگری با سیانید بود. در هر دو مورد تلفات سنگینی وارد شد. علت رخداد مسمومیت با سیانید، تخلیۀ فاضلاب عکاسی درمسیر کوچ عشایر در زمانی بود که هنوز فیلمهای عکاسی را برای ظهور به لابراتوار می‎بردند. در عرض چند دقیقه تلفات پشت سر هم رخ داد و ۵۸ راس تلف شدند.

در مورد مسمومیت روز دوم مهرماه، وقتی که صاحب گله تماس گرفت و علائم را گفت، احتمالاً اولین چیزی که به ذهن دامپزشکان خطور می‎کند، مسمومیت با اوره است. "لوح‎بان" همکاران در سازمان دامپزشکی را مطلع کرده با همکاران از جمله مدرسِ درس مسمومیت‎های دام تماس گرفت. تقریباً از کسی کاری برنمی‎آمد. هیچکس آماده نبود. اتومبیل کرایۀ دانشکده همراه با یکی از همکاران برای پیگیری یک مورد اسب مشکوک بیماری خطرناک مشمشه رفته بود. دو تن از دانشجویان توانمند دانشکده قبول زحمت کرده با اتومبیل شخصی راهی محل وقوع مسمومیت شدند و تنها توانستند شاهد شیون خانوادۀ دامدار باشند که به لحاظ مالی تقریباً یک میلیارد تومان خسارت دیدند و البته آسیب های روحی آن دراز مدت خواهد بود. صاحب گله به خیالِ ارسال آنها به کشتارگاه تعداد زیادی را ذبح کرده بود. دردسر بعدی مقابله با خواست دامدار برای عرضۀ به بازار است که در این مورد ادارۀ کل دامپزشکی مانع از آن شد. اگر نهادهای بهداشتی غفلت کنند، وسوسۀ آب کردن لاشۀ دامهای مسموم از طریق قصاب‎های محلی غیرقابل مقاومت است؛ اهمیت بهداشتی کشتارگاه صنعتی همراه با ناظر مجرب در این گونه موارد مشخص می‎شود؛ چون حتی حیوانات مرده را نیز ممکن است ذبح کرده باشند. این دامدار بسیار با انصاف بود.

این که چگونه کلینیک‎های حیوانات خانگی در ایالات متحده توانستند خطر مسمومیت با ملامین برای انسان‎ها را که از چین منشاء گرفته بود برملا کنند، یک جنبه است و دیگری مسئلۀ خطر دائمی بیوتروریسم است. کلینیک‎های حیوانات خانگی خِرَد بهداشتی شهر هستند.

پیوستار تشخیص تا کنترل (Diagnosis-to-Control Continuum) در مسمومیت‎ها چیزی شبیه و حتی پیچیده‎تر از سکتۀ مغزی است که تنها سه ساعت فرصت برای نجات بیمار وجود دارد و انصافاً فعالیت انجمن سکتۀ مغزی در این مورد و نیز تاسیس مراکز مقابله با سکتۀ مغزی پرثمر بوده است.

برای مسمومیت، به ویژه وقتی خطر بیوتروریسم وجود دارد، آمادگی از پیش و انجام مانورهای دوره‎ای ضروری است. برای مثال، در مورد مسمومیت اخیر در مشهد اگر ظن بر مسمومیت با اوره است، باید کلرید جیوۀ اشباع از پیش آماده می‎بود تا در حضور نمایندۀ قوۀ قضاییه که می‎تواند یک ضابط دامپزشک باشد، از مایع شکمبه برای معتبر ماندن نمونه تا رسیدن به آزمایشگاه نمونه برداری شود. حضور نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات به ترتیب برای مقابله با موارد عمدی بودن و بیوتروریسم در بریگاد مسمومیت ضروری است. در عین حال برای اثبات مسمومیت باید احتمال بسیاری از عوامل دیگر از جمله عوامل میکروبی را نیز باید بررسی کرد، لذا کشت همزمان باکتریایی، ویروسی و هر عامل دیگر عفونی دیگری باید انجام شود. گرفتن نمونه‎های مناسب برای مطالعات پاتولوژی بسیار مهم است و در عین حال، دسترسی به تجهیزاتی که شاید تنها بخش شیمی دانشکده‎های علوم یا موسسه استاندارد به آنها مجهز باشند، ضروری است. از لحاظ پیچیدگی، رسیدگی به موارد مسمومیت غامض‌تر از سکتۀ مغزی و به لحاظ فوریتِ عملیاتی در حد مهار یک آتش سوزی گسترده است، لذا نگارنده باور دارد که بر تاسیس بریگاد مسمومیت باید مدام تاکید کرد.

بریگاد مسمومیت نباید تفکیکی باشد، بلکه مسمومیت انسان، حیوان، کشاورزی و محیط زیست را تحت پوشش قرار دهد، همانند سرطان پستان برنامۀ غربالگری داشته باشد، برای مثال، افراد در معرض خطر ناشی از آبیاری علوفۀ دامی و سبزیجات و گیاهان مصرفی انسان با فاضلاب یا آلودگی هوا را تحت پوشش قرار دهد، دستورالعمل واکنش سریع و بانک اطلاعاتی پویا تدوین و تهیه کند.

