دنیای عجیبیه!!!!
امروز با یه آقایی آشنا شدم اهل لرستان حدودا ۵۰ ساله، داستان زندگی عجیبی داشت؛
گفت حدودا ۲۰ سال پیش ازدواج کردم و یکی دو سال بعدش چون تو شهرمون کار نبود برای کار تنها اومدم تهران، توی تهران تو خونه های مردم باغبونی میکردم و پول میفرستادم برای زن و بچم لرستان، یکی از خونه هایی که برای باغبونی میرفته خونه یه خانم پزشک پولدار بوده، بعد یه مدت خانم پزشک به شکل عجیبی عاشق این آقای باغبون میشه و بهش پیشنهاد ازدواج میده، این آقا هم میگه که من زن و بچه دارم و فلان، خانم دکتر میگه اشکال نداره تو اوکی بده من خانمت رو راضی میکنم، خلاصه خانم دکتر پا میشه میره لرستان و با داستان هایی خانم اینو راضی میکنه و میشه همسر دوم آقای باغبون، و سورپرایز ترش اینه که الان خانم دکتر و همسر اول این اقا و بچه هاشون همه با هم آمریکا زندگی میکنن و این اقا هم اینجا اموال خانم دکتر رو مدیریت میکنه 😂
Join →