چشم‌انداز ایران

@cheshmandaz_iran


کانال نشریه چشم‌انداز ایران. تلفن: 02166433207.
ارتباط با ما: [email protected]


توئیتر: https://twitter.com/
LotfollahMeisam

چشم‌انداز ایران

21 Oct, 09:01


🔸اسرائیل آبروی خودش را می‌برد و کاری از دست کسی برنمی‌آید
🔺گفت‌وگوی اندرو ناپولیتانو با پروفسور میرشایمر/ برگردان: شبنم كاظمی

فکر نمی‌کنم رقابت امنیتی امریکا و چین قابل اجتناب باشد. هر کشور قدرتمندی -مثل اتحاد جماهیر شوروی که تا قبل از تسلیم شدن آلمان در ماه مه ۱۹۴۵ قدرتمندترین کشور اروپا بود- تهدیدی برای تسلط بر تمام اروپاست. این نتیجۀ جنگ جهانی دوم است و ایالات‌متحده تحمل نمی‌کند که هیچ کشوری، آن‌طور که ما بر نیمکرۀ غربی تسلط داریم بر منطقه‌اش تسلط یابد؛ بنابراین عجیب نیست که برخلاف جنگ جهانی اول، پس از جنگ جهانی دوم در اروپا ماندیم تا اتحاد شوروی را مهار کنیم. چون کس دیگری نمی‌توانست این کار را انجام دهد و نتیجۀ نهایی آن هم جنگ سرد بود.

به عقیدۀ من، بسیاری از نخبگان سیاست خارجی امریکا نتوانسته‌اند این فکر را که جنگ سرد تمام شده و روسیه با اتحاد جماهیر شوروی برابر نیست، از سرشان بیرون کنند. روسیه تهدیدی برای فتح تمام اوکراین نیست، چه برسد به بخش بزرگی از شرق اروپا یا کل اروپا. ما باید روابط خوبی با روس‌ها داشته باشیم. الآن اوکراین باید کاملاً دست‌نخورده می‌بود و این واقعیت که امروز شاهد چنین وضعیت فاجعه‌باری در اوکراین هستیم تا حد زیادی به دلیل ناتوانی ما در کار کردن با روس‌هاست.

مسئلۀ بزرگ دیگری که نباید فراموش کنیم این است که روس‌ها در مسائلی مانند حقوق هم‌جنس‌گرایان و غیره دیدگاه بسیار محافظه‌کارانه‌ای دارند و نسبت به این تنوع، برابری آن‌ها، حقوق این اقلیت‌ها و برنامه‌هایی مثل اینکه در غرب لیبرال بسیار محبوب هستند، بسیار خصمانه برخورد می‌کنند. این موضوع افراد زیادی را خشمگین می‌کند.

به نظر من چینی‌ها بیشتر می‌خواهند کاری را بکنند که من اسمش را آزار و اذیت تایوانی‌ها می‌گذارم. می‌خواهند نشان بدهند که قرار نیست ساکت بنشینند و اجازه بدهند تایوان به استقلال دو فاکتو خود ادامه دهد و حتی اشاره کند که می‌خواهد کاملاً مستقل شود. این برای چینی‌ها غیرقابل‌تحمل است. من هرگز یک فرد چینی را در تمام عمرم ندیده‌ام که متعهد به بازگرداندن تایوان نباشد و واقعیت این است که ایالات‌متحده اکنون به نفع تایوان ایستاده است. این موضوع را برای چین بسیار دشوار می‌کند که به فکر بازپس‌گیری تایوان از طریق نظامی باشد. اینکه تایوانی‌ها یک روز تصمیم بگیرند که بخشی از چین شوند، اتفاق نخواهد افتاد؛ بنابراین چینی‌ها در یک موقعیت دشوار قرار دارند و کاری که می‌کنند این است که هر ماه سیاست‌های آزاردهندۀ خود را افزایش می‌دهند.

