روانشناسی کودکانگی

@kodakanegi


از کتاب‌های روانشناسی کودک می‌خوانیم

@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

روانشناسی کودکانگی

11 Oct, 15:31


کابوس‌های کودکان اغلب ناشی از اضطراب‌های روزانه آنهاست. کودکی نوپا ممکن است اضطراب جدایی از شما را داشته باشد، کودکی سه‌ساله ممکن است اضطراب آموزش توالت رفتن و کودک بزرگتر ممکن است اضطراب امیال پرخاشگرانه یا جنسی را داشته باشد.

قلدری در مدرسه، جدایی والدین یا عزادار شدن نیز از دلایل بروز کابوس‌ها هستند. هنگامی که کودکی کابوس می‌بیند، ضروری است والدین تسکین و آرامش زیادی به او بدهند. در این مواقع چراغ‌ها را به مدت پنج دقیقه روشن کنید یا برای مدت کوتاهی کنار او دراز بکشید.

با این وجود، چراغ‌های اتاق را روشن نگذاشته و تمام مدت شب را با او نگذرانید؛ زیرا کودک باید بداند که اتفاق بدی نخواهد افتاد به او اطمینان دهید که کابوس تمام شده و آنها سلامت خواهند بود. می‌توانید در اتاق کودک را باز بگذارید یا چراغی را در راهرو روشن نگه داشته یا از چراغ خواب استفاده کنید.

در طول روز به دنبال علت اضطراب فرزند خود باشید. هنگامی که علت را یافتید سعی کنید درباره آن با جزئیات گفتگو کنید. از قراردادن کودک در معرض برنامه‌های تلویزیونی خشن یا ترسناک یا فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای یا کتاب‌هایی از این دست خودداری کنید؛ زیرا ترس‌های ناشی از این مسائل به کابوس‌ها تسری می‌یابند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی

روانشناسی کودکانگی

10 Oct, 15:30


طردشدگی محرک اصلی اقدامات خودتخریبی است. افرادی که مدام به خود آسیب می‌زنند اغلب در کودکی والدین یا مراقبانی داشتند که با آنها بدرفتاری می‌کردند، توجهی به آنها نداشتند و به‌شدت تمسخرشان می‌کردند. این مسئله نشان می‌دهد که علت برخی از موارد صدمه به خود ممکن است تروماهایی باشد که فرد در روابط دوران کودکی‌اش متحمل شده و همین باعث می‌شود که هرگونه انتقاد، طرد و فقدان در بزرگسالی خاطرات و احساسات آن‌ تروماها را در او بیدار ‌کند. بسیاری از مراجعان به‌طور خودکار و ناهشیار این احساسات را تبدیل به صدمه به خود و اقدام به خودکشی می‌کنند که ممکن است به‌علت توجهی که خانواده و دوستان و مراقبان، پس از این اقدامات، به فرد نشان می‌دهند تشدید هم بشود. من اعتقاد دارم آسیب‌رساندن به خود به‌نوعی بیان ترس از طردشدگی و فقدان است.

جوزف برگو، از کتاب چرا آن کار را کردم؟، ترجمه حامد حکیمی

روانشناسی کودکانگی

06 Oct, 16:30


اینکه سرپرستی والدین از کودکان و نحوه آموزش دادن به آن‌ها تحت تاثیر روانشناسی تکاملی و گرایش به همدلی قرار گرفته تحول مثبتی است. باید قدر همه کودکان را بدانیم، اعم از اینکه موفق باشند یا نباشند. باید از تنبیه جسمی و اعمال خشونت در مورد کودکان خودداری کنیم و فضای امنی برای تفکر و بحث و یادگیری آنها ایجاد کنیم.

اما نگرانی من آن است که شاید ما بیش از حد هوای بچه‌های خود را داریم و در مورد عواملی که آنها را تهدید می‌کنند بیش از حد اغراق می‌کنیم. ما بچه های خود را در اتاق‌هایی با دیوارهای پنبه‌پوش حبس می‌کنیم تا مبادا آسیب ببینند، اما درست به همین دلیل مانع آن می‌شویم که برای حضور در جهان پُر تب و تاب فعلی آمادگی لازم را کسب کنند.

