دچار | Duchar

@duchar


اولین نخ سیگار
همیشه قرار بوده آخرین هم باشد
برای همه‌ی آن‌هایی که سال‌هاست نخ به نخ دود می‌کنند از همان نخِ اول!
مثل من که از همان حادثه‌ی اولین نگاه...
هر شب دوست داشتنت را تمام می‌کنم در خودم
ولی هر روز صبح با طلوعِ خورشید آغاز میشوی
تبلیغات @AdsDuchar

دچار | Duchar (Persian)

در کانال تلگرامی دچار | Duchar با ما همراه باشید و به دنیای جذاب سیگار و نخ سیگار adُبزنید. این کانال اولین نخ سیگار را به شما معرفی می‌کند و شما را به دنیایی عمیق از تجربیات سیگاری می‌برد. برای همه‌ی علاقمندان به دود کشیدن، اینجا بهترین مکان برای به اشتراک گذاری تجربیات و دیدگاه‌های مختلف است. با ما همراه باشید تا هر شب دوست داشتنتان را تمام کنید و در خودتان لذت ببرید. همچنین، از تبلیغاتی که در کانال ارائه می‌شود بهره مند شوید. بگذارید دچار | Duchar همراه شما در این مسیر پر از نخ های سیگار باشد. تبلیغات @AdsDuchar

دچار | Duchar

22 Oct, 17:30


در دل شب، سکوت تنها هم‌نشین من است و یاد تو، که در گوشه‌ای از قلبم نشسته و هر لحظه به من یادآوری می‌کند که عشق گاهی تنها یک خیال است.

دچار | Duchar

22 Oct, 17:16


سلام بچه ها
یه گپ زدیم بیاین چت کنیم و اینا...
https://t.me/+nLtuEM1NV6UzZTc0

دچار | Duchar

22 Oct, 16:34


آغوش.

دچار | Duchar

22 Oct, 13:51


از دست دادن کسی که با جان کندن به دست آورده بود را تماشا می‌کرد و کاری نمی‌توانست بکند. این بدترین نوع رنج کشیدن بود.

دچار | Duchar

22 Oct, 13:28


گاهی مرا انسان صبوری به شمار می‌آوردند و من با یادآوری تمام لحظاتی که چاره‌ای جز صبوری نداشتم، دچار تهوع می‌شدم.

دچار | Duchar

22 Oct, 10:17


هر کسی هم جذب اصالت و نجابت نمی‌شود،
انسان خودش هم باید اصیل و نجیب باشد
تا چنین صفت‌هایی را در دیگران جست‌وجو کند.

دچار | Duchar

22 Oct, 09:18


بوسه‌گاه.

دچار | Duchar

21 Oct, 20:31


رگ خواب این دل تو دست تو بوده
ترک‌های قلبم شکست تو بوده :)
01:10

دچار | Duchar

21 Oct, 19:55


تنها چیزی که می‌دانم این است:
تن من مملو از زخم است
و هنوز روی پاهای خودم ایستاده‌ام.

دچار | Duchar

21 Oct, 18:59


مقاومت در مقابل گریستن، از خودِ گریستن دردناک‌تر است...

دچار | Duchar

21 Oct, 17:32


تو اما وارد رگ‌هایم شدی و همه چيز تمام شد.
خيلی سخت است که بخواهم از تو شفا یابم.

دچار | Duchar

21 Oct, 17:03


بوسه.

دچار | Duchar

21 Oct, 14:48


اما عزیزم، خوب است بدانی گریستن همیشه با چشم‌ها رخ نمی‌دهد. گریستن گاهی کلماتی پریشان است روی کاغذ، یا حرکت بیهوده‌ی دست‌ها در یک وداع مهیب
گریستن گاهی دردکشیدن است و فکر کردن به این که
- چرا من؟ -

دچار | Duchar

21 Oct, 12:10


به او بگویید عزیزترین غمم بود‌.

دچار | Duchar

21 Oct, 11:03


با روانی که در حال فروپاشی بود سعی کردم برات بهترین باشم.

دچار | Duchar

21 Oct, 09:09


نگاه.

دچار | Duchar

20 Oct, 20:31


دلبرت خنده کنه با دگران
تو بسوزی و براش گریه کنی :)

دچار | Duchar

20 Oct, 19:20


جوانی‌مان باید به تعویق می‌افتاد،
موهامان باید سفید نمی‌شد و ریشه‌هامان باید سبز می‌ماند
تا کارهامان تمام شود و برگردیم. همه چیز باید می‌ماند برای بعد.
برای وقتی که جنگ‌ها را تمام کردیم و طلسم‌ها را شکستیم
و دغدغه‌های حیاتیِ کمتری داشتیم. همه چیز باید می‌ماند برای بعد،
برای وقتی که «عشق» مسئله‌ی مضحک و دور از ذهنی نبود
و آغوش، آلام و رنج‌های آدمی را التیام می‌بخشید.

دچار | Duchar

20 Oct, 18:41


اما دستِ‌کم اگر ترکم کردی، فراموشم نکن.