ادیسه

@freiheit1401


روزانه‌های یک ادیسه‌ی دور از خانه

ادیسه

22 Oct, 04:40


جادوی جنگل یا جادوی پاییز؟

ادیسه

22 Oct, 04:35


جنگ هر کجای دنیا که باشه وحشتناکه.
مرگ بچه‌ها و زن‌ها و آدمهای مسن و افراد بی‌گناه، فارغ از ملیت و نژاد، غم‌انگیزه.

اما خیلی دلم می‌خواد بدونم آیا وقتی هواپیمای مسافربری با صد و هفتاد و شش مسافر سرنگون شد، وقتی پلاسکو فرو ریخت، برای زلزله‌ی کرمانشاه، برای کشتار آبان نود و هشت، برای جوونای اعدامی، برای سانچی و برای هزاران هزار اتفاقی که در طول سالها توی ایران افتاده، لبنانی‌ها غمگین شدن؟ آیا بیروت رو به احترام عزای ما خاموش کردن؟ آیا جوون‌هاشون برای ما غصه خوردن؟ آیا هنرپیشه‌ها و بلاگرهای لبنانی برای ما اشک ریختن؟

مرگ غم‌انگیزه. جنگ وحشتناکه. کشتار مردم بی‌گناه غیر انسانیه.
ولی ما خودمون هر روز باید یه گوشه از قلب‌مون رو نوار سیاه بزنیم بابت فجایعی که دور خودمون رو گرفته.

بیروت، پدر و مادر و خانواده و دوستان زیادی داره.
ماییم که غریب و یتیم هستیم و جز خودمون کسی رو نداریم.

ادیسه

17 Oct, 15:23


به سلامتی اینم سقط کردن 🥂

ادیسه

15 Oct, 05:45


آقای همسایه دیروز صبح اومد و کلید خونه و صندوق پستش رو داد به ما و گفت برای ده روز میره سفر.
عکس رو دیشب به پیتر نشون دادم و گفتم جای نگرانی نیست و روح زنش مراقب خونه‌س.

خیلی جدی گفت روح وجود نداره!

خوب شد گفتی مرد وگرنه واقعا فکر می‌کردم روح زنش توو خونه‌س -_-

ادیسه

15 Oct, 05:41


آیا شما هم روح همسر آقای همسایه رو پشت پنجره می‌بینید؟ 👻

ادیسه

15 Oct, 05:40


بعد از هیتلر، همه‌ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است؛ اما یک چیز نابود شده‌ی اساسی بود که هرکسی نمی‌فهمید و آن خیانت هیتلر به کلمات بود.
خیلی از کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند. پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند‌. آشغال شده بودند‌. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت.

* آدم کجا بودی؟
* هاینریش بل
* ترجمه ناتالی چوبینه.

ادیسه

01 Oct, 16:39


همیشه در برهه‌های حساس زندگی‌م توی قطار بودم. همیشه :((((

ادیسه

01 Oct, 16:37


شروع شد؟؟؟؟؟

ادیسه

30 Sep, 16:35


ولی من ازین موضوع ناراحتم 🥲

ادیسه

30 Sep, 05:15


اینقدر خوشم میاد صبح که میرم سر کار تاریکه و عصر هم که میام تاریکه.
جغد درونم به ارگاسم روحی می‌رسه.

ادیسه

28 Sep, 17:43


مفهوم تصعید به زبان ساده :)))

ادیسه

28 Sep, 15:04


فرا رسیدن روزهای کوتاه، شب‌های بلند، آسمان خاکستری، بوی هیزم، زوزه‌ی باد، صدای بارون، سکوت دهکده، روشن کردن شومینه، نوشیدن چای در حال نگاه کردن به بارون بیرون و بردن کیسه آبجوش به تخت رو به دوستداران پاییز و زمستان تبریک میگم.

شاید بگید چه دیر ولی خب امروز تازه روحم شاد شده 😌

ادیسه

28 Sep, 10:41


خونه 🏠

ادیسه

28 Sep, 08:57


وای همکارهای سابقم برام خبر رو فرستادن دارن بهم تبریک میگن :))))))))))

خیلی سورئال شده همه چی.

ادیسه

28 Sep, 08:51


شاید بهتر باشه سعی کنم بشینم پای کار شرکت آبادی.

ادیسه

28 Sep, 08:51


به پیتر میگم من پاشم برم شهر. میگه نه الان هیجانت بالاست میری خودتو به باد میدی :))))))

ادیسه

28 Sep, 08:50


کلی جیغ زدم و شادی کردم و این بچه فکر کرده بود بازیه و اونم داشت باهام بالا و پایین می‌پرید.
طفلک پیتر :))))

ادیسه

28 Sep, 08:49


گریه کن پفیوز :)))