آیا حمایت بیش از حد ما از کودکان در برابر رویدادهای ناخوشایند احتمالی سبب نشده است که آن‌ها تا سرحد مرگ از دنیا در هراس باشند؟ شاید به این دلیل که با تحسین‌های کاذب و بی‌ارتباط با واقعیت‌های دنیا اعتمادبه‌نفس آنها را بیشتر کرده‌ایم و سبب شده‌ایم که در برابر سختی‌های زندگی تحمل کمتری داشته باشند و خود را مهم‌تر از آنچه هستند ببینند و بر نارسایی‌های شخصیت خود آگاه نباشند. آیا ما با هموار کردن راه آنان برای برآوردن همه آرزوهایی که دارند، موجب ورود آن‌ها به «عصر جدید لذت‌گرایی و عشرت‌طلبی» نشده‌ایم؟

آنا لمبکی، از کتاب ملت دوپامین

روانشناسی کودکانگی

06 Oct, 16:30


کافه هنر را از اینجا تماشا کنید.
@cafehonar

روانشناسی کودکانگی

29 Sep, 09:30


نوجوانان وقتی اتفاق ناراحت‌کننده‌ای، مثل جداشدن از تیم ورزشی‌شان، باختن در یک مسابقه، یا ناکامی تحصیلی‌ برایشان می‌افتد به حمایت توام با سکوت شما بیش از روحیه دادنتان نیاز دارند. حمایت شما باعث می‌شود آنها به خودشان بیایند و به حل و فصل بحرانی که برایشان پیش آمده بپردازند.

حمایت شما به آنها نشان می‌دهد که باور دارید از عهده موقعیتی که برایشان پیش آمده است برمی‌آیند. درست است. شما با این کارتان آنها را تشویق می‌کنید تلاش کنند نه برای اینکه درد و رنجشان را فراموش کنند، بلکه برای اینکه درد و رنجشان کاهش یابد و حالشان بهتر شود. همین باور پنهان شما به توانمندی آنها، آن هم درست در زمانی که دربار خودشان تردید دارند، سبب تقویت ارتباط شما با آنها می‌شود.

بهتر است والدین تا زمانی که فرزندان نوجوان‌شان هنوز خانه را ترک نکرده‌اند و به‌دنبال زندگی خودشان نرفته‌اند فرصت تجربه شکست را برای آنها فراهم آورند چون خودشان در کنار آنها هستند و می‌توانند علاوه بر یاری رساندن به آنها ضعف‌شان را جبران کنند. آنها باید تجربه لازم برای مواجهه با سختی‌های زندگی را در خانه پدر و مادرشان به‌دست آورند تا بعدها که بزرگ‌تر شدند و دنبال زندگی خودشان رفتند بتوانند به این تجربه تکیه کنند.

مایکل رایرا، از کتاب با فرزندان نوجوانتان در ارتباط باشید، ترجمه‌ داود عرب‌قهستانی و لادن شریعت‌زاده

روانشناسی کودکانگی

26 Sep, 18:30


کودکانی که به اندازه کافی می‌خوابند، انرژی و انگیزه فعالیت دارند. کودکان دو تا پنج‌ساله به ۱۱ ساعت خوابه شبانه و خواب کوتاه نیم‌روزی نیاز دارند و عموما در حدود پنج‌سالگی از خواب نیم‌روزی بی‌نیاز می‌شوند. برای بیشتر کودکان هشت ساعت خواب کافی است. خواب‌آلودگی بیش از حد کودکان در طی روز، مشکلاتی در قدرت تمرکز و توجه آنها ایجاد می‌کند که این می‌تواند بر عملکرد کودک در مدرسه تاثیر بگذارد. کودکانی که کمبود خواب دارند، ممکن است در طی روز دمدمی مزاج، تحریک‌پذیر و یا بیش‌فعال شوند.