پوشش پروتیینی ویروسی به کوچکی ویروس تب برفکی بیست وجهی (Icosahedral) است و این همه بلا بر سر دنیا می‎آورد. بریگاد مسمومیت باید زیرشاخه‎ای از سلامت یکپارچه باشد که بتواند در یک شبکۀ سیستمی وجوه مختلف مسمومیت‎ها را به صورت رنگین کمانی یکپارچه کند.

مسمومیت موضوعی جدی است؛ هر مورد آن را همانند یک قتل جنایی باید به سرانجام رساند، درغیر این صورت مثل موارد متعددی که "لوح‎بان" شاهد آن بوده و مثل دامداری که ذکر مصیبتش رفت، هاج و واج و انگشت به دهان خواهیم ماند. لذا همانند موسسۀ پاستور و موسسۀ رازی، تاسیس موسسۀ اُرفیلا برای موارد مسمومیت و رفع کوری آموزشی و پژوهشی ضروری است.

بخش قبلی (۲۴)
بخش بعدی (۲۶)

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۰۷/۲۳
https://t.me/ksharifiRRB

لوح

13 Oct, 20:53


کوری آموزشی و پژوهشی ٢٥: اهل آکادمی و انستیتو اُرفیلا

نگارنده همیشه در مقابل مسمومیت‎ها، آن هم مسمومیت این هفته، ضربه فنی شده است. با این که بیماریهای هول انگیز طاعون گاوی یا تب برفکی بارها و بارها صدمات قابل توجهی وارد کرده‎اند، راهکارهای موثری برای تشخیص و کنترل موجود است. در مورد مسمومیت ها این گونه نیست؛ بارها و بارها در مورد موارد مشکوک به بوتولیسم به غیر از اتکا به ظن غالب کار دیگری از "لوح‎بان" برنیامده است. این بار هم همینطور بود.
ادامه در بخش بعدی 👇👇👇👇👇
https://t.me/ksharifiRRB/1305

لوح

08 Oct, 02:57


🟢 به افتخار شب حسین آخانی! 🟢

📚
@darvishnameh

✍️ آنچه در ادامه می‌آید، متن سخنرانی‌ام در شب پرشکوه و فراموش‌نشدنی حسین آخانی در ۱۶ مهر ۱۴۰۳ است. سپاس از شما که تالار بزرگ و خاطره‌انگیز استاد جلیل شهناز در خانه هنرمندان ایران را با حضور متراکم و پرشور خویش، چنان فشرده و کوچک کردید ...

1️⃣ می‌گویند: آنکه در میان مردمان بدون نقاب راه می‌رود، بهای سنگینی پرداخت خواهد کرد. و حسین آخانی، در شمار مردمانی است که سنگین‌ترین بها را پرداخت کرده، اما نفس کم نیاورده ...

2️⃣ بی‌شک او یکی از آن دوست‌داشتنی‌ترین، خالص‌ترین و بی‌نقاب‌ترین آدم‌های روزگار ماست که از بخت خوش محمد درویش، اغلب در طرف اوست! وگرنه معلوم نبود تاکنون چندبار باید نواخته می‌شدم؟ با وجود آنکه هر دو جفت چهار هم آورده و متولد ۱۳۴۴ هستیم.

3️⃣ راست آن است که حسین به سهولت می‌توانست و می‌تواند در جایگاهی امن و فاخر در بین جامعه علمی بوم‌شناسان بین‌المللی به زیست پژوهش‌محورانه خود ادامه دهد. او بیشتر از بسیاری از همتایانش کوشیده تا در مجامع علمی جهان از مایملک زیست‌شناختی ایران گفته و با اندوخته‌های ژنتیکی زمین آشنا شود. تقریباً با دانشمندانی از همه قاره‌های جهان آشناست و بیش از هر گیاه‌شناس دیگری شاید نمونه‌های گیاهی از ایران و ده‌ها کشور دیگر جمع‌آوری کرده و حاصل یافته‌هایش را در قالب چهار کتاب و ۱۱۰ مقاله علمی در معرض دید پژوهشگران و علاقه‌مندان قرار داده است.

4️⃣ اما اگر امشب به همت امیر سرفراز و نستوه بخارا، علی دهباشی عزیز و مجله گرانسنگش، هفتصد و هفتاد و دومین شب بخارا به شب حسین آخانی اختصاص یافته و چنین جمعیت پرشوری در شامگاه شانزدهمین روز از مهرماه ۱۴۰۳، خود را به آیین نکوداشتش در تالار خاطره‌انگیز استاد جلیل شهناز در خانه هنرمندان ایران رسانده‌اند، دلیلش فقط پاسداشت حرمت یک استاد تمام دانشگاه تهران با کلی مقاله‌، پژوهش‌ و اکتشافات گیاهشناسی جورواجور نیست!

