گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

@gahferestghkeshani


این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

22 Oct, 18:51


ولتر، مدارا و روشنگری

وُلتِر  (زادهٔ ۲۱ نوامبر ۱۶۹۴ – درگذشتهٔ ۳۰ مه ۱۷۷۸) از نام‌دارترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است. شهرت‌اش به‌سبب هوش شگفت‌انگیز، مخالفت‌ با کلیسای کاتولیک، حمایت از 
- آزادی مذهب، 
- آزادی بیان، و 
- جدایی دین از سیاست، و
- شجاعت در بی‌پرده نظر دادن
است.

نمایشنامه‌ها و رمان کاندید (ساده لوح) او خیلی مشهورند.

ولتر یکی از چند همکار دانشنامه‌ی عصر روشنگری در فرانسه بود، مجموعه کتابی که، در جهان اندیشه، نقطه‌ی عطفی به‌حساب می‌آید.

دو کتاب ارزنده‌ی او، با گزینشی حساب‌شده، به قلم احسان دستغیب به فارسی ترجمه شده اند:
- رساله ای در باب مدارا و بردباری و حالا:

- مرد چهل سکه‌ای
نشر نگاه معاصر:

02122831715

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Oct, 18:11


✳️ با ۳۰ میلیارد تومن چه کارهایی می‌شود کرد؟

امروز (اواخر مهر ۱۴۰۳) از خیابان عباس‌ آبادِ تهران رد می‌شدم. پر شده بود از بنگاه‌های ماشین‌های گران قیمت. بنزی دیدم کوپه (دو نفره).
یک ساعت بعد، از دوستی که در همان دور و برها در موسسه‌ای خیریه بود، پرسیدم فکر می‌کنی چند باشد. گفت احتمالا ۸ میلیارد.


از این تخمین راضی نشدم.
در راه برگشت جسارت زیادی کردم و با سرووضع یک آدمِ کاملا بی‌ربط به این‌جور بنگاه‌ها رفتم توو تا قیمت را بپرسم.

رئیس کارمندان با روی خوش برخورد کرد.

گفتم من قدیم‌ها تووی این خیابان رفت‌وآمد‌هایی داشته‌ام، زمانی که بیشتر تپه بود و چندتایی ساختمان و بعدها بنگاه کاملا شاخص رضاپور.

حالا بعد از چند سالْ افتخار حضور دوباره پیدا کرده‌ام در این خیابانِ از ما بهتران. می‌خواهم برای دیگران پز بدهم که از کنار چه ماشین‌هایی رد شده‌ام، مخصوصا که این ماشین شبیه پژوی کوپه‌ی یکی از شاهپور‌های زمان شاه است که داستانی هم با آن ماشین داشته‌ام.

رئیس خندید و گفت مالِ ۲۰۱۲ است، قیمت‌اش‌ هم ۱۳۰ تا ۱۴۰ میلیارد.

ادامه‌ی مطلب در فرسته‌ی قبل:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/6001

بیشتر، نک: فرسته بالاتر

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Oct, 18:07


با ۳۰ میلیارد تومن چه کارهایی می‌شود کرد؟ (ص. دو از دو)
========ه

✳️ لطفا اولْ فرسته‌ی بعدی را بخوانید:

حالا دیگر خیال‌م راحت شده بود. نفسی به راحتی کشیدم و گفتم چه قدر خووب شد که این را هم فهمیدم. حالا حس تعادل و جهت‌یابیِ بهتری داشتم از این سرزمینِ اهورایی-اسلامی-نفتی.

تشکر کردم و بیرون آمدم. اما فورا درگیرِ یک مقایسه شدم:

بانویی بزرگوار و بلند‌اندیش –که در موقع حیات هم به‌شدت خیّر بود، چند سال پیش درگذشت. وصیت کرده بود اگر فلان پول هم نقد شد آن را منحصرا خرج ساختن خانه برای خانواده‌های یتیم‌دار بکنند. وارثین عملا به خود حق نمی‌دادند پول را مثلا خرج کتاب برای بچه‌های لاکتاب کنند. نتیجه این که این ۳۰ میلیارد این پروژه‌ها را انجام داد:
- یک مجموعه ۶ واحدی آپارتمان در شهر ملایر
- یک خانه‌ی اسکانِ داوطلبان خدمات اجتماعی در جنوب کرمان
- مشارکت در بخشی از هزینه‌های ۲۶ واحد خانه از بالای سیستانِ پلاستیک‌زده و نکبت‌زده‌ی بی‌آب تا روستایی خشک در کنارِ دریای عمان در بلوچستان
- مشارکت در بخشی از هزینه‌های تعدادی خانه در حاشیه‌ی مشهد

حالا به مغز حرف اپیکور می‌رسیم که گفت:
میل به لیوانی آب بعد از سفری در کویر:
هم طبیعی، هم ضروری؛
میل به لیوانی شرابِ معمولی بعد از لیوانی آب،‌ بعد از سفری در کویر:
طبیعی، اما غیرضروری؛
میل به لیوانی شراب گران‌قیمتِ ۱۰۰ ساله،‌ بعد از لیوانی شراب معمولی، بعد از لیوانی آب:
هم غیرطبیعی و هم غیر ضروری!

