دکتر نصرآبادی

@dr_nasr_abadi


روانشناختی ، روان‌شناسی و اصول زندگی

ارتباط با دکتر نصرآبادی:
@nasrabadi1995

دکتر نصرآبادی

10 Sep, 15:04


حال دلتون چطوره بچه ها
خیلی هاتون پیام دادین برا مشاوره و مسائل درسی
بچه ها متاسفانه من وقت ندارم حتی یک شاگرد قبول کنم و شرمنده ی همتون هستم

هانیه (البته خانم دکتر😉)شاگرد خلف من یکی از افرادیه که میتونه در این زمینه بهتون کمک کنه من کاملا بهش اعتماد دارم و سوادش رو تایید میکنم
میتونید بهش پیام بدین❤️☘️


https://t.me/hanakoonkur

دکتر نصرآبادی

17 Aug, 13:57


میدونم خیلی بهش نیاز پیدا میکنید❤️🫂

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

04 Aug, 19:44


My Lover’s Got Humor
She’s The Giggle At A Funeral
Knows Everybody’s Disapproval
I Should’ve Worshiped Her Sooner
If The Heavens Ever Did Speak
She’s The Last True Mouthpiece
Every Sunday’s Getting More Bleak
A Fresh Poison Each Week
“We Were Born Sick”, You Heard Them Say It
My Church Offers No Absolutes
She Tells Me, “Worship In The Bedroom”
The Only Heaven I’ll Be Sent To
Is When I’m Alone With You
I Was Born Sick, But I Love It
Command Me To Be Well
A-, Amen
Amen, Amen
Take Me To Church
I’ll Worship Like A Dog At The Shrine Of Your Lies
I’ll Tell You My Sins And You Can Sharpen Your Knife
Offer Me That Deathless Death
Good God, Let Me Give You My Life
Take Me To Church
I’ll Worship Like A Dog At The Shrine Of Your Lies
I’ll Tell You My Sins And You Can Sharpen Your Knife
Offer Me That Deathless Death
Good God, Let Me Give You My Life
If I’m A Pagan Of The Good Times
My Lover’s The Sunlight
To Keep The Goddess On My Side
She Demands A Sacrifice
Drain The Whole Sea
Get Something Shiny
Something Meaty For The Main Course
That’s A Fine Looking High Horse
What You Got In The Stable?
We’ve A Lot Of Starving Faithful
That Looks Tasty
That Looks Plenty
This Is Hungry Work

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

04 Aug, 19:43


My dear Hozier❤️

دکتر نصرآبادی

13 Jul, 22:10


سلامی گرم دوباره
بچه ها با وجود خستگی نمیدونم چرا خوابم نبرد
بدین سان😑 رفتم یکم اتیمولوژی (همون ریشه شناسی کلمات😉) بخونم
بعد از گشت و گذار های بسیار رسیدم به یه کلمه ای که اصلا منقلبم کرد🤯


کلمه ی

IMPERTURBABILITY

که مترادف کلمه ی EQUANIMITY هستش(شاید با خودتون بگید جاااان!! ؟؟🤨☹️صبور باشید فرزندانم خواهم گفت😉)


خب این کلمه از IM (یعنی عدم امکان) + PER (وارد شدن) + TURBABILITY (طوفان روحی) تشکیل شده 😉

یعنی چی! ؟
یعنی مرحله ای از حالت روحی که در اون انسان به درجه ای از آرامش و ثبات روانی میرسه که شرایط بیرونی هر چقدر هم بغرنج و آشفته باشن، کمترین تاثیر رو در پایداری روحی انسان به جا میذارن😍😉😋

جناب اوسلر (به زبان خارجکی sir William osler) که همکار ما بودن ولی در علم طب شونصد سر و گردن از ما بالاتر😑، اومد چی گفت؟🤔

اومد گفت که بزرگترین ویژگی یک پزشک ماهر (با پوزش از روح جناب اوسلر من میگم هر انسانی 😉) اینه که در شرایط بسیار آشفته و بغرنج که احساس میکنه همه چی داره از کنترل خارج میشه، بتونه عمیقا روح خودش رو در آرام ترین یا به قولی در coolness کامل نگه داره تا بهترین مدیریت رو داشته باشه😉


جناب اوسلر فقید همچنین می‌فرمایند :