دلورس هافمن و همکاران، از کتاب راهنمای جامع پزشکی، ترجمه پوریا صرامی فروشانی

روانشناسی کودکانگی

25 Sep, 19:30


این بلاگ روانشناسی را از دست ندهید.
@rasaquotes

روانشناسی کودکانگی

25 Sep, 19:30


اگر کودکان تکالیف را خودشان انجام دهند، تاثیر بیشتری بر عملکرد تحصیلی آنها خواهد داشت. انجام برخی از تکالیفی که معلمان مدارس ابتدایی برای کودکان تعیین می‌کنند، ممکن است برای آنها دشوار باشد. با این حال والدین باید از انجام تکلیف برای کودک بپرهیزند.

برای مثال اگر معلم پروژه‌ای درباره رومیان تعیین کرده است، والدین می‌توانند به فرزندشان نحوه جستجوی موضوع را در اینترنت یا کتاب به او بیاموزند؛ اما پس از آن باید اجازه دهند کودک خود پروژه را تکمیل نماید. اگر والدین درباره استاندارد بودن تکالیف تعیین شده نگران هستند، می‌بایست به معلم رجوع کنند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی

روانشناسی کودکانگی

18 Sep, 15:30


چقدر به دوستانم که مادرانی دوست‌داشتنی، مهربان و حمایت‌کننده داشتند، رشک می‌بردم و چقدر عجیب بود که آنها به مادرانشان وابسته نبودند! نه دائم بهشان تلفن می‌زدند نه به ملاقاتشان می‌رفتند، نه خوابشان را می‌دیدند و نه حتی بهشان فکر می‌کردند. ولی من در طول روز بارها مجبور بودم فکر مادرم را از ذهنم برانم و حتی امروز که ده سال از مرگش می‌گذرد، اغلب پیش می‌آید که بی‌اختیار به سمت تلفن می‌روم تا با او تماس بگیرم.

اوه همه این‌ها به لحاظ منطقی برایم قابل درک است. سخنرانی‌‌ها درباره‌ این پدیده کرده‌ام برای بیمارانم توضیح می‌دهم، کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند اغلب به‌سختی از خانواده‌ ناکارآمدشان جدا می‌شوند، درحالی‌که کودکان والدین خوب و مهربان، با تعارض کمتری از آنها فاصله می‌گیرند. اصلا مگر یکی از وظایف والدین، قادر ساختن کودک به ترک خانه نیست؟

اروین یالوم، از کتاب مامان و معنی زندگی، ترجمه سپیده حبیب

روانشناسی کودکانگی

18 Sep, 13:31


فروید بر اهمیت رابطه مادر و کودک در کمک کردن به کودک برای جلوگیری از احساس معیوب بودن تاکید می‌کند. فروید (۱۹۳۳) می‌نویسد که آسیب‌پذیری‌های خودشیفته‌بارِ امپراتور ویلهلم دوم دقیقا به نقصان جسمانی او (یعنی، بازوی خشکیده) برنمی‌گشت، بلکه نتیجه اجتناب مادرش از عشق‌ورزی به او بود؛ مادری که نقص جسمانی فرزندش را برنمی‌تافت.

هنگامی که شخصی احساس می‌کند که خود کلی او معیوب است، اغلب نوعی حس نومیدی به وجود می‌آید. این ناامیدی دائم در گوش او می‌خواند که هرگز به اندازه کافی خوب و دوست‌داشتنی نخواهد شد. «حس نقصان به صورت عینی تجربه می‌شود، به عنوان واقعیت هیجان [در درون شخص] به طور عمیقی حک می‌شود. در همان حال حس نقصان معمولا حالت مبهم و تعریف نشده دارد و نمی‌توان به آسانی آن را به زبان آورد تا معلوم شود مشکل کجاست».

كوين حس خویشتن معیوب را نوعی مصالحه می‌دانست که تلاش می‌کند تعارض بین من و فرامن یا منِ آرمانی را حل کند. کودکان خردسالی که خود را آسیب دیده می‌بینند اغلب تفاوت‌هایی در یادگیری و آشفتگی‌هایی در حافظه نشان می‌دهند.