5️⃣ حسین را دوست داریم چون اهل نشستن بر برج عاج نبود و کوشید تا معرفت گسترده خویش به ابزار علمی و نگرانی‌هایش از آینده بوم‌شناختی، علمی و فرهنگی ایران را به زبانی ساده با مردمانی که دوستش دارد، طرح کند. او هرگز از دانشجویانش نخواست که دوچرخه سوار شوند؛ اما دانشجویان و همکارانش دیدند که او اهل رکاب است؛ او به همه آنچه که تمنای تحققش را دارد، عمل می‌کند، در منزلش تفکیک زباله را با همه دردسرهایش انجام می‌دهد، برای خود یک لیوان و قمقمه شخصی دارد، خط قرمزش استفاده از وسایل پلاستیکی یکبار مصرف است و تاکنون کسی حسین را ندیده که چیزی دود کند جز کله طبیعت‌ستیزان قلدرمابی که استاد دود دادن آنهاست بدون ترس، سلحشورانه و شجاعانه.

6️⃣ حسین آخانی زندگی دشواری را سپری کرده و برای تصاحب هر آنچه دارد، بسیار جنگیده، شاید مثل خیلی از کنشگران مدنی درگیر با یک سامانه تمامیت‌خواه، پیروزی‌های دندان‌گیری را تجربه نکرده باشد، اما همیشه توانسته با شکست‌هایی که زنده از آنها بیرون آمده، غافلگیرمان کند. او خوب می‌داند که بندرگاه همیشه امن‌ترین نقطه برای کشتی‌هاست، اما کشتی را برای لنگر انداختن در بندرگاه نساخته‌اند. برای همین است که هرجا لازم بوده، بی‌محابای فرداها دل به امواج خروشان می‌زند و از تهدیدهای حقوقی رفتن به دادگاه نمی هراسد. حسین می‌توانست یک زندگی آرام و مرفه را در بهترین پایگاه‌های گیاه‌شناسی جهان تجربه کند، اما او ماند و برای مایملک محیط‌زیستی وطنش جنگید و می‌جنگد ...

7️⃣ باورم این است که اگر ایران، ایران مانده با وجود این همه اتفاقات جورواجور و اغلب یه جورایی ناجور، به مدد مردمان خردمند و توانمند، شجاع و پاکدستی است که آینده ایران را بر آینده خود مهم‌تر می‌شمارند ...
باید به افتخار چنین دانشمندِ پرافتخار و مردمی کلاه از سر برداشت و ساعت‌ها ایستاده تشویقش کرد ...

https://t.me/darvishnameh/12840

#شب_حسین_آخانی
#سخنرانی_محمد_درویش

لوح

08 Oct, 02:43


شب حسین آخانی، گیاه‌شناس، زیست‌شناس و بوم‌شناس نام‌آشنای ایرانی در مجله بخارا

حسین آخانی نماد مسئولیت‌پذیری اجتماعی یک دانشگاهی، یک هیئت علمی ناب که چه در کنار یک سدِ مخرب محیط زیست، چه در فرونشست زمین در کنار یک دانشگاه در اراک، چه در تخریب محیط شهری و چه در تخریب محیط دانشگاه محل کارش و چه خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها، و هر جا که طبیعت و دانشگاه آسیب دیده همیشه نماد عینی تفکر انتقادی در کنار کنش‌گری اجتماعی بوده و سرباز ژینایی طبیعت، و دفترش هم در کانال تلگرامی دغدغه‌های محیط زیستی.



فراری از نشستن در برج عاج و تبدیل شدن به موش کتابخانه است، در عین حال آثار علمی تخصصی و مطالب اجتماعی‌اش متوجه حل مسائل جامعه است.

۷۷۲مین شب مجله ادبی بخارا به بزرگداشت حسین آخانی اختصاص یافت. احتمالا حسین آخانی و محمد درویش نخستین کسانی هستند که واژۀ کردی ژینایی در معنای احیا را وارد زبان فارسی کردند. بهترین توصیف از حسین آخانی را باید از محمد درویش شنید.

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۰۷/۱۷
https://t.me/ksharifiRRB

لوح

05 Oct, 14:46


چهارده مهر، روز دامپزشکی

امسال همکاران عزیز و نازنینِ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه از "لوح‎بان" دعوت کردند که در محل کتابخانه چند دقیقه‎ای در مورد این روز صحبت کنیم و تعدادی کتاب نیز معرفی شود. با الهام از شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی:

درگشودندم،
مهربانی‌ها نمودندم،
زود دانستم که دور از داستان خشمِ برف و سوز
در کنار شعلۀ آتش
قصه می گوید برای بچه‌های خود
عمو نوروز

با نگاهی بر برف پیری بر سرم، خود را عمو نوروز دانسته برای همکاران، به ویژه همکاران جوان و همقطارانی که فعلاً دانشجو هستند، فی‎البداهه چند دقیقه در میان شعلۀ گرم مهربانی‌های همکاران ارجمند کتابخانه داستان کوتاهی از علم اطلاعات، تاریخ و روز دامپزشکی گفتم که در اینجا می‎توانید ببینید. اول روی این لینک کلیک کنید:
https://b2n.ir/g19691
سپس روی عبارت آبی رنگ زیر کلیک کنید:
چهارده مهرماه، روز دامپزشک