یا به حرف ثورو در والدن‌اش می‌رسیم که می‌گفت:
ضروریات (حداقلِ معقولِ خوراک، مسکن، گرما، پوشاک، بهداشت، و...) واجب اند؛
رفاهیات را می‌توان رد نکرد؛
اما تکلفات را باید دور انداخت؛ و
تجملات را باید زیر پا لگد کرد تا انسان آزاد بماند.
یا به حکمتِ خیامیِ این کلماتِ خیام:

آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی، معذوری اگر در طلب‌اش می‌کوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار،
تا عمر گران‌مایه به‌ آن نفروشی!


اما اگر توصیه‌‌های بالا برای آزادیِ فردی و توسعه و پیشرفتِ واقعی انسان (نه پیشرفت به معنای مجهزشدن انسان مثلا به تکنولوژی دیجیتال) لازم اند، آیا نمی‌توان همین‌ها را هم برای تامین منابع لازم برای رفع این‌همه نابرابری‌های ملی و این همه نابرابری‌های جهانی لازم دانست؟

یک بنز ۱۳۰ میلیاردی با یک ماشینِ مثلا دو میلیاردی سالم (در سال ۱۴۰۳) هر دو می‌توانند نیاز به جابه‌جایی را جواب بدهند –بگذریم که از نظر ایوان ایلیچ، یک سرعتِ مثلا ۲۵ کیلومتریِ حمل‌ونقلی و دنیایی از دوچرخه و انرژی ماهیچه‌ایْ عدالت نسبی‌تری را می‌توانند بهتر تامین کنند‌ (نک: انرژی و عدالت، نشر نو).


اما، صحبت بر سر این است که در سراسر جهان و بدتر از همه در ایران نکبت‌‌زده –با برآمدن طبقه‌جدید نوکیسه‌اش– بنز ۱۳۰ میلیاردی به میل دیگری هم جواب می‌دهد که به همان چرخ‌وفلکِ همیشه‌‌گیِ بازگشت به ملالْ پس از ارضای آبشارِ خواسته‌ها منتهی می‌شود و به احساسِ مکررِ لذت و ناکامی (یعنی به hedonic treadmill). این میل و این ملال هرگز درمان نمی‌شود. (نک: سه فرسته‌ی بالاتر، در باره‌ی اپیکور و سقراط اکسپرس)


اما میلِ خرج کردنِ پول اضافی برای نیازِ ضروریِ همسایه‌ی دور و نزدیک، هم زاینده است و هم بالابرنده، و ارضا اش درجا و در خودش است.

یادمان هم هست که این بحث، جدا از بحثِ ساختارهای ناسالمِ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی‌ای است که به‌طور نظام‌مندْ کارخانه‌ی بازتولیدِ نابرابری‌ها هستند.

بحثِ فردیِ بالا، ساختِ حقیقیِ جامعه را برای مطالبه، ایجاد و حفظِ ساخت‌های حقوقی-عرفیِ لازم برای جامعه‌ی سالم آماده می‌کند.

===================ه
یک پرسشِ اسرارآمیز ز دانش‌مندان مجلس!
این همه قارچ بنگاه‌ها و این همه پول‌ها و این همه نهضتِ ویلاسازی در روستاها و کوه و کویر از کجای این ملت‌ در می‌آید؟
ملتی که محصول‌اش بیشتر دروغ است و حرف است و نفت؟

بیشتر: در همین کانال، دو- سه -چهار فرسته‌ی بالاتر، سقراط اکسپرس و اپیکور

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Oct, 17:46


کتابِ "سقراط اکسپرس" چه تحفه‌‌ای برای ما دارد؟
================ه
ببینید چه بلایی سرمان آمده و یا بهتر بگوییم، چه بلایی سر خودمان آورده‌ایم!
به‌ شکلی رسمی، معمول، پذیرفته‌شده و جدی‌جدی به این شوخی زشت و اشتباه بد زندگی کردن تن داده‌ایم.
نگاه کنید چگونه «کارداشیان‌ها» و باقی اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتی‌شان شده‌اند مظهر آدمیزاد روی زمین!

به‌واقع با خودمان چه کرده‌ایم و داریم چه می‌کنیم؟
ببینید چه‌طور به علم، به دانش، به تکنولژی و همه‌ی مظاهر مدرنیزاسیون آغشته و فروشده‌ای، بی‌آنکه آن‌ها به واقع سر سوزنی به فهم بهتر ما از جهان و چیزی که هستیم کمک کنند. (به‌نقل از ایران کتاب)

ادامه در فرسته‌ی قبلی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5999

مصطفی ملکیان در یوتیوب از این کتاب صحبت‌ی شنیدنی می‌کند (لطفا نک گوگل) یا:

https://www.youtube.com/watch?v=3o5-I8by7Dc

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Oct, 17:45


کتابِ "سقراط اکسپرس" چه تحفه‌‌ای برای ما دارد؟
================ه
ببینید چه بلایی سرمان آمده و یا بهتر بگوییم، چه بلایی سر خودمان آورده‌ایم!
به‌ شکلی رسمی، معمول، پذیرفته‌شده و جدی‌جدی به این شوخی زشت و اشتباه بد زندگی کردن تن داده‌ایم.
نگاه کنید چگونه «کارداشیان‌ها» و باقی اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتی‌شان شده‌اند مظهر آدمیزاد روی زمین!