Live neither in the past nor in the future, but let each day's work absorb all your interest, energy and enthusiasm.
The best preparation for tomorrow is to do today's work superbly well. 😉

جدا توقع نداشته باشین ترجمه کنم 😑خودتون برید گوگل ترنسلیت بزنید😅


@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

06 May, 18:21


این عکس مال چند وقت قبله
منتهی شور و اشتیاق خاصی توی ذهنم نبود و اگرم بود فقط به خاطر زحماتی بود که توی این چند سال کشیدم.
امشب یکی از دوستای دبیرستانم بهم پیام داد حسین عکستو دست یکی از بچه ها دیدم نمیدونی چقد با دیدنت توی این لباس ذوق کردم؛ ازش تشکر کردم و به فکر فرو رفتم.
اونم بار امانتی که این لباس به دوشم گذاشت.
بچه هایی که قبلا دانش آموزم بودن یک جمله همیشه به همتون میگفتم و اونم این بود که؛ وقتی من دوران کنکورم درس میخوندم خودم رو جوری رشد دادم که هر نکته ای به مثابه ی دارویی برای بیمارم هست که توی یک روستای دور افتاده از در وارد میشه.
من الان تنهام بچه ها، خوشبختانه یا متأسفانه رئیس تیم من شدم. رسید به همون نقطه ای که بهتون گفتم.
7 سال بعد به جایی میرسین که دیگه نه استادی بالا سرتون هست و نه رفیقی که ازش در همون لحظه کمک بگیرین.
خودمم و خودم. پدر مسنی که از در درمانگاه وارد میشه و یا مادری که با درد پاش به امید بهتر شدن حالش میاد پیشم همه چشم انتظار علم هفت ساله ی منن.
بهتون گفتم جوری درس ها رو بخونین که عادت کنین به درست درس خوندن، عادت کنین به درست رفتار کردن، عادت کنین به اینکه مسئولیت به روی دوش شماس.


ولی الان خوشحالم بچه ها، خوشحال بابت اینکه رسیدم به جایی که میخواستم.
خوشحالم بابت اینکه پزشکی منو با علوم اعصاب و روان آشنا کرد و باعث شد بهتر خودمو و اطرافیانم رو بشناسم و در نتیجه بهتر رفتار کنم.


و این مسیر ادامه دارد........


@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

06 May, 18:19


و شد آنچه باید میشد....

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

01 Apr, 20:01


حالتون چطوره بچه ها؟

خیلی ازم در مورد نشخوار فکری و ذهنی سوال کردین
قبلا در موردش خیلی مطلب نوشتم و سخنرانی دکتر مکری رو هم براتون گذاشتم
امشب گفتم یک کتاب بهتون معرفی کنم❤️❤️


@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

21 Mar, 16:29


اگر مشتاق رسیدن سال نو و تعطیلات نیستید،
بدانید که
هیچ اشکالی ندارد...

این که احساس خستگی، گیجی، و بی‌حسی می‌کنید و با این مراسم ارتباطی برقرار نمی‌کنید عادی است

عادی است که احساسات غیر عادی داشته باشید.

اگر در این روزها حس خشم، کسالت، تاسف و سوگ دارید
شما تنها نیستید.
اگر نمی‌خواهید در مراسمی شرکت کنید یا نمی‌خواهید افراد خاصی را ملاقات کنید،
اگر در این تعطیلات نمی‌توانید حس درد را بیش ازین در خود سرکوب کنید یا نادیده بگیرید
هیچ اشکالی ندارد!

هیچ اشکالی ندارد اگر شبیه دیگران نباشید.
هیچ ایرادی در شما وجود ندارد.

اگر به هیچ کدام از مراسم سنتی باور یا احساسی ندارید،
اگر نمیخواهید این سال جدید را جشن بگیرید و مشتاق فرا رسیدن سالی نو نیستید.

اگر در حال تجربه‌ی بحران و دردی عمیق هستید و نیاز به فضا دارید و میخواهید از اعضای خانواده دور باشید،
اگر منتظرید تا سر و صداهای جشن و پایکوبی تمام شود،
اگر نمیخواهید به دوست داشتن افرادی خاصی تظاهر کنید
هیچ ایرادی به شما وارد نیست...