و تقارنی جالب، روز جهانی آموزگار هم مبارک

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۰۷/۱۴
https://t.me/ksharifiRRB

لوح

04 Oct, 06:17


علم، شبه‌علم، و علم شِکَمی

✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳

rmansouri.ir

در باب شبه علم به‌روشنی در کتابم «مبانی تفکر در علوم فیزیکی» نوشته‌ام. راوی گزاره‌های شبه‌علم معمولا از مفاهیم علمی استفاده می‌کند اما ارتباط میان آن‌ها معطوف به منطق شخصی او است نه منطق موجود در مدل‌های علمی. پیامدش گزاره‌هایی می‌شود که ناعلم است؛ در چارچوب منطق علمی نمی‌گنجد. تکلیف‌اش روشن است و در همه جای دنیا هم گروهی علاقمند دارد. چون درصد پیروان‌اش تعیین‌کننده نیست معمولا در حکمرانی‌ها بی‌تأثیر است.
اخیرا در ایران کسانی متوهم به علم از قعر به رو آورده شده‌اند- در حد رئیس دانشگاه- که با علم از ریشه مخالف‌اند و صحبت از علمی جدید می‌کنند. سِمَت و قدرت از حکمرانان دارند. می‌گویند علم نوین غربی-شرقی است و از اساس مغایر با حکمت ما است- دنبال علمی میانایی- نه شرقی نه غربی- اند. پاسخی ندارند برای این‌که پس در این ۱۴۰۰ سال دانشمندان مسلمان چه کردند. گاهی به ابن سینا و بیرونی افتخار می‌کنند و مدعی‌اند دانشمندان متأخر در این ۴۰۰ سال همه چیز را از اسلام دارند، گاهی مدعی‌‌اند هر آن‌چه در علم روز هست همه در قرآن و حدیث آمده؛ حرفی برای اثبات مدعی ندارند جز این‌که «پول و قدرت بدهید ما بهتر از علم روز ابداع می‌کنیم»؛ چند دههء بعد از انقلاب هم کافی نبوده. معلوم نیست چرا هر از گاهی کبک‌وار افتخار به قدرت برامده از موشک و پهپاد می‌کنند به‌این خیال که مردم متوجه نمی‌شوند پشت چه پنهان شده‌اند. کجای علم‌اش برامده از علم اسلامی است؟ البته که پرسش بی‌ربطی است. اصلا چرا این همه به‌دنبال علمی هستند که در اختیار دیگران است؟
تاکنون حوزویان مدعی نوع دیگری علم بودند. در خلوت خود مشغول، در سیاست درگیر، و از نعمات مالی مبتنی بر فناوری‌های روز- از جمله اکتشاف نفت- بهره‌مند. بی‌حاصل؛ مدافع ناموجودی به‌نام علم اسلامی. حواس‌شان هم نیست آن‌چه باید به‌دنبال‌اش باشند سیاست‌گذاری علم است نه روش و نتیجهء فعالیت علمی که مستقل از انسان و اعتقادش است.
ترکیب‌هایی از نوع علم اسلامی، و اخیرا علم حِکَمی، مطرح می‌کنند. یکی پشت مقدسات پنهان می‌شود و دیگری از واژگان مدرن هوش مصنوعی و فناوری‌ سود می‌برد و هرجا از منطق کم آورد باز هم پشت مقدسات می‌خزد. تا جایی که این حرکت در حوزه محصور باشد خود دانند، اما ورود آن به دانشگاه خیانت بزرگی به ایران، به فرهنگ ما، به اسلام، و به نسل بعدی است و بازی در زمین دشمنان ایران و فرهنگ ما است. پس به‌هیچ وجه نباید گذاشت جوانه بزند، حتی اگر قائم مقام فرهنگستان علوم هم- که البته در توسعهء علمی بعد از انقلاب نقشی نداشته.
این روزها از زبان «هنوز-رییسِ» دانشگاه مشهد شنیدم که خواستار علم حِکَمی است. انگار کشف بزرگی کرده و دستاورد مهم این دانشگاه است. متاسفانه فرهنگستان علوم ما هم از آن پشتیبانی کرده که این دیگر اوج ابتذال علم در ایران است. کسی که از جایگزینی علم حکمی صحبت می‌کند، پشت مقدسات هم سنگر می‌گیرد، شک نکنید در توهم مطلق است. در توهم دانایی است. نه علم را می‌شناسد نه سیاست‌گذاری علم را. به قول شعرامان پیاز را با زعفران اشتباه گرفته.
این دیگر شبه‌علم هم نیست. گزاره‌هایی مبتنی بر توهم است. به‌قدری مبتذل و از روی «باد شکم» است که هیچ واژهء تالارپذیری برای انتقال آن نتوانستم ابداع کنم مگر علم شکمی. حتی نتوانستم آن را گویه‌ای در چارچوب یاوه‌نوشت/ ادبیات یاوه (rant literature) مرتبط با علم دسته‌بندی کنم.
تا زمانی هم که حکمرانی در ایران از نوعی است که حکمت را به شکم فرومی‌کاهد نباید انتظار هماوردی با دیگرانی در دنیا داشت که سیاست‌شان شاید ضد انسانی باشد، حکمی نباشد، اما به‌قطع شکمی نیست؛ علم‌شان که حتما مبتنی بر فکر و تعقل است. سیاست‌شان لابد نشأت گرفته از خوی شکارگری است نه انسانیت و حکمت ایرانی.
با علم شوخی نکنیم. نشستن در مقامی علمی علم نمی‌آورد. به آیندهء ایران و نسل‌های بعدی خیانت نکنیم. هر چه زودتر این رييس‌لقب که آبروی چند ده‌سالهء دلسوزان علم در ایران را برده‌ برکنار شود.