به‌واقع با خودمان چه کرده‌ایم و داریم چه می‌کنیم؟
ببینید چه‌طور به علم، به دانش، به تکنولژی و همه‌ی مظاهر مدرنیزاسیون آغشته و فروشده‌ای، بی‌آنکه آن‌ها به واقع سر سوزنی به فهم بهتر ما از جهان و چیزی که هستیم کمک کنند.

چرا خرد، قوه‌ی تجزیه و تحلیل جهان و توان اندیشیدن درباره‌ی پدیده‌های جهان، این‌گونه از ما رخت بربسته و دور شده است؟
جز این است که دیگر فلسفه‌ورزی را کنار گذاشته‌ایم و به هیچ‌ حقیقتی «فکر» نمی‌کنیم؟

«اریک واینر» در کتاب «سقراط اکسپرس» دعوتی صریح و درست است به فلسفه‌ورزی در معنایی که مرلوپونتی از آن حرف می‌زد: «تأملات رادیکال».
رادیکال‌بودن را باید برگزینیم و در تاریخ هیچ‌چیزی به قدر اندیشیدن و تأمل در جهان و پدیده‌هایش رادیکال نبوده است.

این کتاب حرکتی ریلی همراه با 14 فیلسوف از هزاره‌ی سوم تا قرن بیستم است، برای آن‌که با خودمان اندکی تأمل کنیم و فکر کنیم چرا پیش از آن که زندگی در لحظه‌های غیرقابل پیش‌بینی‌اش مجبورمان کند فیلسوف شویم و مثل یک فیلسوف بیندیشیم، خودمان این کار را شروع کنیم.

واینر در سقراط اکسپرس از فیلسوفان مدد می‌گیرد تا بداند و بدانیم چرا درحال اشتباه زندگی کردن هستیم و چرا باید این وضعیت زندگی در بی‌خردی را تغییر دهیم و بدانیم که کار فلسفه و فیلسوفان هم معنا دادن به زندگی‌ست و هم هدایت زندگی‌های معنادار! (به‌نقل از ایران کتاب)




مصطفی ملکیان در یوتیوب از این کتاب صحبت‌ی شنیدنی می‌کند (لطفا نک گوگل) یا لینک زیر:

https://www.youtube.com/watch?v=3o5-I8by7Dc


پس نوشتِ گاه فرست:
دوستان!
شاید از خود بپرسید یا گلایه کنید که این حرف‌ها (در امثالِ فرسته‌ی قبلی و فرسته‌ی بعدی) در حالی که خطرِ جنگ بر این سرزمینِ نکبت‌زده، مفلوک و فلج‌شده سایه انداخته چه فایده‌ای برای مایی دارد که پناهگاهی نداریم.

اما باید یادمان باشد که روشنایی و نور، کم‌کم، به‌دنبالِ عملِ فردی و اجتماعیِ انسانِ رشدیافته‌ای ظهور می‌کند که همیشه درگیرِ تمرینِ زندگی درست است.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Oct, 17:40


چطور می‌توانیم تکلیفِ میل‌های زندگی‌مان را با یک ملاکِ ساده روشن کنیم؟


اپیکور شاید به ما بگوید:

میل به لیوانی آب بعد از سفری در کویر:
هم طبیعی، هم ضروری؛
میل به لیوانی شرابِ معمولی بعد از لیوانی آب،‌ بعد از سفری در کویر:
طبیعی، اما غیرضروری؛
میل به لیوانی شراب گران‌قیمتِ ۱۰۰ ساله،‌ بعد از لیوانی شراب معمولی، بعد از لیوانی آب:
هم غیرطبیعی و هم غیر ضروری!
(نقل از اپیکور- ۳۰۰ سال قبل از میلاد)

(سقراط اکسپرس - در جست‌وجوی درس‌های زندگی به کمک فیلسوفان مرده، اریک واینر، شادی نیک‌رفعت، نشر گمان)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

12 Oct, 19:10


فروتنی و آموزش

یادگیری از آداب هوش مصنوعی


یکی از حلقه‌های مفقوده در تربیتِ ایرانی، پرورشِ اقرار به نادانستگی به‌طورِ عام و" پرهیز از ادعا و نمایشِ همه‌چیزدانی" است. یعنی در تربیتِ ایرانی، چه در آموزش و پرورشِ رسمی که کاملا غافل از مهم‌ترین نقش‌ها است، و چه در پرورشِ واقعی و عینیِ خانگی و کوچه و بازار و کسب‌وکار و روابط انسانی غفلت از این ادبِ حیاتی را می‌بینیم.