یادتان باشد که شما نسخه ای اصیل و بی همتا از مخلوقات جهان هستید
و میتوانید عاشق افرادی باشید، بدون اینکه بخواهید آنها را ملاقات کنید

آنچه که برای دیگران مناسب جالب و درست است لزوما در این زمان بخصوص زندگی شما که در حال سپری کردن مسیری دشوار هستید برای شما مناسب و جالب  و درست نیست.

در این فصل تعطیلات بگذارید که یکتا، اصیل و بی مانند باشید

شهامت زیادی میخواهد که خودتان باشید وقتی که چنین گرایش قدرتمندری برای راضی نگه داشتن دیگران و برقراری آشتی و دوستی وجود دارد
برقراری آشتی و دوستی؟
به چه قیمتی؟

در این فصل تعطیلات به خودت یک تعطیلی حقیقی بده
چه بخواهی سال جدید را جشن بگیری چه نخواهی

سال نو مبارک دوست من
درسته. تو می‌توانی جشن نگرفتنت را جشن بگیری...!

متن: #جف_فاستر

عیدتون مبارک عزیزای من❤️

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

08 Mar, 20:04


میخواستم درمورد روز زن یک متن بنویسم اما دستم به قلم نمی‌رفت، گفتم از خدایگان فلسفه وام بگیرم.......




■ جامعه زن را چنان تربیت می‌کند
که نباید هیچ چیز از مسائل عشقیِ بزرگ بداند، نباید چیزی از مسائل جنسی بداند، و هر جا سخنی از آن به میان آمد، باید مضطرب بگریزد. و در کل چنان به زن تلقین می شود که مسائل جنسی مخالف عفت اوست، بد است و باید چشم و گوش خود را در برابر آن بپوشاند.

تا اینکه گویی زن با ضربهٔ صاعقه‌ای هولناک به درون حقیقت می‌افتد که نام آن صاعقه "ازدواج" است. حال زن، با حیا و عشق و لذت و... دست به گریبان می‌شود.

حیران از این مسئله که چطور آنچه تا دیروز پست و حیوانی بود امروز امری معنوی و انسانی است.

"به‌راستی روح زن چگونه این ها را تحمل می‌کند؟!..."

فردریش_نیچه
حکمت_شادان

به مناسبت هشت مارس روز جهانی زن


@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

01 Mar, 19:46


نخستین بار در سال 1906کارل یونگ مطالعات منتشر شده خویش را برای فروید ارسال کرد. اما فروید قبل از این ماجرا، نسخه ای از یکی از کتاب های یونگ را خریداری نموده بود و البته یونگ از این ماجرا خبر نداشت و در آن زمان یونگ از شهرت قابل ملاحظه ای برخوردار بود – البته نه به اندازه شهرت فروید. زمانیکه یونگ و فروید برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات کردند، به قدری با هم همزبان بودند و آن قدر مطالب گوناگون برای در میان گذاشتن با هم داشتند که به مدت 13 ساعت با هم به گفتگو پرداختند. با گذشت زمان دوستی آنها آنچنان عمیق شد که نوعی رابطه پدر و پسری در بین آنها بوجود آمد. آنها زمان های زیادی را با هم صرف می کردند و حتی زمانیکه فروید برای انجام سخنرانی به دانشگاه کلارک آمریکا دعوت شد، یونگ هم وی را در این سفر همراهی نمود و آنها به اتفاق هم، روانکاوی را به دانشگاهیان و علاقمندان آمریکایی معرفی کردند. فروید، یونگ را به عنوان وارث و جانشین خودش می دانست و یونگ هم فروید را به عنوان مظهری از پدر خویش. اما با گذشت زمان، کم کم رابطه آنها به سردی گرایید. چرا که یونگ شماری از نظریه های فروید را گسترش داده و با شمار دیگری از آنها مخالفت کرد. بعنوان مثال یونگ تعریف فروید از لیبیدو را گسترش داد و آن را نه فقط شامل میل جنسی، بلکه بصورت انرژی روانی کلی تری که میل جنسی را هم شامل می شد، تعریف کرد. یکی دیگر از دلایل عمده اختلاف میان فروید و یونگ، مساله عدم تفاهم آنها بر سر مسیر نیروهای شکل دهنده به شخصیت انسان بود.
با اینکه این دو دانشمند بزرگ تاریخ سالها دوست و همنشین بودند، اما از یک جایی اختلاف شدیدی پیدا میکنند و هرگز این ارتباط درست نمیشود. با این حال تاکید بر حفظ احترام بینشان مورد توجه و قابل تامل می باشد . و دقیقا چیزی که ما این روزها یادمان می رود ما با رخ دادن کوچکترین مشکل و اختلاف روی حرمت ها پا می گذاریم و تمام دوستیها و خاطرات خوب را تبدیل به کینه و نفرت میکنیم چرا؟! فقط به این خاطر که طرف مقابل درباره مسائل مختلف شبیه ما فکر نمیکند ،
یا سر یک موضوع مشترک تصمیم و انتخاب هایمان متفاوت با همدیگر است !
در صورتی که می شود با تمامی اختلافات موجود با هم دوست ماندو محترمانه رفتار کرد و حرمت نگه داشت .
شاید بگویید: سخت است .اما به یک دلیل مهم قابل اجرا هست.