سلمان اختر، از کتاب شرم، ترجمه مجتبی تاشکه و همکاران

روانشناسی کودکانگی

17 Sep, 13:30


کابوس‌های کودکان اغلب ناشی از اضطراب‌های روزانه آنهاست. کودکی نوپا ممکن است اضطراب جدایی از شما را داشته باشد، کودکی سه ساله ممکن است اضطراب آموزش توالت رفتن و کودک بزرگ‌تر ممکن است اضطراب امیال پرخاشگرانه یا جنسی را داشته باشد. قلدری در مدرسه، جدایی والدین یا عزادار شدن نیز از دلایل بروز کابوس‌ها هستند.

هنگامی که کودکی کابوس می‌بیند، ضروری است والدین تسکین و آرامش زیادی به او بدهند. در این مواقع چراغ‌ها را به مدت پنج دقیقه روشن کنید یا برای مدت کوتاهی کنار او دراز بکشید. با این وجود، چراغ‌های اتاق را روشن نگذاشته و تمام مدت شب را با او نگذرانید زیرا کودک باید بداند که اتفاق بدی نخواهد افتاد. به او اطمینان دهید که کابوس تمام شده و آنها سلامت خواهند بود.

می‌توانید در اتاق کودک را باز بگذارید یا چراغی را در راهرو روشن نگه داشته یا از چراغ خواب استفاده کنید. در طول روز به دنبال علت اضطراب فرزند خود باشید. هنگامی که علت را یافتید، سعی کنید درباره آن با جزئیات گفتگو کنید. از قراردادن کودک در معرض برنامه‌های تلویزیونی خشن یا ترسناک یا فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای یا کتاب‌هایی از این دست خودداری کنید زیرا ترس‌های ناشی از این مسائل به کابوس‌ها تسری می‌یابند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی

روانشناسی کودکانگی

14 Sep, 19:30


@niktarbiat روانشناسی تربیت

روانشناسی کودکانگی

14 Sep, 19:30


کارول دوک تفاوت میان تحسین کردن کودکان به دلیل هوش آنها و تحسین کودکان به دلیل تلاش‌شان را بررسی نمود. او دریافت بسیار بهتر است به کودکان: «بگوییم تو قطعا تلاش زیادی کرده‌ای» تا اینکه بگوییم: «تو واقعا باهوش هستی».

دوک به دو گروه از کودکان انجام کاری را محول نمود؛ یک گروه به دلیل توانایی‌هایشان تحسین شدند و گروه دیگر به دلیل تلاش‌شان.

زمانی که از همان کودکان خواسته شد تا کار چالش‌برانگیزتری را به انجام برسانند، کودکانی که به جهت تلاش‌شان ستوده شده بودند به نسبت کودکانی که به دلیل توانایی‌هایشان تحسین شده بودند، اشتیاق بیشتری برای انجام آن کار از خود نشان دادند.

کودکانی که برای توانایی‌هایشان ستوده شده بودند، نگران بودند که نتوانند انتظارات را برآورده ساخته و در کار چالش‌برانگیزتر شکست بخورند؛ درحالی‌که گروه دیگر این نگرانی‌ها را نداشتند.

کودکانی که به دلیل توانایی‌هایشان تحسین شده بودند در مقایسه با کودکان دسته دوم، پس از مواجهه با موانع احساس ناامیدی و دلسردی بیشتری از خود بروز دادند.

به اعتقاد دوک هنگامی که کودکان به دلیل توانایی‌هایشان ستوده می‌شوند، تصور می‌کنند که آن توانایی‌ها ثابت‌اند و در نتیجه درباره شکست دچار نگرانی می‌شوند. از طرف دیگر کودکانی که به دلیل تلاششان تحسین شده‌اند، معتقدند با تلاش همواره می‌توان نتیجه بهتری گرفت.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی

روانشناسی کودکانگی

13 Sep, 19:30


📕 کتاب روانشناسی بخوانید
@caferavanshenasi

روانشناسی کودکانگی

13 Sep, 19:30


به عقیده کوپر، اثرات مثبت مشق شب عبارتند از: تکلیف شب در کوتاه‌مدت می‌تواند باعث یادسپاری بهتر واقعیت‌ها و معلومات، افزایش فهم موضوع، تفکر انتقادی و پردازش بهتر اطلاعات و گسترش برنامه آموزشی شود.

