گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

@gabrielgarsiamarkz


🍀فضایی برای آشنایی با آثار هنرمندان آمریکای لاتین
🌻گابریل گارسیا مارکز
🌻پابلو نرودا
🌻فدریکو گارسیا لورکا
🌻و دیگران......
📚:کتاب
🎬 :سینما
🎼 :موسیقی
📷 :عکاسی
🎭 :تئاتر
🎨 :نقاشی
و.........

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:23


🕊️

🎼●آهنگ ترکی: «نمی‌توانم ترک کنم» [نمی‌توانم بروم]
"Gidemem"


🎙خواننده: #سزن_آک‌سو [ Sezen Aksu • ترکیه، ۱۹۵۴ ]

برگردان: #آیدا_مجیدآبادی

بعضی وقت‌ها همه چیز بیش از حد انتظار است
و انسان وارد مرحله‌ی دیگری می‌شود
دیگر زندگی چشم دیدن‌ات را ندارد
یعنی تا این اندازه از معنای زندگی کاسته شده.

همان موقع فوری برو رادیو را باز کن و به یک ترانه گوش بسپار
یا کتابی بخوان و مطمئن باش که حالت خوب می‌شود
و یا روی ایوان بایست و تا می‌توانی فریاد بزن
تا زهرت بیرون نریزد دل‌ات پاک نمی‌شود

اما زیاد هم غصه نخور
زندگی بالاخره یک روز تمام می‌شود
و جدایی اجتناب‌ناپذیر است
عمر ما ماجرایی‌ست کوتاه و دشوار
عمر با امتحان‌ سپری می‌شود

از همین‌روست که من نمی‌توانم کسی را ترک کنم و بروم
هیچ چیز را فراموش نمی‌کنم، تلخ و شیرین هر چه که هست برایم گنج است
ارزشی که درد به انسان می‌بخشد را درک می‌کنم و رو بر نمی‌تابم
ترانه‌هایی که از درد نگذرند کمی ناقص‌اند

اگر از طریق یک شعر، یک جمله،
یک ملودی یا یک فیلم زیبایش نکنی،
طاقت‌ات طاق می‌شود
بدون برخورد قلم‌موی زرین ستاره‌ها
این تابلوی فاخر اندوه کامل نمی‌شود

اما زیاد هم غصه نخور
زندگی بالاخره یک روز تمام می‌شود
و جدایی اجتناب‌ناپذیر است
عمر ما ماجرایی‌ست کوتاه و دشوار
عمر امتحان سپری می‌شود

از همین‌روست که من نمی‌توانم کسی را ترک کنم و بروم
هیچ چیز را فراموش نمی‌کنم،
تلخ و شیرین هر چه که هست برایم گران‌بهاست
ارزشی که درد به انسان می‌بخشد را درک می‌کنم و رو بر نمی‌تابم
ترانه‌هایی که از درد نگذرند کمی ناقص‌اند.

🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:23


🕊️



بهتر است به واقعیّت نزدیک نشویم، تهِ چیزها را نبینیم. در بچّگی برایم عروسکی خریدند، موهای بور لوله لوله داشت، چشم‌های فیروزه‌یی، به قشنگی رؤیا بود، با فشردن پهلوها می‌خندید و گریه می‌کرد، می‌گذاشتمش روی طاقچه، از دور نگاهش می‌کردم، تا روزی شیطان به جلدم رفت، با کارد شکم عروسکم را جر دادم. می‌خواستم راز گریه و خنده‌ی او را بدانم، آن وسط به‌جز یک مُشت پوشال و جعبه‌یی کوکی چیزی ندیدم؛ خیال‌بافی‌ها همه دود شد و هوا رفت، عروسک آش و لاش را با سرخوردگی دور انداختم. سرچشمه‌ی شادی‌ام را با دست خودم نابود کردم. افسوس!

از این تجربه چیزی نیاموختم؛ در سراسر زندگی، کنجکاوی ابتدایی، مثل بویی ناخوشایند، دنبالم می‌کرد. با دیدن هر چیز زیبا، شکوهمند و حتّی مقدّس، آرام نمی‌گرفتم، آن‌قدر جلو می‌رفتم تا جعبه‌ی زنگ‌خورده را پیدا کنم، یا در خیالم بسازم. نگاه کردن و ستودن برای غرورم کم بود، از فرزانگی فاصله داشتم، به توحّش و خودخواهی نزدیک.