احترام عمری طولانی تر از زندگی آدم ها دارد.🌹

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

01 Mar, 19:46


خیلی هاتون درمورد بیوی تلگرامم پرسیده بودین.
میخوام با دو دانشمند بزرگ که خیلی در زندگیم تاثیر گذاشتن آشناتون کنم❤️

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

05 Feb, 13:51


چیکار کنم یادگیریم بهتر بشه؟

از یادگیری میترسم😑

از نادونی خودت ابایی نداشته باش و استارت بزن👍

دیگران بیکار نیستن در مورد تو فکر کنن😉

برای خودت توضیح بده

اضافه کاری داشته باش

چند بعدی باش

Sapere Aude

Illusion of transparency


Self explanation

Redundancy

🔵قسمت سه

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

03 Feb, 19:26


اساس موفقیت تحصیلی در چیه؟

چطوری خودمونو رشد بدیم؟

دلخوش به وقت گذرونی نباشیم😑

خودت رو با خود قبلی مقایسه کن

موتو قَبل أن تموتوا😉


Deliberative practice

Illusion

Assessment

Self improvement

🔵قسمت دو

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

03 Feb, 15:30


Dunning _ Kruger effect


@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

03 Feb, 15:30


چرا موفق نمیشیم؟

چرا رشد پیدا نمی‌کنیم؟


Dunning _ Kruger effect

Learning or Cognitive style



🔵 قسمت یک
@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

25 Jan, 09:17


قسمت سوم

امروز بریم نظر کارل گوستاو یونگ فیلسوف و روانپزشک سوئیسی رو باهم بخونیم.


از نظر یونگ تنها ماهیت انسانی آن است که در تاریکی شمعی بیفروزیم. معنی زندگی،زندگی کردن و تجربه کردن طبق حقیقت وجود انسان است.

در واقع یونگ مهمترین راه برای درک معنای زندگی را در خودشناسی، نگاه به درون و شناخت ماهیت خود می داند.
انسان موجودی است که ظاهرا در تلاش است که از ماهیت همه چیز سر در بیاورد جز ماهیت و روان خود. انسانی که تحقیق می کند، می آموزد، می سازد و آفرینش گر و مخترع است. همواره در تلاش است که از ماهیت همه چیز از ذره های سلولی گرفته تا دورترین کهکشان‌ها، از ماده تاریک گرفته تا سیاه چاله ها، شناختی کامل و جامع پیدا کند و نقطه ای مبهم در شناخت پیرامون خود برایش باقی نماند. اما وقتی نوبت به شناخت روان خود می رسد تصور می‌کند که به هرآنچه که باید آگاه است و نیازی به کاوش و تعمق ندارد همواره از آن گریزان است.
اما شناخت روان و ماهیت انسان چگونه قابل دستیابی است؟ انسان در واقع موجودی منحصر به فرد است که با هیچ موجود دیگری قابل مقایسه نیست. گاهی انسان خود را حیوانی ناطق می نامد، اما حقیقت این است که حتی مقایسه خود انسان‌ها با یکدیگر نیز کاری دشوار است.
یونگ معتقد است پاندول ذهن بین معنی و بی معنایی در حرکت است نه بین خیر و شر، زیرا خیر و شر مفاهیمی اجتماعی هستند اما انسان بر مبنای وجود و عدم وجودی معنا ارتباطی منطقی برقرار می کند.
این جدال‌ها ذهن انسان مدرن را بیمار می سازد و او برای رهایی از این روان پریشی تنها راه را بازگشت به سوی خویش، خودآگاهی و تفسیر دوباره معنی زندگی می بیند. با درک معنی، فطرت انسان دوباره اجازه رشد و تعالی پیدا می کند.