اثرات بلندمدت شامل رشد عادت‌های بهتر مطالعه، تکوین بازخوردهای مثبت‌تر نسبت به مدرسه و مطالعه و تشویق یادگیری خارج از ساعات مدرسه می‌شود. اثرات بلندمدت در سایر زمینه‌ها عبارتند از: تکوین خودگردانی بهتر، انضباط شخصی قوی‌تر، حل مسئله و یادگیری مستقل، سازماندهی بهتر زمان و کنجکاوی بیشتر. سرانجام می‌توان از مشق شب برای تکمیل تکالیفی استفاده کرد که دانش‌آموزان نتوانسته‌اند در کلاس به پایان برسانند.

تاثیرات منفی مطرح‌شده عبارتند از: سیری، به‌طوری‌که دانش‌آموزان از مطالعه خسته شوند و انگیزه و علاقه به کار علمی را از دست بدهند، تقلب و رونویسی از دانش‌آموزان همکلاسی یا نوشته‌ها؛ و فقدان زمان برای فعالیت‌های بیرون از مدرسه در اوقات فراغت.

بررسی کوپر، همچنین نشان می‌دهد که اگرچه مشق شب می‌تواند به‌طور معنادار برای پیشرفت دانش‌آموزان سودمند باشد، میزان سودمندی بر حسب پایه تحصیلی و موضوع تکلیف متفاوت است. تکلیف شب بیشترین تاثیرات مثبت را در درس‌های علوم و مطالعات اجتماعی و کمترین تاثیرات را در درس ریاضیات دارد و روخوانی و انگلیسی [فارسی]، بینابین میانه آنها قرار دارند.

دانیل مویس و دیوید رینولدز، از کتاب آموزش موثر، ترجمه محمدعلی بشارت و حمید شمسی‌پور

روانشناسی کودکانگی

11 Sep, 16:30


تحقیقات زیادی نشان می‌دهند والدینی که نه تنها در نوباوگی بلکه در سال‌های بعدی نیز به صورت محبت‌آمیز به کودک رسیدگی می‌کنند به جنبه‌های متعدد رشد کمک می‌نمایند: خودپنداره مطمئن‌تر، آگاهی هیجانی پیشرفته‌تر، روابط مطلوب‌تر با معلمان و همسالان، احساس مسئولیت اخلاقی قوی‌تر و انگیزه بیشتر برای موفق شدن در مدرسه. در مقابل فرزندان والدینی که در دوره‌ای طولانی به صورت بی‌عاطفه واکنش نشان می‌دهند، در معرض خطر انواع مشکلات رشد قرار دارند.

در مجموع، دلبستگی ایمن در نوباوگی، رابطه والد و کودک را در مسیر مثبت هدایت می‌کند. اما تاثیرات ایمنی دلبستگی اولیه مشروط هستند به کیفیت روابط آینده بچه بستگی دارند. کودکی که در نوباوگی تحت مراقبت محبت‌آمیز قرار می‌گیرد ولی بعدها فاقد روابط همدل است، در معرض خطر مشکلات قرار دارد. در مقابل، کودکی که مراقبت والدین او بهتر می‌شود یا روابط جبران‌کننده دیگری خارج از خانواده نزدیک دارد، احتمالا از ناملایمات بهبود می‌یابد.

لورا برک، از کتاب روانشناسی رشد، ترجمه یحیی سیدمحمدی

روانشناسی کودکانگی

09 Sep, 10:30


کودکی که مادر افسرده دارد، فقط می‌تواند به‌طور واکنشی (reactivity) زندگی کند، این یکی از واژه‌های مهم نظریه وینیکات است.