شکست‌های پی‌درپی و پریشانی‌ها حاصل همین ولع بود. بعدها به‌زحمت یاد گرفتم فقط نگاه کنم، زرنگی‌های عامیانه را به حساب هوش نگذارم؛ حیف که دیگر دیر شده بود. با هر تجربه، پاره‌یی از ایمانم را جایی گذاشته بودم. حالا یک چیز را می‌خواهم: روی قلّه‌های دوردست ایستادن و نگاه کردن؛ تنها این نوع دوست‌داشتن، نجات‌دهنده است.

[ غزاله علیزاده || ‌خانه‌ی ادریسیها / انتشارات توس / صص۴۱۴—۴۱۵ ]

#غزاله_علیزاده
📒 خانه‌ ادریسیها

🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:23


🕊️



گمشده در ترجمه (2003) نوشته سوفیا کاپولا و او (2013) توسط اسپایک جونز، هر دو به بررسی مضامین تنهایی و فاصله عاطفی در ازدواج های ناتمام می پردازند.  در «گمشده در ترجمه»، باب و شارلوت احساس می‌کنند که از همسرشان جدا شده‌اند و در کنار همدیگر آرامش پیدا می‌کنند در حالی که در یک شهر خارجی احساس گم شدن می‌کنند.  به طور مشابه، Her دنبال تئودور، مردی است که طلاق دردناکی را پشت سر می‌گذارد، که ارتباط عمیقی با هوش مصنوعی ایجاد می‌کند، زیرا او با تنهایی و جدایی عاطفی دست و پنجه نرم می‌کند.

هر دوی این فیلم‌ها نشان می‌دهند که چگونه حتی در یک رابطه، افراد ممکن است احساس سوء تفاهم و بیگانگی کنند.  این مضامین برای کارگردانان بسیار مهم است زیرا کاپولا و جونز هر دو در یک مقطع با هم ازدواج کردند و به نظر می‌رسد فیلم‌های آن‌ها از تجربیات شخصی قطع ارتباط عاطفی ناشی می‌شوند.  کتاب گمشده کاپولا در ترجمه اندکی پس از طلاق او از جونز منتشر شد و بسیاری او را پاسخ او می دانند.  این فیلم‌ها جستجوی ارتباط و صمیمیت را مورد بررسی قرار می‌دهند و آن‌ها را برای کارگردانان و همچنین مخاطبان بسیار معنادار می‌سازند.




🎭🎨

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


.


L'Eclisse, Michelangelo Antonioni (1962)




تا چند لحظه به هم نگریستند. زن لبخند می‌زد.
با این لبخند تمام قدرشناسی خود را برایش می‌فرستاد؛ تشکر دلش را و همچنین محبت بسیار صادقانه و بانشاطش را که رقت‌انگیز شده بود.
مرد، با چشم‌هایی که زن را فرومی‌بلعیدند، او را تماشا می‌کرد.
دلش می‌خواست جلوی پاهایش زانو بزند، بغلتد، لباسش را گاز بگیرد، فریادزنان چیزی بگوید و به‌خصوص به او آن چیزی را نشان دهد که بلد نبود بگوید، آنچه از فرق سر تا کف پا وجودش را فراگرفته بود؛ هم جسم و هم روحش را. چیزی دردناک که زبان از شرحش قاصر بود، چون نمی‌توانست آن را نشان دهد؛ عشقش را، عشق هول‌انگیز و دلپذیرش را.
اما زن او را درک می‌کرد، بی‌آنکه حرفی بزند، همچون تیراندازی که می‌داند گلوله‌اش درست در قسمت خال هدف سوراخی ایجاد کرده است. در این مرد دیگر هیچ‌چیز نبود، هیچ مگر آن زن. مرد بیشتر به او تعلق داشت تا به خودش. و زن خشنود بود و مرد به‌نظرش دلربا می‌آمد.

#دل_ما
#گی_دو_موپاسان / محمود گودرزی

🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🕊️


ما در وهله اول عاشق کسانی نمی شویم که به شیوه های مطلوب به ما اهمیت میدن

بلکه عاشق کسانی می شویم که به شیوه‌ای آشنا به ما اهمیت میدن

- آلن دو باتن


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🕊️



به شب سلام
که بی تو رفیق راه من است....