لوح

04 Oct, 06:16


پستی که پاتولوژی سلسله نوشتارهای کوری آموزشی و پژوهشی کانال لوح را به خوبی توصیف می‌کند.👇👇👇👇

لوح

27 Sep, 18:38


یک خبر خوب
https://t.me/hammihanonline/76215

لوح

27 Sep, 12:04


مدل نیشابوری برای کارگران طبس

سال ها پیش برای یک پروژه کاری قسمت شده بود مدتی به فولاد خراسان در نیشابور سر می زدم، یادم نمی رود که یکی از کارمندان از یکی از صاحبان کارخانه محلی خوشنام صحبت می کرد. اسمش یاد نیست ولی می گفت که خیلی حواسش به کارگرانش هست؛ از جمله وقتی یکی از کارگران دچار سانحه ای شده بود چنان به او و خانواده رسیدگی می کرد که باعث حیرت بقیه شده بود. گفته بود می خواهم چنان به این کارگرم برسم که شما هم آرزو کنید در کار برایتان سانحه پیش بیاید!

مورد کارخانه دار نیشابوری خاص بود ولی درکل روابط کارگر- کارفرما در محیط های کاری واقعی خیلی متفاوت از روایت های معمول است. همه جور آدمی بین کارگر و کارفرما داریم و پیچیدگی های زیادی که فقط باید از اهل فن بپرسی. بگذاریم؛ این روزها خبری تلخ را شنیدیم، کشته شدن 51 عزیز در معدن طبس خیلی دردناک بود و حساسیت های زیادی را برانگیخت. مثل خیلی از مسائل دیگر در ایران باید مدتی منتظر نشست تا دلایل و مقصران اصلی واقعه مشخص شوند. اما از همه زشتتر این بود که خیلی ها بدون آنکه هنوز اطلاع دقیقی از ماجرا منتشر شده باشد، فرصت را برای تسویه حساب های سیاسی مناسب تشخیص دادند و شروع کردند به کوبیدن رقبا! فحش دادن به سرمایه دار خونخوار و نئولیبرالیسم و... هم که کار تمام وقت خیلی هاست. عده ای هم ماجرا را ناشی از تحریم و قیمتگذاری دستوری دانستند که باعث شده پولی برای تامین و بهسازی امنیت معادن باقی نماند. دولتی جماعت هم که فقط دنبال آرام کردن رعیت به هر قیمتی است و کاری به این حرف ها ندارد؛ دستور رسیدگی می دهد و تمام!

کاری به منتقدان معلوم الحال ندارم که فقط دنبال گرد و خاک کردن و کوبیدن رقیبان هستند! اما در یک چیز تردید نداریم: 51 خانواده، نان آورشان را از دست داده اند و البته کمتر کسی می پرسد برای آنها چه باید کرد. شنیدم حتی برای خاکسپاری عزیزشان هم از آنها تقاضای 20 و اندی میلیون تومان پول شده که پرداختش برای آنها در چنین شرایطی دشوار است. اما چه باید کرد؟

هرکسی خطایی کرده و جان آدم ها را به خطر انداخته که مجازات مشخصی دارد ولی خطابم به بنگاه های خصوصی است که گرفتار چنین مصائبی می شوند. حتی جنبه انسانی و اخلاقی ماجرا را نبینیم یک بنگاه خصوصی برای منفعت خودش هم که شده بهتر است تصویری خوبی در اجتماع به نمایش بگذارد و جبران مافات کند! می فهمم فضای عمومی در این مواقع چگونه است ولی آقا/خانم کارخانه و معدن دار و فعال اقتصادی چرا هیچ کار مثبتی برای نمی کنید؟ چرا مدیریت بحران بلد نیستید؟ خانواده کارگر شما در این شرایط سخت باید گرفتار هزینه به خاک سپردن عزیزش باشد؟ چرا فقط به فحش خودن اکتفا می کنید؟ احتمالا بعد هم ادای مظلومیت در می آورید که به ما ظلم شد و واقعیت چیز دیگری بود؟ چرا الان که باید کار کنید و حرف بزنید چنین نمی کنید؟ دولتی جماعت که این موارد دنبال نمایش و معرکه گیری است، تو چرا برای خانواده کسی که جانش را از دست داده هیچ کاری نمی کنی؟

