ماه مست

@drunk_moon_1


@Navidzk1375 :انتقادات ، پیشنهادات

@ads_drunk_moon_1:تبلیغات

ماه مست

22 Oct, 20:40


.
سنگین‌ترین نوشته‌ها که جایی نیست 🤏🏻 :

@JomleHayeKotah
@JomleHayeKotah

ماه مست

22 Oct, 19:58


بیا یاد بگیر اینجوری باهام لاس بزنی خب^^
@ILOVEYOU

ماه مست

22 Oct, 18:52


کند است نبض ثانیه ها در غیاب تو
من در کجای حسّ توام با حساب تو؟

خورشید و ماه پشت زمین خفته اند و من
بیدارمانده ام که بیایم به خواب تو

#خلیل_جوادی

@Drunk_Moon_1

ماه مست

22 Oct, 16:30


می‌گفت توی بیمارستان بودیم، پشت درِ آی‌سی‌یو، که خبر دادند پدرتان مُرد.
می‌گفت وازده بودیم. انگار کسی لگد کوبیده باشد توی ساق پاهایمان، لنگ می‌زدیم. ناشی و نابلد و گُنگ بودیم. نمی‌دانستیم حالا باید چه کار کنیم. اول گریه کنیم، بعد برویم سراغ پیکر پدر؟ گریه باشد برای بعد، اول فکر مراسم باشیم؟ توی سرمان بکوبیم یا یتیم‌وار، در سکوت بچسبیم به دیوار پشت سرمان؟
می‌گفت ما سه جوان بودیم که مادر نداشتیم، پدرمان مُرده بود، تنها بودیم و آداب پدرمُردگی را بلد نبودیم. ایستاده بودیم، با دست‌هایی بلاتکلیف، و از هم چشم می‌دزدیدیم، انگار از غم توی چشم‌های هم خجالت می‌کشیدیم.
می‌گفت یکی‌مان که کمی عقلش بیشتر کار می‌کرد زنگ زد به یک دوست، به یک بزرگ‌تر، و ما وامانده و آویزان و خدازده ایستادیم در راهروی سفید در سفید بیمارستان، یک چشم به دری که پدر پشتش خوابیده بود و چشمی به دری دیگر تا کسی بیاید و روی سر این بی‌کسی مزمن دست بکشد.
می‌گفت قلبمان یخ کرده بود.
هنوز نیم‌ساعت نگذشته بود که درهای شیشه‌ای کنار رفت و آن دوست آمد و جان آمد به دست و پاهایمان. حالا شانه‌ای داشتیم برای گریه.
می‌گفت دوست یکی‌یکی بغلمان کرد، گذاشت گریه کنیم، زیر گوشمان زمزمه کرد که می‌داند، که سخت است... بعد رفت سراغ کارهای بیمارستان، ما را رساند خانه، تماس گرفت با دوست و آشنا و فامیل، گل و شام و خرما سفارش داد، قاری و مداح خبر کرد، مسجد و رستوران رزرو کرد، پارچه سیاه زد سردر خانه و...
می‌گفت ما هم بالاخره به خودمان آمدیم، ایستادیم جلوی در مسجد، خوش‌آمد گفتیم، اشک ریختیم...
می‌گفت قلبمان بود که یخ کرده بود، انگار دستی پتو کشید رویش.
می‌گفت کَس داشتن این‌شکلی‌ست. می‌گفت بعضی‌ها کَس آدم می‌شوند، به داد می‌رسند، پناه می‌شوند...
می‌گفت امان از وقتی که سر بچرخانی و کسی را پیدا نکنی برای کَسانگی.
می‌گفت بعضی‌ها لفاف قلبند.
می‌گفت همان‌جا بود که دعا کرد الهی هیچ قلبی لخت‌وپتی نماند.

#سودابه_فرضی_پور

@Drunk_Moon_1

ماه مست

22 Oct, 12:34


پاییز
اما چیزی نیست
جز خلوتی
برای تعمق
در آنچه از عمرمان فرو افتاد

#محمود_درویش
#عکس_نوشته

@Drunk_Moon_1

ماه مست

22 Oct, 10:30


دستم نمی رسد که نهم سر به پای دوست
ای وای بر من و دل بی دست و پای من

#عباس_خیرآبادی

@Drunk_Moon_1

ماه مست

22 Oct, 09:36


_عزیزمم وقتشه که زمان با ارزشت رو یه جای مفید بگذرونی!!!!
+کجا؟؟؟
_اینجا عزیزمممم :
@HarryPotter

ماه مست

22 Oct, 08:30


مردی که بخشیده به تو دار و ندارش را
باید تو باشی تا بیابد اعتبارش را

دلتنگ، تنها، منتظر، غرق سکوتی تلخ...
مانند ریلی که نمی بیند قطارش را...