نتیجه این می‌شود که به‌طعنه گفته شده:
سرزمینِ اهورایی-اسلامیِ ایران، خوشبختانه ۸۵ میلیون جراح فوقِ تخصص مغز دارد، اما متاسفانه هنوز تیغ جراحی‌شان را نتوانسته‌اند از بازار سیاه ناصرخسرو (در تهران) بخرند! یا

اگر رفتید به فلان شهرِ خیلی مشهور، از کسی آدرس نپرسید، چون سرگردان می‌شوید. چرا؟ چون هیچ‌کس "بلد نیستم" بلد نیست.

باز هم نتیجه این می‌شود که چندین میلیون متخصصِ برجسته‌ی تحلیل و پیش‌بینیِ سیاسی و عرفان و فلسفه و اقتصاد و ... در این سرزمینِ پاک زیر دست‌وپا ریخته است که همه‌شان سرِپایی می‌دانند مملکت را چطور می‌توان در عرض چند ماه زیرورو و روبه‌راه کرد.


اما و اما، در عملْ کمتر چیزی روبه‌راه است و سرِ جای خود!
بیشتر چیزها نکبت‌آلود!

کارل پوپر، یکی از برجسته‌ترین دانش‌ورزان فلسفه‌ی علم، حداقل در نظر، بر فروتنیِ علمی تاکید می‌کرده (نک: سرچشمه‌های دانایی و نادانی-نشر نی، و نیز آگاهی از نادانی- نشر کرگدن). و باز هم کسی دیگر در کتابِ "پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است- ریموند مارتین، حمیده بحرینی، نشر هرمس)

البته در بخشی از تاریخِ اندیشه‌ی مکتوبِ فارسی هم، تعابیر نغزی داشته ایم بر فروتنی و سکوت به‌جا و حرف‌زدن به‌جا (مثلا: دو چیز طیره‌ی عقل است دم فروبستن، به وقت گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی)

ما باید که در پرورش‌مان، تجدیدنظر کنیم، اول هم در پرورش خودمان و بعد در پرورش نسل بعدی‌مان.


یکی از این تجدید‌نظرها نگاه به خودمان و نسل بعدی است که آیا فروتنیِ علمی، نادانستگیِ بشری، خودداری از ادعای همه‌چیزدانی و آداب سکوت و بیان کلام در حرف و عمل‌مان جاری است؟

آیا می‌توانیم از این نظر الگوی فرزندان‌مان باشیم؟

و البته باید به یاد داشته باشیم که آموزش در طبیعت و با طبیعت و از طبیعت، می‌تواند بستری شگفت‌انگیز برای این نوع تربیت باشد، چون طبیعت سرشار از شگفتی‌ها است، چنان‌که آمیختن با تنوع شگفتِ مردمِ عادیْ سرشار از آموختن‌ها است!

بد نیست حالا گوشه‌ای از کار را از آداب هوشِ مصنوعی یاد بگیریم،

در نوشته‌ی مفصل‌تر بالا و دو نوشته‌ی کاملا مرتبطِ دیگر.



اصل مطلب در فرسته‌ی قبلی است:
👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5996

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

12 Oct, 19:09


یادگیری از آداب هوش مصنوعی- احتیاط در کلام، مسئولیت‌پذیری، امنیت، اعتمادسازی

باز هم در این باره:
سایت عدم خشونت:
- فروتنی و آموزش‌پذیری - آموختنْ، گوهرِ فروتنی
- یه گونی نقد
https://ghkeshani.com/humilityandlearning/

https://ghkeshani.com/sack-full-of-critiques/

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

07 Oct, 17:57


✳️ هرکی هرجا هست یه قدم بیاد جلو!

دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳

در روزهایی ‌چنین نکبت‌بار، در روزگاری کاملا مه‌آلود –و شاید هم تاریک– هنوز کورسوی امیدی را شاید بتوانیم در دوردست‌ها ببینیم.

جامعه‌ی شکوفا (توسعه‌یافته)
آدمِ‌ خود‌شکوفا، رشدیافته، اصیل، و خواهانِ "ازخودفرارَوی" و تعالی می‌خواهد؛

آدمی که منتظر دیگران نمی‌ماند تا قدم پیش بگذارند، بلکه برپایه‌ی دریافت‌های عقلی و عاطفیِ پیوسته‌ –و نه هیجانی و لحظه‌ایِ– خود، صریحاً عمل می‌کند و تکلیفِ خود را با خود روشن می‌کند، در عمل‌های فردی و جمعی‌اش.

شکوفاییِ (توسعه‌ی) ملی و فردی نیازمند تولدِ تدریجی و حضور انسان‌های نو است. بدون نیروی انسانیِ نو هیچ چرخی برای شکوفایی نخواهد چرخید.

او،‌ با تنبلی و آماده‌خوری و انتظارِ دستی از غیب، سرنوشت‌ فردی و جمعی‌اش را به‌دست حوادث و به‌دستِ عواملِ بیرونی و خارجی نمی‌سپرد و تا آن‌جایی که صحنه‌ی واقعیت و "وضعیتِ بشری" اجازه می‌دهد کنش‌ی هرچند ظاهرا کوچک نشان می‌دهد تا مثل گوسفندانی نباشد در کامیون‌هایی که مقصدشان سلاخ‌خانه است.