الان موقع بی کار ماندن نیست باید کاری کنی تا درد آدم ها کمتر شود، الان موقع سکوت نیست باید صدایت را به افکار عمومی برسانی. متاسفانه حوادث با تمام مراقبت ها رخ می دهند ولی باید با تمام تلاش برای پیشگیری باید توانست در صورت وقوع کار را سامان داد. اینها حرف و خیال نیست و ادبیات گسترده ای برای اینکه چطور بنگاه های خصوصی باید در این موارد واکنش نشان دهند وجود دارد. خلاصه همه حرف ها شاید این باشد: در این موارد مدل نیشابوری بهتر از روزه سکوت جواب می دهد، الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

لوح

23 Sep, 15:36


طبس جان، تسلیت!

فاجعه‌ی انفجار معدن و شهادت جمعی از هموطنان زحمتکش‌مان را در معدن طبس، به اعضای داغدار خانواده‌هایشان و شما هموطن ایرانی، صمیمانه تسلیت می‌گویم.

او، من بود!

او که در شهر طبس کارگر معدن بود
او، که در حاشیه‌ی سفره‌ی این میهن بود
او که از جام هنر، خون جگر می‌نوشید
مُرد، چون آینه‌ی رنج تو بود؛ او، من بود!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49

لوح

14 Sep, 20:33


کوری آموزشی و پژوهشی ۲۴: وزارت بهداشت و سازمان دامپزشکی نباید به صورت نهادهایی اداری مدیریت شوند- تجربۀ طاعون گاوی

طاعون گاوی ۴۸ یک مصیبت بزرگ بود. با توجه به واکسیناسیون درمرزهای شرقی حداقل به گاوها در منطقۀ بزرگ تهران آن زمان واکسن نمی‎زدند. ولی متاسفانه در تیرماه به شیوه‎ای وحشتناک و به معنای واقعی کلمه از کشتۀ گاوها پشته ساخته بود و شیون و زاری صاحبان گاوها که بسیاری از آنها خرده‎پا بودند، گوش فلک را کر می‎کرد و فاجعه عظیم و خسارت ناگفتنی بود. (تاجبخش، ۱۳۷۵). به زعم استاد ارجمند مرحوم دکتر تقی تقی پور بازرگانی سازمان دامپزشکی با بیماری‎ای مواجه شده بود که در سه هزار کیلومتر مربع از کشور شایع شده بود. روستاییان وحشت زده گاوهای خود را از راههای فرعی از دهی به دهی دیگر برده خود باعث انتشار بیماری می‎شدند.

بارها در کنگره‎های دامپزشکی علت این وضعیت واکاوی شد. آن گونه که نگارنده از ناظران و حاضران در صحنه شنیده، شاه در ملاقاتی، به مرحوم دکتر مرتضی قلی ارشدی مدیر کل وقتِ دامپزشکی که اداره‎ای در دلِ وزارت کشاورزی بود، گفته بود که اگر مقصر باشید، سخت تنبیه می‎شوید. شاید در پس‎زمینۀ ذهنش این بود که از انقلاب سفید هفت سالی می‎گذشت و گستردگی بیماری کشندۀ طاعون گاوی شکستی بزرگ برای برنامۀ گستردۀ اجتماعی-سیاسی‌‎اش بود. شاید از سازمان یا سازمان‎های اطلاعاتی‎اش خبر یافته بود که دانشجویان بعد از به بن‎بست رسیدنِ تفکرات جبهۀ ملی در سالهای ۳۲ و سپس در سال ۴۲ رادیکال شده‎ و سازمان‎های چریکی تشکیل داده‎اند. این تلفات با توجه به حال و هوا و فضای آن روزگار می‎توانست دستمایۀ تبلیغاتی خوبی برای آنها باشد. به نظر "لوح‎بان" برای محققین تاریخ معاصر ایران خیلی جالب خواهد بود اگر در انتشارات گروه‎های چریکی غور کنند تا ببینند به مسئلۀ طاعون گاوی ۴۸ اشاره شده است یا خیر! چون تا واقعۀ سیاهکل در سال ۴۹ بازۀ زمانی زیادی نمانده بود. اگر علیرغم تمامی ادعاها در مورد وضعیتِ به زعمِ خودشان اسفبارِ خلق قهرمان و ستمدیده به طاعون ۴۸ توجه نکرده باشند، احتمالاً می‎توان نتیجه گرفت که حوزۀ دیدشان فقط در محدودۀ شهر بوده است؛ به وِیژه که یک دامپزشک و یک دانشجوی دامپزشکی در گروه ۱۵ نفرۀ این واقعه بود. خوب درس خواندن یک هنر است.