از همین فرصت استفاده کنم و بگم این سخن یونگ رو همیشه تو ذهنتون داشته باشین که....

❤️ احترام عمری طولانی تر از عمر انسان ها دارد ❤️

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

25 Jan, 05:58


سلام بچه ها
حال دلتون چطوره
امیدوارم که بهمن ماه خوبی رو سپری کرده باشین❤️
این مدت حدود یک ماهه که نبودم یه مقدار با افسردگی دست و پنجه نرم میکردم و خودمو سپرده بودم به دست علم( روانپزشک و روانشناس) و الان با گوش کردن به حرف علم و ورزش منظم تونستم اون روحیه قبلیمو تا حدودی بدست بیارم.


ممنون که کلی بابت نبودنم نگرانم بودید و پیام های پرمهرتون مطمئنا در بهتر شدنم تاثیر گذاشت.❤️



پ ن : بچه ها بیماری های روان داشتنش و گفتنش هیچ عیب و ایرادی نداره درواقع مثل دیابت یا فشار خون بالا میمونه
چطور به بقیه میگین سردرد یا قند یا فشار خون بالا دارین؟
روان انسان هم عضو دیگه ای از همین بدنه و ممکنه هر زمانی به هر علتی دچار اختلال بشه و همونطور که با مراجعه به پزشک برای سر دردمون یا دیابتمون دارو یا توصیه علمی دریافت میکنیم. برای بیماری های روان هم همینطوره
یکی از عللی که بخصوص در قشر نوجوان و جوان افسردگی شدیدتر میشه، دیر مراجعه کردن به پزشک و روانشناسه که کار رو برای این همکارانمون سخت تر میکنه.


@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

26 Dec, 20:43


او خود آشکارا تأکید می‌کند «اگر بپذیریم که هیچ چیز معنا ندارد، باید نتیجه بگیریم که جهان بیهوده و مهمل است، اما آیا هیچ چیز معنا ندارد؟من هیچگاه معتقد نبوده‌ام که باید در این وضع ماند»

از نظر کامو رسیدن به پوچی و بیهودگی زندگی، پایان راه نیست، بلکه آغاز است.(خودم کامل باهاش موافقم)، او معتقد است درک این واقعیت، موضوعی است که تمام نفوس بزرگ از آن آغازیده‌اند.

در مجموع آنچه از سخنان کامو برداشت می‌شود این است که متافیزیک کامو، متافیزیکی فاقد جنبه‌های روحانی است. او با صراحت اعلام می‌کند که هر چه هست، در همین دنیاست و عاقبت کار آدمی دخمه‌ای بی‌روزن خواهد بود. تار و پود عمر ما ایام شاد و ناشادی است که باید زیست و بایستی تلاش کرد تا از جنبه‌های مثبت آن استفاده کرد. به نظر کامو شوق زیستن امری طبیعی است، از این رو باید اراده زیستن را نیز بدان افزود، چرا که دنیا از نظر او خوان شادمانی است و برای بهره‌برداری از آن باید به سوی آن شتاب کرد. کامو در طول حیاتش تصمیم گرفته بود که تا هست، زندگی را نه بر پایه امیدهای واهی، بل برای خود زندگی دوست بدارد. به نظر او هستی دارای حقیقت ویژه خویش است و بهای ویژه‌ای دارد. بنابراین، برای درک این موهبت باید از بند هر اسطوره‌ای خود را رهانید. از نظر کامو دم زدن از خدا، آخرت، جاودانگی روح و .... گرفتار شدن در توهمات غیرقابل حلی است که آدمی را از فیض زیستن محروم می‌سازد. در برابر چشم‌انداز شکوهمند طبیعت که خلود خود را به رخ می‌کشد، آدمی نیز باید عظمت خود را در همان ناماندگاری جسته و شاد زندگی کند. او باید حقیقت خاکی و محدود به خاک خود را بپذیرد و به اعتقادات باطل دل خوش ندارد. از نظر کامو باید شادی را برای شادی جستجو کرد و فراسوی آن به دنبال چیز دیگری نباشیم. همین یک لحظه را دریابیم که دم، غنیمت است. کامو در برخی موارد، اظهار داشته که پیامبر پوچی نیست. به نظر او جهان پوچ نیست، زندگی پوچ نیست، بلکه رابطه آدمی و جهان گنگ است. به نظر وی ما زندگی را دوست داریم و شوق زیستن در وجود ما خانه دارد. اما سرانجام باید رفت و انسان سر از کار طبیعت در نمی‌آورد. جهان کر و کور و گنگ است و به ندای ما پاسخ نمی دهد، و رنج ما دقیقاً در همین نکته قرار دارد.