او، قبل از هرچیز، با صراحت "وظیفه"‌ی خود را انجام می‌‌دهد و صریح‌تر هم خواستار "حقِ" خود می‌شود.

این نوع آدم در خلاء و در غارهای انزوا تولید نمی‌شود. عملا در بین مردم و در میانه‌ی گیرودارهای زندگیِ فردی-اجتماعی رشد می‌کند و می‌بالد.

این آدم‌ها قبل از هرچیز می‌‌خواهند از زندگیِ دوگانه، از دوگانه‌گی شخصیت و از زیستن در زیرِ چتر "دروغ" دوری ‌کنند. آدم‌هایی این‌چنین اند که آینده‌ی خود و، کم‌کم‌ و کم‌کم، آینده‌ی روشن‌ترِ یک ملت را می‌سازند.

جماعت و فرد‌ی که با دروغ سازش می‌کند نمی‌تواند سنگ‌هایی را که دائما از آن‌ها گله‌مند است از جلوی پای خود بردارد.

آینده‌‌ی روشن هرگز و هرگز یکباره و ناگهانی ساخته نمی‌شود، نه در سطح فردی و نه در سطح جمعی.

همه‌ی جماعت‌ها و جامعه‌های فعلا آبادتر و آزاد‌تر و آرام‌تر دورانی را باید گذرانده باشند که نسبتِ این نوع آدم‌های‌شان بالا بوده‌باشد.

✳️ واسلاوهاول (در دولت‌شهر موازی‌اش) و گاندی (در برنامه سازنده اش) بر روی این نوع آدم سرمایه‌گذاری می‌کنند (نک: دولت شهر موازی و برنامه سازنده، در گوگل و همین‌جا).

و حالا در آینه‌ای نگاهی کنیم به خودمان و ببینیم ما در این میانه در کجای کار هستیم و از چه‌کسی باید طلب‌کار باشیم و به‌ چه‌کسی بدهکار.

✳️ در اپیزودِ شماره ۷۰، پادکستِ رادیو مرز (دو سال پس از ژینا)

روایت‌هایی را می‌توانیم بشنویم از کسانی که می‌توانند مقیاس و متری در باره‌ی نحوه‌ی شکوفایی و یک‌دِله‌گی و رو راست‌شدنِ آدم‌ها به دست ما بدهند، شاید آینه‌ای باشند برای تامل در خود، و تامل در سرنوشت و آینده‌ی ما جماعتِ بی‌آینده.

بیشتر، نک: اپیزودهای 58 و 50

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Sep, 18:17


✳️ خودگردانی روستایی،
به‌قلم گاندی

از اول مهر در کتابفروشی‌های معتبر.


✳️ کاری کارستان!
بعد از دو سال کار مداوم برای ترجمه‌ی درست و وفادار، و سه سال و خورده‌ای در ترافیک چاپخانه.

کارستان است،
چون نقدی است ریشه‌ای بر حکم‌رانی، اقتصادِ سیاسی، مهندسی مصرف، جنون ماشین و سرعت، سیاست‌بازی، و اخلاق کنش‌گریِ رایج و مسلط، و شروع بررسیِ  ریشه‌ای آن چیزی که امروزه به اسم پساتوسعه می‌شناسیم با نام‌دارانی مثل اسکوبار، زاکس، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و حتی ... فردریک شوماخر، با «کوچک زیبا است»‌اش.

ما با توجه به روزگاری که جهان پیدا کرده، شاید مجبور بشویم به کل دستاوردهای بشری دوباره نگاه کنیم و این بار با چشمانی شُسته!

✳️ ادامه در فرسته‌ی قبلی:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5991



نشر نگاه معاصر:

02122831715 ‏

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Sep, 18:14


✳️ خودگردانی روستایی،
به‌قلم گاندی

از اول مهر در کتابفروشی‌های معتبر.


✳️ کاری کارستان!
بعد از دو سال کار مداوم برای ترجمه‌ی درست و وفادار، و سه سال و خورده‌ای انتظار در ترافیک چاپخانه.

کارستان است،
چون نقدی است ریشه‌ای بر جریان‌های مسلطِ توسعه، حکم‌رانی، اقتصادِ سیاسی، مهندسی مصرف، جنون ماشین و سرعت، سیاست‌بازی، و اخلاقِ رایج و مسلطِ کنش‌گری، و شروع بررسیِ  ریشه‌ای آن چیزی که امروزه به اسم پساتوسعه می‌شناسیم با نام‌دارانی مثل اسکوبار، زاکس، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و حتی ... فردریک شوماخر، با «کوچک زیبا است»‌اش.

ما با توجه به روزگاری که جهان پیدا کرده، شاید مجبور بشویم به کل دستاوردهای بشری دوباره نگاه کنیم و این بار با چشمانی شُسته!


✳️ شاید مجبور بشویم شکوفایی را، نه از راه شهری کردن روستاييان، بلکه از راه شکوفایی داوطلبانه‌ی خود روستاها شروع کنیم و الگویی سالم به شهر معرفی کنیم تا خود را از جهنم‌ خودساخته نجات بدهد.