وقتی اسیر غم شدی راه فرارت شد
پیدا نکرد اما خودش راه فرارش را

آیینه شد یک عمر دنیا را نشانت داد
رفتی، ندیدی روزهای پر غبارش را

با این همه در ایستگاهش مانده شاید تو
پایان ببخشی لحظه های انتظارش را

فکر پریدن داشت، دارد باز خواهد داشت
هر لحظه بر تن می تند بند حصارش را

#سیامک_نوری

@Drunk_Moon_1

ماه مست

22 Oct, 06:40


گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسم تو بسی دلرباتر است

گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است

#فريدون_مشيرى

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 20:47


دلت تنگ شده براش؟
میخوای یه عکسایی بذاری بدونه بفکرشی؟:))

@profile
پر از پروفایلای خوب:

ماه مست

21 Oct, 20:09


⚠️ تو سن 14 تا 25 سالگی اگه بخوای
موفق بشی دستت تو جیب خودت باشه
محتاج کسی نباشی
این کانال بهت یاد میده
چجوری پول در بیاری کسب در آمد کنی
کافیه جوین شی ضرر نمیکنی:

@Hi_Startup
@Hi_Startup

ماه مست

21 Oct, 18:52


همه ی دل خوشی ام آخر شب ها این است
دو سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن

#حسین_رضائیان

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 16:30


می خواهم آن شکلی که من گفتم تو باشی
بانوی ناز و سر به زیر و بی حواشی

ایرانی الاصلی و از نسل حیایی
عذرایی و شیرینِ من از این قماشی

پرواز ماهی های حوض از ذوق مرگیست
وقتی که می افتد نگاهت روی کاشی

خورشید را از صورتت الگو گرفته
استادِ بی همتایِ در پیکرتراشی

نصف جهان را فتح کردی با دو ابروت
چیزی نمانده نصفِ دیگر را بپاشی

گیسو چلیپایی و یا «خط عماد» است
دارد هزاران ریزه کاری بی تلاشی

پا می گذاری در خیابان و پس از تو
پر می شود یک شهر از اوباش و ناشی

من تن به تن اماده ی جنگم که روزی
در قعر آغوشت مرا از من بپاشی

در راه کشف شب فقط «فانوس» من باش
گم می شوم وقتی که در دستم نباشی

#فانوس_رمضانپور

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 14:30


#محسن_نامجو

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 12:30


توبه کردم
که دگر عاشق چشمی نشوم

لذت توبه به این است
که هی بشکنی اش ...

#مشربی_قمی
#عکس_نوشته

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 10:30


گاهی همین که دل به کسی بسته‌ای، بس است
بغضت ترک‌ترک شد و نشکسته‌ای، بس است

گاهی فقط همین که به امّیدِ دیگری
از خود غریبه‌تر شدی و خسته‌ای، بس است

#حسین_منزوی

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 08:30


سکانس اولی دائم ،مرا "لیلی "صدا می کرد
چنان میگفت لیلی جان، که دل را مبتلا میکرد

سکانس دومی دست را، به قصد لمس آوردن
مُمَیِز خورد از بالا... ، تمامش را در آوردن

سکانسِ بازی عقل شد...جدالِ پنبه با آتش
دیالوگ های سنگین از ،خداوند و مجازاتش

سکانسِ بعد،اِستغفار..مرا خواهر صدا می کرد
به وقت صحبتش با من، زمین را هِی نگاه می کرد

سکانس اَمر به معروف و،نَهی از مو پریشانی
و یادش رفت لا اکراه فی الدین را..،به آسانی

طبیبان نسخه پیچیدند،علاجِ واقعه صبر است
حريم عشق را دَرگه ،بسی بالاتر از عقل است

گمانم که خدا یک بار، به خود باید زبان میداد
سکانس آخری دیدم ،خدا هم سر تکان میداد

#زهرا_سادات

@Drunk_Moon_1

ماه مست

21 Oct, 06:40


هر صبح و ترانه گفتن از تو
بی وقفه بهانه جستن از تو

با این دل ما چه کرده ای تو؟
انگیزه ز ما و کشتن از تو

#محمد_سودی

@Drunk_Moon_1

ماه مست

20 Oct, 18:52


من شبی سودای تو تا صبح در سر داشتم
جان به در بردم که چون در دست ساغر داشتم

خواب دیدم نیمه شب افتاده بودی در برم
وقت بیداری چه نفرتها ز بستر داشتم

یاد باد آن وعده ها و آن نگاه گرم تو
جمله را در کنج دل از گنج بهتر داشتم

کار تو پیمان شکستن، خوش خیالی ها ز من
این عذاب سخت را از تو مکرر داشتم

دوش صد لشگر ز تو بر قتل من آماده شد
بر همه چیره شدم ...عشق تو در سر داشتم

#محسن_دولتی

@Drunk_Moon_1