راه رهایی نیز روشنگری است، یعنی این‌که خود را از بند چون و چراهای تکراری و مهمل اندیشه رها سازیم و فقط زندگی کنیم. افسانه سیزیف نماد و سمبلی است از سرنوشت آدمی. آدمی در دایره تنگ ایام می‌گردد و می‌پندارد که به پیش می‌رود. اما همین بیهودگی که آدمی آن را آگاهانه می‌پذیرد، و با همه شور خود به همین زندگی دل می‌بندد، مایه عظمت اوست. چرا که آدمی با پذیرش آگاهانه کار بی‌ثمر خود، حکم خدایان را تحقیر و محکوم می‌کند.چنین انسانی از زندگی دل نمی‌کند، و شوق زندگی جام وجودش را چنان لبریز می‌کند که پیوسته و در حال، از مرگ و نیستی بیزاری می‌جوید. به نظر کامو اصل همین است و بس.



منتظر بمونید تا با جنبه های دیگه معنای زندگی آشناتون کنم و بعد باهم نتیجه گیری کنیم😉❤️

@Dr_Nasr_abadi

دکتر نصرآبادی

26 Dec, 20:43


قسمت دوم:

خب ادامه ی بحث رو با نویسنده ی مورد علاقم، کاموی عزیز❤️ پی میگیریم؛


کامو بارها تأکید کرده که فیلسوف نیست، بلکه مرد اخلاق است. او مدعی است درباره چیزهایی صحبت می‌کند که با آن‌ها زندگی کرده است؛ با نیهیلیست(پوچ گرایی) ، تناقض، خشونت و با سرگیجه و تخریب. اما در عین حال تأکید می‌کند که قدرت آفرینش زندگی را تحسین کرده است.
هر چند کامو، به تحلیل معنای واژه «معنا» نمی‌پردازد، اما از سرتاسر آثار وی مشهود است، که این واژه را به معنای «هدف» در نظر گرفته ‏است. او همچنین از «پوچی» یا Absurd معنای خاصی اراده می‌کند و به طور کلی به شکل ایجابی به این مسئله می‌نگرد. کامو را مروج فلسفه پوچی نام نهاده‌اند. به نظر کامو، زندگی و جهان نه تنها معنا و هدفی خارج از خود ندارد، بلکه حتی جستجوی چنین معنایی نیز پوچ است. به نظر وی حتی اگر چنین اهدافی خارج از قلمرو زندگی این جهانی ارائه گردند، چیزی جز خودفریبی نخواهد بود. انسان به مثابه تنها موجودی است که آگاهانه، متوجه بی‌اعتنایی جهان به اهداف خویش است، او پوچی زندگی را می‌پذیرد. او آگاهانه در می‌یابد که شعوری ورای جهان نیست و این تنها انسان است که می‌تواند به زندگیش معنایی ببخشد.
به نظر کامو پوچی یعنی درک بیهودگی زندگی و انصراف خاطر از هر گونه موجود متافیزیکی و ارج نهادن به نفس زندگی و مواهب طبیعی آن. زندگی، معنا و هدفی ورای آنچه که هست، ندارد. هر چه هست همینجاست و آدمی باید با تمام توان در استفاده هر چه بیشتر از همین زندگی این جهانی برآید.