من فکر می‌کنم اسرائیل فقط اگر بخواهد به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کند، به امریکا نیاز دارد. تقریباً همه توافق دارند که اسرائیلی‌ها به‌تنهایی توانایی از بین بردن تأسیسات هسته‌ای ایران را ندارند. مشخص نیست که آیا ایالات‌متحده و اسرائیل با هم می‌توانند این کار را انجام دهند یا نه. امریکا شانس قابل قبولی برای دستیابی به این هدف دارد، اما اسرائیلی‌ها نمی‌توانند به‌تنهایی این کار را انجام دهند. فکر می‌کنم اسرائیلی‌ها به‌تنهایی توانایی از بین بردن تقریباً تمام اهداف دیگر را دارند و مهم‌ترین اهداف هم تأسیسات انرژی یا نفت، میدان‌های نفتی و پالایشگاه‌های نفتی هستند. فکر می‌کنم اسرائیلی‌ها می‌توانند آسیب‌های زیادی وارد کنند.

تاریخ انتشار: ۱۷ اكتبر ۲۰۲۴- ۲۶ مهر ۱۴۰۳

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/ma6675 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

20 Oct, 12:19


🔸پزشکیان سوپاپ اطمینان یا فرصتی برای تغییر
🔺گفت‌وگوی لطف‌‎الله میثمی و بدرالسادات مفیدی با بهزاد نبوی

مفیدی: اصلاح‌طلبان طی سال‌های پس از دوم خرداد ۷۶ که آغاز طرح مطالبات اصلاح‌طلبانه بود، تاکنون وضعیتی پیدا کرده‌اند که هر گاه گامی در جهت تحقق این مطالبات برداشته و جلو آمده‌اند، چندی نگذشته که تحت فشار حاکمیت دو گام عقب رفته‌اند؛ به این معنا که به جای دستیابی به حداکثرها ناچار به پذیرش حداقل‌ها و بعضاً کمتر از حداقل‌های قبل‌تر شده‌اند. شما وضعیت الآن را که آقای پزشکیان به‌عنوان نامزد اصلاح‌طلبان رئیس‌جمهور شدند با دوره‌ای که آقای خاتمی رئیس‌جمهور بود، مقایسه کنید. ما در حال حاضر نصف فضای باز و آزادی را که در دوره اصلاحات وجود داشت، نداریم. از نظر شما چرا اصلاح‌طلبان به مرور هر چه جلو آمدیم کوتاه آمدند و عقب نشستند و به قولی با رضایت دادن به حداقل‌ها تغییر مشی داده و محافظه‌کارانه و محتاطانه عمل می‌کنند؟ آیا نباید روی شیوه اصلاحی مورد نظرتان تجدیدنظری صورت بگیرد؟ بله درست می‌فرمایید انقلاب نتیجه خوبی ندارد و من هم چون شما قائل به روش اصلاح‌طلبانه هستم، ولی اگر اصلاحات مرتباً به معنی عقب‌نشینی باشد به‌تدریج چیزی از آن باقی نمی‌ماند!

نبوی: من جامعه را که در حال توقف نمی‌بینم. واقعیت این است پیروزی خاتمی در سال ۷۶ حاکمیت را غافل‌گیر کرد. حاکمیت ما که طرفدار آزادی و دموکراسی و رأی مردم نیست و فقط می‌خواهد موجودیت خود را حفظ کند؛ بنابراین در دوره بعد تصمیم گرفت که نگذارد حادثه دوم خرداد ۷۶ تکرار شود و آوردن احمدی‌نژاد هم برای جلوگیری از دوم خرداد بود. در ماجرای اعتراضات سال ۸۸ هم که اصلاح‌طلبان فتنه‌گر خوانده شدند و با این برچسب نگذاشتند که دیگر به میدان بیایند. در سال ۹۲ هم فرد معتدل و میانه‌رویی مانند آقای روحانی که خودش عضو جامعه روحانیت مبارز بود کاندیدا شد و ما هم از او حمایت کردیم و کار درستی هم کردیم. اینکه به ما می‌گویند چرا همیشه بین بد و بدتر انتخاب می‌کنید، چون این کار عاقلانه‌ای است! طبیعی است وقتی ترمز ماشین شما در جاده‌ای می‌برد که یک طرف آن کوه است و طرف دیگر آن دره، شما حتماً به کوه می‌زنید تا به دره نیفتید، این‌طوری احتمال نجات شما به‌رغم آنکه ماشین هم داغان شود، بیشتر است. بر این اساس وقتی حاکمیت اصلاح‌طلبان را از صحنه خارج کرد، آن‌ها سراغ میانه‌روها و معتدل‌ترین‌ها حتی با گرایش اصولگرایی رفتند مثل آقای روحانی. زور ما هم محدود و معین است. آخر دوره آقای خاتمی را اگر یادتان باشد بچه‌های خودمان عبور از خاتمی را مطرح کردند، البته از اول هم همین‌طور بود ولی به هر حال در اواخر دولت خاتمی به گونه‌ای شد که فکر می‌کردند دیگر آن راه بن‌بست است. الآن هم همین‌طور است. می‌گویند اصلاً فکر کنید آقای خاتمی مجدداً آمد، او چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ کاری از پیش نمی‌برد. آقای روحانی هم با سد محکم آتش زدن برجام در مجلس مواجه شد. طرف مقابل هم که بیکار نمی‌نشیند. طرف مقابل برای خودش کادرسازی کرده و دو سه میلیون کادر زبده و پای‌کار پیدا کرده است و از آن کادر استفاده می‌کند و با این کادر هم مانع توفیق روحانی شد.

