این مجموعهای از اتفاقات بود که مجیدی را تبدیل به محبوبترین بازیکن تاریخ باشگاه کرد و این چیزی نبود که برای همتیمیها، همقطارها و حتی پیشکسوتها قابل هضم باشد؛ بنابراین پسرک لاغر ترکهای استقلال در اواسط دهه ۱۳۷۰ بدل به سیبلی متحرک برای حملات بعدی از سوی کسانی شد که سالهای طولانی با او پیراهن آبی را بر تن کرده بودند.
این یک حسادت آشکار و بیرحمانه علیه کسی بود که در اغلب اوقات مثل کلینت ایستوود در فیلم خوب، بد، زشت در نهایت سکوت و تمرکز مشغول تصمیمگیری برای شلیک دقیقترین گلولهها و برداشتن گامهای بعدی بود. همینطور شد که فرهاد مجیدی بعد از سه دستیاری در نهایت در یک فصل از ابتدای سال هدایت استقلال را نیز در دست گرفت و تیمش را بدون باخت قهرمان کرد؛ چیزی که بیش از گذشته باعث عصبانیت و ناراحتی کسانی شد که خرده حسابهایشان با فرهاد هنوز تمام نشده است.
کسب آخرین عنوان قهرمانی استقلال در لیگ برتر به مقتدرانهترین شکل ممکن با حسن مطلع "من به اینها نمیبازم"، خاطراتی شیرین و فراموشنشدنی از فرهاد مجیدی در بین هواداران استقلال ساخته و هرگاه نوبت رزرو صندلی روی نیمکت این باشگاه فرا میرسد، بخش قابل توجهی از طرفداران استقلال، نام فرهاد مجیدی را فریاد میزنند درست مثل همان روزهایی که سکوهای استادیوم آزادی نام او را طنینانداز میکرد و شعار "آهای فرهاد مجیدی"، نام او در تاریخ این باشگاه جاودانه ساخت.
فرهاد مجیدی که شاید در آغاز دوران مربیگری هیچکس تصور نمیکرد که او بتواند بعدها تبدیل به تنها مربی لژیونر فوتبال ایران در یک لیگ معتبر خارجی هم بشود، قابلیتهایی فراتر از انتظار را به نمایش گذاشته است که فقط بخشی از این خصوصیات به حوزه فنی مربوط میشود.
خودتان را جای او بگذارید؛ فرض کنید یک روز صبح از خواب بیدار شوید و ببینید فردی بدون کوچکترین سابقه دشمنی، ناگهان شما را به باد شدیدترین انتقادات و زشتترین توهینها گرفته است. واکنش شما چه خواهد بود؟ فرهاد توانسته از همه اینها عبور کند.
فراتر از ویژگیهای فنی در بازیگری و مربیگری، این خصیصه اخلاقی فرهاد مجیدی غبطهبرانگیز و قابل تامل است؛ بیاعتنایی به هر آنچه واقعیت نداشت.
پوریا شیرانی
🆔 @Farhadmajidii_media