کامو درباره مسئله خداباوری، به مثابه تنها نقطه مرکزی متافیزیک سنتی، همواره سه امکان را مد نظر قرار می‌داد: 1.یا خدایی نیست و بشر در جهانی بی‌اعتنا به نیازهای بشری رها شده است. 2.یا خدا خاموش است.
3. یا خدا فقط با برخی از برگزیدگان خود سخن می‌گوید و صرفاً آنها را نجات می‌دهد و بقیه را نادیده می‌گیـرد.
در ایـن زمینه سارتر به کامو چنین می‌نـویسد: در کتاب‌های تو نفرتی از خدا هست چندانکه باید تو را بیشتر «ضدخدا» دانست تا «بی‌خدا».

از نظر کامو دلیل عمده پوچی جهان، خاموشی گران جهان در برابر فریاد آدمی است. به نظـر وی پوچی به این دلیل رخ می‌دهد که جهان توان پذیرش فهم را ندارد. به عبارت دیگر ما می‌خواهیم جهان معنایی داشته باشد، اما جهان فاقد چنین معنایی است، رسیدن به این تضاد رسیدن به پوچی است

کامو سه استدلال اقامه می‌کند تا فهم‌ناپذیری جهان را باورپذیر کند:

1. فلاسفه در وصول به توافقی بر سر راه حل هرگونه مسئله فلسفی یا ابزارهای فلسفی شکست خورده‌اند. به نظر وی آدم‌ها پس از این همه تحقیق در رسیدن به شناخت حقیقی نومید شده‌اند.

2. به نظر کامو فقط درباره دو چیز می‌توان گفت «می‌شناسمش»: اول هستی خودمان یعنی موجودات آگاه و دوم هستی جهانی که می‌توانیم آن را لمس کنیم. شناخت در این نقطه پایان می‌یابد و آنچه می‌ماند، فقط حرف است.

3. کامو علوم طبیعی را ابزاری برای کشف و فهم‌پذیر ساختن جهان نمی‌داند. زیرا علوم طبیعی در نهایت متکی به شعر و استعاره و یا هنر است

اکنون سؤال این است که اگر جهان نظمی اخلاقی، معنا، جهت یا معیاری برای داوری انتخاب‌ها ندارد، پس چگونه می‌توان زندگی معناداری داشت؟
به نظر کامو بسیار اندکند، کسانی که می‌توانند در عین آگاهی بر بی‌منطقی و پوچی زندگی، بی‌توسل به گریز یا خودفریبی، با زندگی درآویزند. چشم در دوختنی صادقانه و بی‌باکانه به پوچی، مستلزم پذیرش غیبت امید، طرد کامل و نارضایتی آگاهانه است.
اما آیا بی‌معنایی جهان متضمن این است که زندگی ارزش زیستن ندارد؟ آیا کسی که به این نتیجه رسیده، که زندگی پوچ است، باید به این نتیجه نیز برسد که ادامه حیات بی‌وجه است؟ پاسخ کامو منفی است و کلید این پاسخ منفی هم درک و دریافت او از مسئله «طغیان» است.
وی می‌گوید: آدم‌هایی که فکر می‌کنند زندگی‌شان ارزش زیستن دارد، فقط به این دلیل که معنای مورد نظرشان را همچون امیدی در جهانی دیگر تصور می‌کنند، ارزش زندگی خـود را تابـع چیـزی بیرونی می‌کنند. از این رو کسانی که می‌پندارند زندگی ارزش زیستن دارد، صرفاً به این جهت که خدا پاداشی بهشتی را به آنان وعده داده است، یا چون در خدمت هدف تاریخند، یا به هر دلیل بیرونی دیگر، زندگی را وسیله‌ای در خدمت یک هدف یا غایت می‌بینند و نه هدف یا غایتی در خود. به همین جهت آنان که چنین می‌اندیشند، در واقع ارزش زندگی را آنگونه که شایسته آن است، درک نکرده‌اند.

به نظر کامو معنای زندگی در عظمت کاملش، چیزی نیست مگر زیستن زندگی، صرفاً به دلیل نفس زندگی، در عین بازشناسی جسورانه و بی‌تزلزل پوچی. ما باید به جای احساس خفت از فهم‌ناپذیری جهان و ناامیدی، با رد امید بی‌دلیل از سویی و تأیید زندگی از سوی دیگر، با غرور تمام، بر استقلال خود صحه گذاریم.

@Dr_Nasr_abadi

2,047

subscribers

215

photos

36

videos