میثمی: آقای پزشکیان حرف‌هایی در مناظره‌های انتخاباتی بیان کرد مثل اینکه ما می‌خواهیم به جای جنگ با جهان تعامل سازنده داشته باشیم یا می‌گفت ۱۵۰ میلیارد دلار صادرات و واردات داریم، ۳۰ درصد گران می‌خریم و ۳۰ درصد ارزان می‌فروشیم و درواقع شسته‌ورفته گفت سالی ۴۵ میلیارد دلار ضرر خالص است که تازه آن هم جنس بنجل به جای پول به ما می‌دهند و بعد گفت ما با روسیه قرارداد ۲۰ ساله داریم و با چین قرارداد ۲۵ ساله، ولی همین‌ها که هم‌پیمانان ما هستند نمی‌توانند در کشور ما سرمایه‌گذاری کنند. خب این یک بن‌بست است، دیگر! جالب است بعداً آقای پورمحمدی در مورد FATF هم گفت که این‌ها قبول دارند، منتها می‌گفتند شما اجرا کنید، نه دولت روحانی! در ضمن به فرض که این مسئله سیاست خارجی حل شد، اما در شرایطی که ما ثبات قانونی نداریم آیا سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی شروع می‌شود؟ ببینید اصل ۴۴ را بدون مجلس و بدون بازنگری تغییر می‌دهند، کاری به خوب و بد آن ندارم، یا گفته می‌شود اسلام سخت‌افزار است و قانون نرم‌افزار. با این اوصاف کدام سرمایه‌گذار به اینجا می‌آید و با این بی‌ثباتی قانونی سرمایه‌گذاری می‌کند؟ ما در حال حاضر غیر از مجلس چند مجمع قانون‌گذاری داریم؛ شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهاد جدیدی که در این مجمع به وجود آمده است، شورای‌عالی هماهنگی سران سه قوه و خب صحبت‌های مقام رهبری هم علاوه بر این موارد هست.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/x08224 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

19 Oct, 08:50


همراهان گرامی نشریه چشم‌انداز ایران

با توجه به تماس‌های مكرر از شهرستان‌های مختلف و شکایت از موجود نبودن نشریه در دكه‌ها، به اطلاع می‌رسانیم پخش نشریه از پخش اطلاعات به پخش نشر گستر تغییر یافته است؛‌ بنابراین احتمالاً توزیع در دكه‌ها دچار تغییراتی شده است.

برای دریافت راحت‌تر نشریه می‌توانید مشترك نشریه شوید:
هزینه اشتراك یكساله نشریه: یك میلیون و دویست هزار تومان
شماره کارت: 6104337377550239
به نام لطف‌الله میثمی