کودک در چنین شرایطی نمی‌تواند از سر اشتیاق خود، آغازگر کاری باشد که مادر به آن پاسخ دهد، بلکه باید همواره از مادر مراقبت کند به امید اینکه بالاخره بتواند مادری را که برای رشد خود نیاز دارد بسازد.

آدام فیلیپس، از کتاب وینیکات، ترجمه نهاله مشتاق

روانشناسی کودکانگی

02 Sep, 18:30


والدینی که رابطه زناشویی صمیمانه و باملاحظه دارند، فرزندان خود را بیشتر تحسین و تحریک می‌کنند. در مقابل، والدینی که روابط زناشویی آنها خصمانه است کمتر به نیازهای فرزندان خود پاسخ می‌دهند و به احتمال بیشتری عیب‌جویی می‌کنند، عصبانی می‌شوند و تنبیه می‌کنند. کودکانی که به‌طور مزمن در معرض تعارض خصمانه و حل‌نشده والدین قرار دارند دچار مشکلات هیجانی جدی هستند. این‌ها درونی کردن مشکلات (مخصوصا در بین دخترها)، مانند احساس نگرانی و ترس و سعی در اصلاح کردن رابطه والدین، و برونی کردن مشکلات (مخصوصا در بین پسرها)، مانند خشونت کلامی و جسمانی را شامل می‌شوند. این مشکلات کودک می‌توانند رابطه زناشویی والدین را بیشتر خراب کنند.

لورا برک، از کتاب روانشناسی رشد، ترجمه یحیی سیدمحمدی

روانشناسی کودکانگی

30 Aug, 17:31


پژوهش‌ها نشان می‌دهند، اگر کودکان زمان بسیار اندکی برای بازی آزاد داشته باشند مضطرب می‌شوند. بارنت (۱۹۸۴) کودکانی را در اولین روز کودکستان بر اساس سطح اضطرابشان ارزیابی نمود. او دریافت کودکانی که قادر بودند با آزادی به بازی بپردازند، در مقایسه با کودکانی که صرفا مجبور بودند به داستان‌ها گوش دهند سطح اضطراب پایین‌تری داشتند. این پژوهش بر این دیدگاه صحه می‌گذارد که بازی به کودکان کمک می‌کند تعارضات و اضطراب‌هایشان را حل و فصل کنند...

والدین می‌توانند برای کنار آمدن با ترس‌ها و دیگر مشکلات فرزندانشان از اسباب‌بازی‌های شبیه انسان یا نقش بازی کردن استفاده کنند. برای مثال، اگر فرزند شما نگران رفتن نزد پزشک است. می‌توانید با آنها دکتربازی کرده و تشویق‌شان کنید که با عروسک‌های خرسی و سایر عروسک‌ها دکتربازی کنند.

اگر کودک شما از تاریکی هراس دارد، می‌توانید وانمود کنید که یک عروسک در تاریکی به تختخواب رفته است. این‌گونه فرزند شما می‌‌تواند درباره ترس‌هایش سخن بگوید. یک عروسک دیگر می‌تواند برای رفع ترس‌ها مورد استفاده قرار گیرد. هیولاها یا ارواحی که در طول بازی به آن افزوده می‌شوند (و کودک از آنها هراس دارد)، می‌توانند تبدیل به چیزی غیرترسناک شوند. می‌توانید از کودک خود بخواهید، تصور کند اگر عروسک‌ها یا عروسک‌های شبیه انسان خیلی شجاع بودند چه کارهایی انجام می‌دادند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی

روانشناسی کودکانگی

22 Aug, 16:31


اگر در زمانی که کودک «نه» را یاد می‌گیرد و شروع به استفاده از آن می‌کند پدر و مادر نشان ندهند که دوستش دارند و تشویقش نکنند، بلکه برعکس کودک را بکوبند و تحقیرش کنند، کودک چنان بار خواهد آمد که «نه» را، نه از روی استقلال شخصی بلکه برای نشان دادن طغیان و سرکشی به زبان خواهد آورد.

رولو می، از کتاب انسان در جستجوی خویشتن، ترجمه مهدی ثریا