- حسین منزوی


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


🕊️



در پایان راهی طولانی و از پس سفرهای دور و دراز، آنگاه که خستگی رمق از ذهن و تن آدمی می رباید، ابدیتی ناشناخته و شیرین او را به خویش می خواند.
مرگ فاصله ی بسیار کوتاهی است بین زندگی و ابدیت. فاصله ای چنان کوتاه که هیچگاه عبور از آن را نخواهی فهمید ...
در آستانه ی مرگ است که خواهی فهمید هیچ چیزی جز خاطره برایت باقی نمانده است.
حتی جسمت هم در اختیار خودت نیست.
بتدریج از جسم خود جدا خواهی شد و تنها زندگی را خواهی دید از پس مهی غلیظ.
از ورای این مه تنها خاطرات، خاطرات شیرین سر بر خواهند آورد.
خاطره ی اولین عشق، اولین نگاه، اولین لبخند، اولین طعم شیرین بوسه تو را با لبخند به ابدیت راهی خواهد کرد.
از آستانه ی آن در کوچک عبور خواهی کرد، به ساحلی خواهی رسید که دوستان و عزیزانت انتظارات را می کشند، جایی که موسیقی و رقص و آرامش دریا به هم خواهند پیوست و آرام خواهی گرفت ..‌.
پس همین امروز، پیش از آن که مرگ تو را به سوی ابدیت فراخواند، خاطره بساز، خاطره بساز، خاطره بساز ...
چنین است پایان شعری که آنجلوپولوس می سراید. برای آن شعر باشکوه باید یادداشتی شاعرانه نوشت ..‌.
- علی آرامش طلب

📽 | Eternity and a Day 1998
🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:22


.


Ivan's childhood 1962

.


بگذار بنوازمت بآرامی
بگذار تجربه ات کنم آهسته
ببینم که حقیقت داری
امتدادی از خودت در تو جاری است
با شگرفی
موج در موج می تراود نوری از پیشانی ات 
بی آشفتنت
می شکنند کفهاشان را
هنکّام بوسه بر پاهایت، به آرامی
در ساحل نوجوانی
تو را اینگونه می خواهم
روان و پیاپی
نشأت تو از خودت، از تو
ای آب سرکش
ای نغمه رخوتناک
تو را اینگونه می خواهم
در محدوده های کوچک، اینجا و آنجا
همچون تکه ها
زنبق، رز و آنک یگانگی تو
ای نور رویاهای من

- پدرو سالیناس


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🕊️



بگذار سخاوتمندانه
فراموش کنیم هر آنکه را
به ما عشق نمی ورزد.

- پابلو نرودا


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


88 mb

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


با هر شوکی در زندگی‌ام، سرانجام چیزی به دست آوردم، این را نمی‌توان انکار کرد. آزادتر، معنوی‌تر و عمیق‌تر شدم. اما همچنین تنهاتر، غیرقابل درک‌تر و سردتر...

هرمان هسه

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


روز ها فکر کردن فایده نداره. صدا و شلوغی، مزاحم خیال‌بافی آدمه. باید صبر کرد تا شب بشه.

روز های روشن - داستایفسکی

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


تو کتاب "انی راحله" یه دخترو به زور به عقد مرد دیگه‌ای درمیارن، وقتی حلقه‌رو میندازن تو دستش میگه:
هرگز گمان نمی‌کردم که ممکن است آدمیزاد
از انگشتانش به دار آویخته شود
.

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


.
🕊️


هر بار که او
بر نقطه‌ای از سایه
دست می‌گذارد
سایه خیز برمی‌دارد
و آن را با دستکشی می‌پوشاند.

او را چگونه می‌خواهی:
با تو باشد وُ
به دیگری فکر کند
یا با دیگری باشد وُ
به تو فکر کند؟

شبیهِ انسانی که در خواب، می‌بیند
دیوی‌ست
که خواب می‌بیند
انسانی ست در خواب.

چیزی از او بر کاغذ نمی‌نویسد
خود را پرت می‌کند، در او
کاغذی
پس از
کاغذی دیگر.

من را بیشتر از همه دوست خواهی داشت:
ناپدید می‌شوم
وقتی دستت را
از روی من برداری.
دستِ تو
دستِ ناپیدایی‌ست.

#منذر_مصری
ترجمه: #محمد_مرکبیان


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


.


After the Bath, 1895 Via
.
INSPIRATIONAL POST
ARTIST : Raimundo de Madrazo y Garreta (1841–1920)
.
.
🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🕊️


خود را
خیالی می‌بینم
گذرا

#جوزپه_اونگارتی
ترجمه: #فیروز_ناجی


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🎨🎭

گابریل گارسیا مارکز" ادبیات جهان "

21 Jan, 00:21


🕊️



نمی‌شد که کلاف درهم‌رفته‌ی اندیشه‌هایش را باز کند؛
و اندیشه‌ها چنان در هم گم بودند که نمی‌توانست به درهم‌ریختگی‌شان بیاندیشد؛
تنها سنگینی مبهمشان را درمی‌یافت.

از کتاب #شکار_سایه
#ابراهیم_گلستان


🎨🎭