برای اطلاعات بیشتر و ثبت اشتراك با دفتر نشریه تماس حاصل فرمایید.
02166433207

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

16 Oct, 11:30


🔸اصلی‌ترین چالش پزشکیان؛ شکاف میان حاکمیت و ملت
✍🏻بدرالسادات مفیدی

اکنون که از استقرار دولت چهاردهم قریب به دو ماه می‌گذرد، مسعود پزشکیان با انواع و اقسام مشکلات، انتظارات و خواسته‌ها مواجه شده است. طبیعتاً او پیش از اینکه پا به این عرصه بگذارد بارها درباره ابرچالش‌های پیش‌روی کشور شنیده و برحسب توانایی و فهم خود نسبت به وسعت مشکلات برای حل آن‌ها پیش‌فرض‌هایی را در نظر گرفته است اما اینکه پیش‌فرض‌های او تا چه حد با واقعیات موجود مطابقت داشته باشد و بتواند مسائل لاینحل ایران را حل کند، نکته مهمی است که بخشی از آن در پروسه عمل قابل سنجش خواهد بود. این در حالی است که هر چه جلوتر می‌آییم علاوه بر پیچیده‌تر و کورتر شدن گره ابر چالش‌ها، بر تعداد آن‌ها نیز افزوده می‌شود. بحران در نهادهای مالی و اقتصادی کشور ناشی از تحریم‌های بین‌المللی، ورشکستگی نظام بانکی و صندوق‌های بازنشستگی و نقدینگی بالا، بحران تورم، گرانی و فقر فزاینده و وضعیت بد معیشتی و عدم توازن اقتصادی در بیشتر خانواده‌های ایرانی، بیکاری فراگیر، بحران محیط زیستی و کم‌آبی شدید، خروج مستمر سرمایه انسانی و به‌عبارت دیگر فرار مغزها از کشور، مسائلی است که هریک به‌تنهایی می‌تواند یک ملت را از پای دربیاورد. در این میان اما شاید ادعای بزرگی نباشد که پرخطرترین همه این بحران‌ها را بحران بی‌اعتمادی و شکاف بین مردم و حاکمیت دانست.

مردمی که یک دوره سخت و طولانی جنگ همراه با درگیری‌های داخلی و ترور را بلافاصله پس از پیروزی انقلاب با صبوری و ایستادگی به جان خریدند و در پی آن سال‌های متمادی با اعتماد به نظام، دست‎یابی به مطالبات خود را از طریق صندوق رأی پیگیری کردند، اما چه شد که در دو دوره انتخابات اخیر استفاده از این ابزار را کنار گذاشتند و با قهر خود میزان مشارکت را به زیر ۵۰ درصد کاهش دادند؟! پدیده مهمی که شاید وقتی در انتخابات اخیر مجلس رخ داد، حاکمیت را به فکر چاره‌ای در انتخابات بعدی که به دلیل وقوع حادثه غیرمنتظره سقوط بالگرد مرحوم رئیسی زودهنگام برگزار شد، انداخت. اینکه به مسعود پزشکیان به‌عنوان نامزد اختصاصی جبهه اصلاحات ایران در انتخابات ریاست‌جمهوری اجازه ورود به میدان رقابت داده شد، احتمالاً یکی از دلایل آن را بتوان در همین محدوده افزایش مشارکت مردم به‌منظور افزایش میزان مشروعیت نظام ارزیابی کرد. حال آنکه نتیجه این انتخابات در دو مرحله برگزاری نیز نشان داد این حد از نرمش حاکمیت که پیش از این در راستای گام دوم انقلاب و برای رسیدن به حکومت اسلامی، مسیر یکدستی و خالص‌سازی را به‌صورت شتابان طی می‌کرد، نیز نتوانست مردم ناراضی را برای آمدن به پای صندوق رأی اقناع کند.

اینک اما پزشکیان در جایگاهی قرار گرفته که خواه‌ناخواه نارضایتی اکثریت جامعه از حکمرانی پرمسئله و چالش‌برانگیز حاکمان جمهوری اسلامی دامن او را به زودی دربر خواهد گرفت. شکاف و بی‌اعتمادی گسترده میان ملت و حاکمیت ناشی از حضور و دخالت یک‌طرفه حکومت در همه ابعاد و شئون زندگی معمولی مردم و تحمیل فقط خواست و سلیقه جریان فکری حاکم در اداره کشور، بزرگ‌ترین مشکلی است که اگر رئیس دولت چهاردهم با همراهی و پشتیبانی هسته اصلی قدرت، ترمیم و بازسازی آن را در اولویت برنامه‌های خود قرار ندهد، سرنوشتی فاجعه‌بار برای کل کشور محتمل است.