و این تغییر الگوواره، هرگز نباید به معنای تایید نظرات و راه‌های ضد علمی، شبه‌علمی، سنت‌زده، ارتجاعی و ... تلقی بشود:

کشف راه‌هایی خلاقانه و نو برای معضلاتی که بشر کوته‌اندیش (اپیتمه‌وار) برای خود درست کرده، با برآمدنِ بشر دوراندیش (پرومته‌وار)!

===========ه

هدیه‌ای ارزنده از سفر هند که چند سال در ترافیک طول کشید تا به شکل کاغذی در بیاید.
گاندی در این‌جا، گاندی دیگری است که سزاوار شناخته شدن است.
...
در یک روز پایانی سفر، فرصت داشتم که خودم به سراغ گاندی و بیدل دهلوی (به هندی‌: بِدیل) بروم و مزار مهجورِ او را در تاریکی شب و کورمال‌کورمال پیدا کنم.

اما قبل از آن، با سختی و جستجوهایی به محل ترور گاندی رسیدم. کتابفروشی‌اش، دو سه کتاب داشت که دو تا را گرفتم.

با این گاندی کمتر آشنا بودم، گاندی‌ای که فقط رهبر استقلال نبود.

اما با خواندن‌ یکی از این دو متوجه شدم که باید این گاندی را که به درد ما هم می‌خورَد معرفی کرد.

این همان گاندی‌ای است که با واسلاو هاول، با ایوان ایلیچ، با پساتوسعه و با سیاست سیمون وی به‌شدت هم‌پوشانی دارد.

حالا می‌توانیم این گاندی نو را سبک-سنگین کنیم و بفهمیم و نقد اش کنیم.

باید ده‌ها پنجره‌ی «هوا و افق‌»های تازه به روی‌‌ خودمان باز کنیم تا دست‌مان برای کشف و انتخاب و تغییر باز باشد!


‏ https://t.me/GahFerestGhKeshani/5992

نشر نگاه معاصر:

02122831715 ‏

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

14 Sep, 18:20


هفده راز یک رابطه ماندگار
مدرسه زندگی

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 18:29


✳️ یائسگی و مرزهای آن

یائسگی، مرحله‌ای است طبیعی از عمر نیمی از انسان‌ها که کمتر کسی علنا و آشکارا از آن صحبت می‌کند، اما واقعیت دارد و رنج‌هایی با خود همراه می‌آورد. رنج‌هایی که حتی دکترها هم ممکن است از آن غافل باشند، اما خود رنج‌بران را روزها و ماه‌ها و سال‌ها ممکن است درگیر کند.

زنان، این نیمه‌ی هم‌ارز جامعه با باقیِ جماعت، این دورانِ سخت را بی‌سروصدا طی می‌کنند، هیچ کس به فکرشان نیست. هیچ کس این دوران را نمی‌بیند؛ حتی به زیرِ فرش جارویش می‌کنند،

اما رنج واقعا وجود دارد. این رنج فراگیر و واقعی است.

بیشتر ماها، مخصوصا خانم‌ها، شاید اصلا با انواع دوران‌‌های مرتبط با قاعدگی -این پدیده‌ی مهم دخیل در خلقت بشر- آشنا نباشیم.

فقط یک دوره به‌گوش‌مان خورده، که آن هم با غفلت خودآگاهیِ عمومی از آن روبرو می‌شود. انگار که جزو «اسرار مگو» است و تابو.

این‌که پرو منوپوز، پری منوپوز، منوپوز و پسا منوپاوز چیستند و مه مغزی کدام است و اثرات رفتاری و جسمی و روحی هر یک چه رنج‌هایی بر زن و روابط‌اش تحمیل می‌کنند، جزو نادانسته‌های بیشتر مردم است.

پادکستِ رادیو مرز تا به‌حال به وظایف‌ی که تشخیص داده خوب عمل کرده. مرز‌های واقعیِ تو را با دیگران جستجو می‌کند و بدون حاشیه‌‌های اضافی و فلسفه‌بافی از زبانِ تو روایت می‌کند.

حالا بگذریم که این "تو" خیلی هم فراگیر نباشد. مثلا به‌ سراغ خیلی‌های دیگر نرود، اما مولف حواس‌اش به خیلی جاها جمع است و می‌رود به سراغ جاهایی که خیلی کس‌ها اصلا سراغی از آن‌ها نمی‌گیرند. این خود شایسته‌ی تحسین و تاملی است دو چندان.

این بار ببینیم که رادیو مرز با نگاه به این واقعیت سخت، اما بسیار طبیعی –درست همان‌قدر طبیعی که نفس‌کشیدن من، تولدِ فرزند یا قاعدگی– چه درس‌‌ها و هدیه‌ها و روایت‌هایی برای ما دارد:

پادکست رادیو مرز اپیزود
پیش از یائسگی ، شماره ۶۹



لینک زیر را کلیک کنید:👇

https://castbox.fm/vb/72657530




اگر این لینک کار نکرد،‌
لطفا کپی کرده و با گوگل بازکنید،

یا اسم و شماره اپیزود را گوگل کنید،

یا مستقیما پادکست رادیو مرز را در پادگیرها باز کنید.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 17:33


کتاب در زندان واقعا معجزه می‌کند!