باری، بزرگانی که در کنگره‎ها "لوح‎بان" پای صحبت‎شان نشسته بود، روایت می‌کردند که دکتر مرتضی قلی ارشدی، از مدت‎ها پیش متوجه خطر در کشور همسایه، افغانستان بوده، طی نامه‎ای به وزیر کشاورزی وقت تقاضای بودجه و امکانات کرده بود. وزیر هم در حاشیۀ نامه نوشته بود (نقل به مضمون) که باز این دکتر ارشدی یک بامبولی درآورده می‎خواهد پولی از ما تلکه کند؛ بایگانی شود.

جهت اطلاع خوانندگانی که با رشتۀ دامپزشکی آشنایی عمیقی ندارند، در مورد بیماریهایی چون طاعون گاوی که گمان می‌رود در ۲۰۱۰ در جهان ریشه کن شده باشد، و بیماری تب برفکی که همچنان چنگ و دندان نشان می‌دهد، باید گفت وقتی که این گونه بیماریها طغیان می‎کنند، به رغم تشخیص سریع، میزان تامین واکسن و عملیات واکسیناسیون بسیار کندتر از قدرت تهاجمی ویروس است و تا بخواهیم به خود آییم، ضربات سنگینی خواهیم خورد، دقیقاً مثل کووید-۱۹. رئیس پیشین انجمن سکتۀ مغزی ایران، دکتر بابک زمانی، که پدرش دکتر دامپزشک بود، از این بیماریها با عنوان هیولاها و اشباح نام می‎بَرَد و به پیروی از پدر، پزشکی را شعبه‎ای از دامپزشکی می‎داند.

پس از آن بود که ادارۀ دامپزشکی تبدیل به سازمان دامپزشکی شد تا رئیس آن بتواند با مقامات بالای کشور به سرعت تماس بگیرد و اینک معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان دامپزشکی نام دارد.

این خاطرۀ طاعون گاوی مقدمه‎ای است برای کوری آموزشی و پژوهشی بعدی (بخش ۲۵) که به بیماری بروسلوز اختصاص دارد. اگر وزارت بهداشت به صورت اداری با بروسلوز برخورد کند و با این پیش فرض که این موضوع در حوزۀ کاری سازمان دامپزشکی بوده به وزارت بهداشت ربطی ندارد، دچار کوری آموزشی و پژوهشی ناشی از تفکر اداری شده از وظیفۀ خود یعنی نگاه سیستمی به موضوع غفلت کرده است؛ همانگونه که وزارت کشاورزی در طاعون گاوی ۴۸ مرتکب این خطای مهلکِ اداری شد.

حال فرض کنید، اگر سازمان دامپزشکی در سالهای اخیر از وزارت بهداشت تقاضای بودجه برای مقابله با بروسلوز کرده و از وزیر جواب شنیده باشد سازمان دامپزشکی که زیر نظر ما نیست، و وزارت بهداشت نخواسته باشد که در کنترل بروسلوز در دامها مشارکتی داشته باشد، چه قضاوتی شایستۀ این نوع تصمیم‎گیری است؟ و فقط همین نیست؛ آنفلوانزای فوق حاد مرغی را چه می‌کنید؟

بخش پیشین: بخش۲۳

ادامه در بخش ۲۵

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
https://t.me/ksharifiRRB
مرجع:
تاجبخش، حسن (۱۳۷۵) تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، ص ۶۸۹-۶۹۰، انتشارات سازمان دامپزشکی کشور با همکاری انتشارات دانشگاه تهران.

لوح

12 Sep, 20:53


کوری آموزشی و پژوهشی ۲۳: نگاه وزیر بهداشت معطوف به مدلِ کوبا است یا اقتصاد و صنعت سلامت؟

در ابتدای انقلاب تجربیات کوباییها در سوادآموزی و به ویژه بهداشت چنان در بوق و کرنا شد که به نظر می‎رسد که نهضت سوادآموزی تا حدود زیادی از کوبا کپی‎برداری شد. به احتمال زیاد جدا شدن آموزش پزشکی و تشکیل وزارت بهداشت به خاطر تفوق کاستروئیسم بر هواداران این جدایی بود و معدودی چون مرحوم دکتر کاظم سامی و دکتر محمد فرهادی متوجه بودند که داستان نظام بهداشتی کوبا چیزی جز تبلیغات ایدئولوژیک نیست. تمام آن چه که در ذهن بود، تاسیس درمانگاه در تمامی روستاها بود. این نگاه به روستا هم ریشه در تفکر چپ داشت. بعدها معلوم شد که خیلی از این سرمایه‎گذاری‎ها از قبیل آبرسانی، گازرسانی، و خیلی –رسانی‎های دیگر به روستاها توجیه اقتصادی واقعی نداشته است.

اهمیت توجیه اقتصادی و منطق اقتصادی بهداشت و صنعت سلامت

تاسیس درمانگاهی که بیماران پس از مراجعه به آنجا خدمات بهداشتی و دارو دریافت کرده به خانه بروند، همچنان دنبال می‌شود و در گوشه و کنار شهر این مراکز دیده می‌شوند. در زمانی که طرح جداسازی آموزش پزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی آن زمان مطرح شد، آمار و احتمالات، و نیز علم اپیدمیولوژی و نگاه جامعه‎شناختی در طب (چه پزشکی و چه دامپزشکی) در مراحل جنینی نیز نبود. منابع مالی برای تاسیس درمانگاه در دورترین روستاها هم تمام نشدنی فرض می‎شد و فقط باید اراده کرد و اجی مجی لاترجی، درمانگاه تاسیس کرد. کسی فکر نمی‌کرد که مفاهیم اقتصادی بخشی بسیار مهم در طب به عنوان یک صنعت است.