شاید از همین منظر هم باشد که مسعود پزشکیان شعار اصلی خود برای پیشبرد امور کشور را وفاق ملی مطرح کرده تا در پرتو شکل‌گیری چنین وفاقی، بتواند با نرم کردن دل جریان حاکم بخشی از رفتارهایی را که ناامیدی و سرگشتگی جامعه ایرانی را به همراه داشته، مهار کند. حال آنکه بسیاری معتقدند این وفاقی که رئیس‌جمهور تاکنون پیگیر بوده است به ‎جای آنکه ملی باشد و مردم را به‌عنوان یکی از طرفین اصلی ماجرا در کنار حاکمیت پشت میز وفاق بنشاند، وفاق میان مراکز و جریانات قدرت است و در این معادله جایی برای نقش‌آفرینی اصلی مردم در نظر گرفته نشده است. طبیعتاً هم تا وقتی که بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت رو به تزاید باشد نه‌تنها وفاق ملی موردنظر پزشکیان حاصل نخواهد شد، بلکه در حل ابرچالش‌های پیش‌روی کشور که بالاتر اشاره رفت، ناکام خواهد ماند؛ البته در عین حال نمی‌توان رابطه دوطرفه میان معضل شکاف میان مردم و حاکمیت را با ابرچالش‌های دیگر نادیده گرفت.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/x45250 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

14 Oct, 11:20


🔸طالقانی و تفسیر رهایی‌بخش از قرآن
✍🏻علی‌اکبر احمدی افرمجانی

موضوع بحث من این است که نوع تفسیر طالقانی چیست و اگر بخواهیم سنخ‌شناسی کنیم و نوع تفسیر ایشان را از سنخ و نوع تفسیر دیگران متمایز کنیم، در خصوص این تمایز چه می‌توانیم بگوییم. طالقانی چه نوع تفسیری از قرآن عرضه کرد؟ این مسئله از این نظر بسیار مهم است که در نهایت ما به نوعی مرزبندی می‌رسیم بین تلقی و تفسیر او از قرآن، با تفسیری که دیگر آموزگاران قرآن از این کتاب شریف و آسمانی به عمل آورده‌اند و احیاناً، نوری و پرتویی به دست می‌آوریم برای حل بعضی از مسئله‌هایی که امروزه با آن‌ها سر‌و‌کار داریم. همگان اطلاع دارند که در سال‌های اخیر چه مطالبی در باب تفسیر قرآن و رجوع به قرآن مطرح ‌شده و چه حوادثی به وجود آمده است. خوب است که از یک قرآن‌شناس برجسته مثل طالقانی الهام بگیریم و در حل این مسائل جدید از روش تفسیری او بهره‌مند شویم.

در باب نوع تفسیر طالقانی سخن کم گفته نشده است. برخی تلقی او از قرآن را یک تلقی سنتی به حساب می‌آورند و معتقدند طالقانی چارچوب‌شکن و چارچوب‌ستیز نبوده است، بلکه در چارچوب مألوف و سنتی در مورد قرآن می‌اندیشید و پیام قرآن را در چارچوب اندیشه‌های سنتی بیان می‌کرد. این رأی قائلان کمی ندارد، ولی این رأی مطابق با متن نیست؛ یعنی اگر کسی به تفسیر طالقانی رجوع کند، متوجه می‌شود طالقانی در چارچوب اندیشه‌های سنتی گام برنمی‌داشت. رأی، تلقی و برداشت او از قرآن، چنان نبود که در گذشته مطرح بوده باشد. می‌توان مؤیداتی برای این رأی از آثار طالقانی استخراج کرد، اما این کار به ناچار گزینشی خواهد بود و نمی‌تواند جامع و پوشش‌دهنده کلیّت کار او باشد.

نمی‌توان طالقانی را در عداد متکلمان، فیلسوفان یا فقهای گذشته قلمداد کرد و برداشت او از قرآن را چیزی از این سنخ دانست. اینکه برخی بر آن فتوای مشهور طالقانی و دوستانش در زندان تأکید می‌کنند که مخالفان ازجمله مارکسیست‌ها را نجس شمرد، یا اینکه طالقانی در جایی حکم قرآن درباره بریدن دست سارق و متجاوز را حکمی بحق دانسته است؛ این‌ها نمی‌تواند حاکی از این باشد که طالقانی در چارچوب فقه سنتی اندیشه می‌کرد؛ زیرا او هم در «پرتویی از قرآن» و هم در «اسلام و مالکیت»، صریحاً تأکید می‌کند فقه باید در چارچوب و بر مبنای عدالت حرکت کند؛ برخی تیرگی‌ها که در فقه سنتی محصول عدول از چارچوب عدالت‌اند باید با رجوع به محور عدالت مجدداً بازخوانی و بازشناسی و تصحیح شوند؛ بنابراین نمی‌توان او را در چارچوب فقه سنتی قرار داد. به‎عبارت دیگر با آنکه موارد یادشده موارد درستی هستند، اما تفسیر «پرتویی از قرآن» یا دیگر مباحث تفسیری طالقانی به چارچوب سنتی تن نمی‌دهند.