به گروه اهدای کتاب در زندان‌های ایران در تلگرام کمک کنیم.

برای اطلاع از اهمیتِ ملی، اجتماعی و ساختاریِ این کار، کافی است به فرسته‌ی قبلی این فرسته و لینک زیر نگاه کنید: ( مخصوصا در پانوشت).👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5982

زندان‌ها در سراسر دنیا، به جز محل حبس دگراندیشان، دانشگاه عالیِ جرم هم هستند.
اما می‌توانند به‌جایی بهتر هم تبدیل بشوند:
دسترسی به کتاب یکی از ابزارهای بهبود دنیای زندانی است.


برای اطلاع بیشتر، نک: محمدرضا معمار، در گوگل

شماره تلفن: ‏ 09125172913 ‏

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 10:31


رضا معمار و آقا محسن
کدام‌یک کارتن‌خواب‌ است؟
۳ مرداد ۱۴۰۳


✳️ حدود ۱۰ سال پیش، در پارک لاله در کنار دوستی، محمد رضا معمار (نک‌: گوگل) را از دور داشتیم می‌دیدیم که به محل دورهمی بین‌المللی هفتگی کاوچ سرفینگ روی پله‌های بتونیِ خشک و خالی و خاک گرفته‌ی آمفی‌تاتر پارک نزدیک می‌شود.

دوستِ من قدیمی بود، قدیمی‌تر از بهمن ۵۷.
آن‌وقت‌ها هر دو شیفته‌ی چریک‌ها بودیم. از دم‌پس.
فقط کافی بود چریک باشند.
به او گفتم فلانی! چریک‌های امروز این‌طوری اند‌ ها ...!

آن روز رضا معمار با همین سر و وضعی بود که در سمت راست عکس زیر می‌بینید (تیرماه ۱۴۰۳).

===============ة
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دورهمی‌های ارزنده‌ی کاوچ سرفینگ را در ایران عملا تعطیل کردند.
و رضا معمار با مدال‌ها و بیش‌تر از ۱۰۰۰ معرفی‌نامه‌ی مثبت در این سایت، از ادامه‌ی فعالیت محروم شد.
بعد به دلیل اعتراض به همین تعطیل کردن به زندان رفت، اما به علتِ کرونا بیرون‌اش کردند.
در مدت کوتاه زندان کتاب ارزنده‌ی زندگی‌‌نامه‌ی خودنوشت مارتین‌لوتر کینگ را ترجمه کرد و بعد هم بیرون داد و منتشر کرد.

ادامه در فرسته‌ی بالایی👆: 👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5981

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 10:30


رضا معمار و آقا محسن -
کدام یک کارتون‌خواب است؟
غلامعلی کشانی،
مرداد ۱۴۰۳

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

10 Sep, 18:38


ژاکت آبی چیست؟

فرسته‌ی قبلی را ببینید: 👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5979



ژاکت آبی؛ آیا پلی است برای عبور از فقر در دنیایی بهم‌پیوسته؟

آیا آن فلاکتی را که مجید رهنما و ایوان ایلیچ از آن حرف می‌زنند می‌تواند درمان کند؟

این پرسشی است که هر خواننده‌ی متن‌های توسعه باید به دنبال آن باشد (برای فلاکت و این دو نفر، نک‌: همین کانال)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

10 Sep, 18:36


ژاکتِ آبی چیست؟

دخترِ نوجوانی در دبیرستان مسخره می‌‌شود. به لباس‌اش می‌خندیدند؛ ژاکت‌ی آبی که، سال‌ها قبل، دایی‌اش با عشق به او هدیه کرده بود.

به خانه می‌رود و به مادر اعتراض، که این چه لباسی است تن من کرده‌اید؟

مادر بعدا دست دختر را می‌‌گیرد، سوار ماشین می‌کند، به یک خیریه می‌برد و ژاکت را با تشریفات به آن‌‌ها هدیه می‌‌کند. دختر هم خوش‌حال از این‌که از دستِ این لباسِ کهنه و مسخره خلاص شده.

۱۰ سال می‌گذرد، ...

حالا (سال ۱۹۸۷)، از وطن‌اش آمریکا به کیگالی در رواندا آمده تا یک موسسه‌ی خرده-وام را برای زنان راه بیندازد. او حالا کارشناسی شده با چند سال تجربه در نقاط مختلف دنیا.

یک روز که دارد در خیابانی  می‌دود و ورزش می‌کند، ژاکت‌اش را می‌بیند، تن یک پسربچه،‌ که به تن‌اش زار می‌زند و تا زانویش پایین آمده. داد می‌زند تا بچه بایستد. با هیجان به او می‌رسد. لبه‌‌ی ژاکت را برمی‌گرداند و اسم خودش را در آن پشت می‌بیند!

و به این شکل زندگی‌اش از این رو به آن رو می‌شود.

کتاب شرح تجربه‌ها و درس‌آموزی‌های او در زمینه‌ی توان‌مندسازیِ بینوایان و فرودستان است و نقد و اصلاح راه‌هایی که خود و دیگران رفته‌اند.