با امتداد این تفکر، یک نابغه به ذهنش رسید که بدون امکانات زیرساختی فقط با افزایش تعداد دانشکده‎های پزشکی و ظرفیت پذیرش دانشجو می‎توان نیازهای بهداشتی کشور را برطرف کرد. غلبۀ نگاه کمیت‎گرا بر دیدگاه کیفی، و غلبۀ معیارهای عدالت‎خواهانۀ تفکر چپ بر تفکر کل‎نگر و سیستمی، موجب شد که همچنان راه حل را در افزایش ظرفیت پذیرش در نظر بگیرند. این تفکر در دامپزشکی هم غلبه پیدا کرد و تعداد دانشکده‎های دامپزشکی در ایران به نسبت جمعیت انسانی و جمعیت دامی احتمالاً نظیر ندارد.

وقتی که طبیب فقرا حیرت زده متوجه شد که با پول نسبتا قابل‎توجه، پزشکان به روستاها نمی‎روند، و وزیر بهداشت فعلی در اولین روز تکیه زدن بر صندلی وزارت باید با مسئلۀ اعتصاب پرستاران روبرو می‌شد، و سازمان دامپزشکی هم به رغم تعداد زیاد دانشکده‌ها، متوجه شد که باید نیروهایی که احتمالاً به زحمت دیپلم دارند (پیک واکسیناسیون و بهداشتیار عشایر) را تربیت کند تا در اموری مثل پوشش کافی واکسیناسیون گله‎ها به اهداف از پیش تعیین شده برسد، عواقب نگاه کمیت‌گرا مشخص شد.

بی‎توجهی به معیارهای اقتصادی می‎تواند وزارت‎ بهداشت و سازمان دامپزشکی را در رسیدن به اهداف به شکست بکشاند. منابع مالی ناکافیست و به اندازۀ لازم نمی‎توان پزشک و پرستار یا دامپزشک، به رغم افزایش بی‎رویۀ ظرفیت‎های پذیرش دانشجو استخدام، یا حق و حقوق آنان را به نحوی شایسته پرداخت کرد.

اهمیت آمار و احتمالات و اپیدمیولوژی


👈 فرض کنیم که فراوانی سردرد به خاطر تومور مغزی یک در ده‎هزار (عدد واقعی نیست) باشد. حال باید از خود پرسید که از هر صدنفر با علامت سردرد، برای چند نفر انجام سی تی اسکن یا ام آر آی تجویز می‎شود و برای چند نفر واقعاً می‎بایست به لحاظ علمی و مطابق معیارهای اپیدمیولوژیک تجویز می‎شد؟؛ وقتی که هزینۀ این آزمایش‎ها گران، یارانه‎ای که وزارت بهداشت و بیمه‌ها می‎پردازند، سرسام‎آور و دستگاه‎ها در معرض فرسودگی هستند. پژوهش در این زمینه می‎تواند به تحول در سیاستگزاری آموزشی، بهبود دستورالعمل‎ها و کاهش هزینه‎ها کمک کند. بدون پژوهش در این زمینه و اصلاح برنامه‎های آموزشی فقط کورمال کورمال و بر اساس آرزوهای غیرقابل اندازه‎گیری و نه واقعیاتِ جاری حرکت خواهیم کرد.

👈 سئوال دیگر این است که میزان ابتلا به بیماری تب مالت (بروسلوز) چقدر است؟ هزینۀ بستری و درمان آن چه فشاری بر بودجۀ کشور می‎آورد؟ آیا فراوانی آن رو به افزایش است یا کاهش؟

بنابراین، سلامت یکپارچه به جای کاهش درد و رنج بیماران باید استراتژی اصلی باشد، چون دومی در اولی درج است. همین دو سئوال مشخص می‎کند که وزیر بهداشت و رئیس سازمان دامپزشکی، بیش از تخصصِ خود، باید همانند یک مهندس صنایع فکر و عمل کنند و لایه‎ها و دیسیپلین‎های متعددی را در کنار هم ببینند، کار با داده‎های بزرگ Big data، هوش مصنوعی، مفاهیم اقتصادی، تخصیص بهینۀ منابع، پیش‎بینی رفتار بیماریها و تقدم پیشگیری بر درمان را در سازمان متبوع خود نهادینه کنند. در ساده‎ترین مفهوم، مهمترین قدم برای کاهش فشار بر نظام بهداشت و به‎ویژه پرستاران، کاهشِ فراوانی بیماریها است.

بخش پیشین (۲۲)
ادامه در بخش ۲۴

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۳/۰۶/۲۳
https://t.me/ksharifiRRB