رأی دیگر در مورد تفسیر قرآن طالقانی این است که گفته‌اند تفسیر طالقانی یک قرائت انسانی از دین است و کمابیش خواسته‌اند طالقانی را در عداد متفکران لیبرال به شمار آورند و او را مدافع ارزش‌ها و آرمان‌های لیبرالی معرفی کنند؛ در اینجا نیز می‌توان مؤیداتی از اقوال و اعمال طالقانی به دست داد. تکیه طالقانی بر حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی احزاب و خصوصاً تکیه طالقانی بر مسئله شورا و تأکید او بر اینکه تمامی آحاد بشر باید در سرنوشت خودشان مشارکت و مدخلیت داشته باشند، مسائلی نیست که بتوان به‌راحتی نادیده گرفت. عظمت طالقانی در تکیه بر مواردی از این دست و پایمردی و صداقت‌ورزی در این آراست؛ در این شکی نیست، اما نمی‌توان گفت طالقانی با روح لیبرالیسم پیوندی برقرار کرده است. او صریحاً این نقد را به نظریه حقوق بشر وارد می‌داند که این نظریه به مصالح واقعی توجه نمی‌کند؛ این نقد، نقد بسیار مهمی است.

طالقانی اومانیسم خاصی را که در بن‌مایه فلسفه لیبرالیسم هست، به‌ هیچ‌ وجه تأیید نمی‌کند. پس اگر از شورا، آزادی اندیشه و آزادی مخالف حرف می‌زند و اگر حضور سه تن دگراندیش را در شورای سنندج می‌پذیرد و اعتراضی نمی‌کند و معتقد است که مخالف باید در مجلس خبرگان حاضر بشود، در این موارد او از چارچوب قرآنی و مبانی فلسفی و انسان‌شناسی خاصی که در قرآن مطرح است استفاده می‌کند، نه از مبانی فلسفی لیبرالیسم. میان آرای طالقانی در باب حقوق بشر و در باب شورا و امثالهم با آنچه لیبرال‌ها در این خصوص می‌گویند صرفاً در یک معنای کلی می‌توان اندک شباهتی یافت.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/u51907 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

13 Oct, 03:42


کلُّ مَنْ عَلیها فَان

▪️علی‌اکبر طاهری قزوینی، مرد مبارز ملی و قرآن‌پژوه، پس از ایامی چند بیماری به دیار باقی شتافت. یک عمر خدمت از طریق قرآن‌پژوهی و مبارزه با ظلم، به‌اجمال کارنامه استاد علی‌اکبر طاهری قزوینی است.

از آثار ارزشمند ایشان ترجمه قرآن مبین است که با نگاهی نواندیشانه صورت گرفته است. ایشان از حامیان و همراهان همیشگی نشریه چشم‌انداز ایران بود و از این پس جای نگاه موشکافانه و نقدهای همدلانه و همراهی‌های ایشان خالیست.

درگذشت ایشان را به خانواده و یاران و همراهان ایشان تسلیت می‌گوییم و از خداوند منان برای ایشان علو درجات و برای بازماندگان صبر و پایداری می‌خواهیم.

لطف‌الله میثمی و همکاران نشریه چشم‌انداز ایران

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

12 Oct, 09:37


🔸آیا حمایت امریکا به ضرر اسرائیل نیست؟
🔺 گفت‌وگوی اسپکتیتور تی‌وی با جان میرشایمر
برگردان: شبنم کاظمی

اگر اسرائیل نسبت به حزب‌الله تسلطی بر تشدید تنش داشت، می‌توانست پرتاب موشک‌های حزب‌الله به سمت شمال اسرائیل را متوقف کند. شکی نیست که اسرائیل می‌تواند آسیب بیشتری به لبنان و حزب‌الله وارد کند تا بالعکس. هیچ شکی در این مورد نیست، اما واقعیت این است که اسرائیلی‌ها می‌خواهند بتوانند از قدرت هوایی خود برای حل مشکلی که با حزب‌الله دارند، استفاده کنند. آن‌ها می‌خواهند پرتاب موشک‌های حزب‌الله به سمت شمال اسرائیل را برای همیشه متوقف کنند تا ۶۰ هزار آواره بتوانند به شمال نقل مکان کنند، اما نتوانسته‌اند این کار را انجام دهند.