رهیافت‌های مختلفی برای این هدف در کتاب مطرح می‌شود که خودشان مهم نیستند، بلکه امید، پیگیری،‌ صمیمیت، هوش‌مندی، حساب‌کشی و پایشِ دائمیِ کار‌ها، آسیب‌شناسیِ جمعیتِ هدف، و همین‌طور آسیب‌شناسیِ خودِ قشرِ مددکار و خَیّر پیام‌های مهم کتاب اند.

در پیش‌گفتار آمده:
" کتاب برای همه‌‌ی افراد دغدغه‌مند در حوزه‌‌ی کاهش پایدار فقر، آموزه‌‌هایی ارزنده دارد؛ از مدیران و فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد و خیریه تا ...؛ و از افراد علاقه‌مند به وقف منابع مالی در پروژه‌های مختلف فقرزدایی گرفته تا افرادی که مایل‌ اند بخشی هر چند اندک از تخصص و مهارت خود را برای پروژه‌های فقرزُدایی وقف کنند.

کتاب یک تلفیق متقارن از داستان‌گوییِ جذاب و درس‌آموخته‌های الهام‌بخش است. هم قلب را و هم مغز را درگیر می‌کند. ... " 

نکته‌ی مهم در این‌جا هم هست که او قبل و بعد از کشتارِ بزرگ قرن در کیگالی و رواندا حضور داشته. و این فرصتِ کم‌نظیری است برای خواننده که با این تجربه‌ی بسیار دردناک و، بعدا، امیدوارکننده‌ آشنا می‌شود.



برای آشنایی با رواندا، با نسل‌کشی قرن، و بعد از آن، چیزی به اسمِ
معجزه‌ی تولد دوباره‌ی رواندا، نک:

- اپیزودِ ما و آن‌ها ۲، شماره ۴۴، پادکستِ پرسه

- اپیزودِ نسل ‌کشیِ رواندا، شماره ۱۴، پادکستِ چنل بی

- اپیزود گردشگری سیاه – رواندا، شماره ۵۶، پادکست رادیو جولون

- نسل‌کشی رواندا (سه قسمت)، کانال تلگرامی فانوس

- آسیب‌شناسی خیریه‌ها:
  شرارت امر خیر در ایران، کانال یاسر عرب:

http://t.me/yaser_arab57/5282


کاری از موسسه مطالعاتی «حامیان فردا» (برای کاهش پایدار فقر)، با همدلیِ کانالِ تلگرامی «رجاوندان شهر امید»

تهیه کتاب: ۰۲۱۷۷۹۴۴۳۹۷


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5980

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

09 Sep, 18:54


فریدون فرخ فرشته نبود،
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود.
به‌ داد و دهش یافت او نیکویی،
تو!
      داد و دهش کن!
                             فریدون تویی!

=====================ه
✳️ برای ما فارسی‌زبانان این مایه‌ی تعمق و تامل و تسلی است که کسی را مثل فردوسی هنوز داریم که این کلمات را به زبان آورده.


او لزوم قدسیت را از سلبریتی نفی می‌کند، بلکه  عمل او را سببِ نیکویی می‌داند.

هنر را ارج‌ می‌گذارد، و شیادی و شعبده و جادویی را، آن‌هم، در دورانِ پیشا-روشن‌گری ردّ می‌‌کند.

امروزه اما، جادویی و شعبده‌بازیِ سیاسی و اجتماعی و حرفه‌ای وخاصه‌خواهی‌های اهلِ فضلِ مدرن با شدتی بیشتر، اما به شکل‌هایی تازه رایج است و شاید با "قدرتِ نفوذ"ی بیشتر!


بگذریم از جادوییِ رمالان و شیادانی که قرار است با قدرتِ ادعای ماورایی خود،‌ یا با دعاوی شبه‌علمی و حتی علمیْ     دردهایی به دردهای قبلی دردمندانِ عامی اضافه کنند.

✳️ یادمان هم نرود که فردوسی زاییده‌ی فرهنگِ خراسانِ بزرگ بوده.

دست‌ و پنجه‌ی این هنرمندْ «بی‌درد»، و دم‌اش گرم باد که باری دیگر فردوسی را، آن‌هم برای نسل نو، می‌خواهد زنده کند.



حکیم فردوسی، ضحاک، موسیقیِ راک

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

08 Sep, 18:32


فضل روشن‌فکران چیست؟

نوشته‌‌ی رضا شکوه‌نیا

لابد زیاد می‌شنویم که:
" سرِ کارِ من یا در جامعه‌ی من، اینا (یا اونا) به سواددارها محل نمی‌گذارند. هر چی سواددار رو فراری می‌دن. باید سواد‌دار‌ها و شایسته‌ها سر کار باشند. باید شایسته سالاری رایج باشه."

یادداشتِ فضل روشنفکران، با سنجیده‌نگری و دقتی کم‌نظیر به این فرض بسیار بدیهی و ساده‌گرفته‌شده می‌پردازد که چرا باید حساب‌وکتابِ مخصوصی برای یک گروهِ خاص باز کنیم.
و آیا این حسابِ سوا خدمتی به عدالت، رشد و آزادی خواهد بود یا نه.





www.radiozamaneh.com/421155/