اسرائیلی‌ها در غزه به دو هدف اصلی خود یا آنچه دو هدف اصلی خودشان اعلام کرده‌اند، نرسیده‌اند. هدف اول شکست قاطع حماس بود که می‌بینید هنوز زنده و سالم است؛ و هدف دوم نجات گروگان‌ها بود که هنوز نتوانسته‌اند آن‌ها را پس بگیرند؛ بنابراین آن‌ها در غزه گیر کرده‌اند و حالا تو دربارۀ فرستادن ارتشی که تقریباً یک سال در جنگ بوده به لانۀ زنبور صحبت می‌کنی. حزب‌الله کمین می‌کند و منتظر خواهد ماند. همچنین باید به یاد داشته باشیم اسرائیلی‌ها با قطع کردن سر حزب‌الله قطعاً پیروزی تاکتیکی چشمگیری کسب کرده‌اند. شکی در این مورد وجود ندارد، اما حزب‌الله آن رهبران را جایگزین خواهد کرد؛ و مهم‌تر اینکه ۴۰ هزار جنگجو در جنوب وجود دارد که با انواع تسلیحات تا بن دندان مسلح شده‌اند و سنگرهایی حفر کرده‌اند و انواع قابلیت‌ها را در زمین‌های ناهموار ساخته‌اند که این امر باعث می‌شود پیروزی اسرائیل در این درگیری بسیار دشوار باشد.

مدت‌هاست معتقدم اسرائیلی‌ها سعی دارند امریکایی‌ها و ایرانی‌ها را به جنگ وادارند و هم امریکایی‌ها و هم ایرانی‌ها علاقه‌ای به درگیر شدن در جنگ ندارند. خیلی واضح است آخرین چیزی که ما امریکایی‌ها می‌خواهیم وارد جنگ شدن با ایران است. ما حتی نمی‌خواهیم با حزب‌الله درگیر شویم. مدت‌هاست که سعی داریم اسرائیلی‌ها را ترغیب کنیم تا با حزب‌الله آرام‌تر برخورد کنند.

وضعیت اوکراین اساساً با وضعیت اسرائیل-امریکا فرق دارد. ایالات‌متحده رابطه‌ای با اسرائیل دارد که هیچ مشابه تاریخی ندارد. ما بدون قید و شرط به اسرائیل کمک می‌کنیم، به‌ویژه وقتی صحبت از فلسطینی‌ها باشد؛ و این تا حد زیادی به خاطر سیاست داخلی ایالات‌متحده است. این قدرت لابی اسرائیل است. ما رابطۀ خاصی داریم و هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد حمایت امریکا از اسرائیل در آینده کاهش خواهد یافت.

اگر به آنچه در نتیجۀ جنگ اوکراین اتفاق افتاده نگاه کنیم، می‌بینیم که اقتصاد ایالات‌متحده تقریباً هیچ آسیبی ندیده. درواقع، می‌توان گفت از جنگ اوکراین سود هم برده، اما این اروپایی‌ها، یعنی متحدان ما هستند که از آن جنگ آسیب اقتصادی دیده‌اند و البته اوکراینی‌ها نیز به‌شدت آسیب دیده‌اند. روس‌ها هم آسیب دیده‌اند، اما ایالات‌متحده آسیبی ندیده. ایالات‌متحده یک کشور فوق‌العاده قدرتمند است و احساس آسیب‌ناپذیری دارد، احساس اینکه می‌تواند تقریباً هر کاری را که می‌خواهد انجام دهد و حتی اگر به نتیجه‌ای که می‌خواهد نرسد، هزینۀ قابل‌توجهی نمی‌پردازد.

تاریخ انتشار: ۳۰ سپتامبر - ۹ مهر ۱۴۰۳

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/p11520 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

09 Oct, 09:00


🔸از «حق و عدالت» تا «فضاهای ممنوعه»!
✍🏻سیدعلی محمودی

مسعود پزشکیان به‌عنوان نامزد ریاست‌جمهوری در انتخابات دوره چهاردهم جمهوری اسلامی، طی فعالیت‌های انتخاباتی شعار خود را «برای ایران، با ایرانیان، بر اساس حق و عدالت» قرار داد. این گزاره با بنیان اصلی یعنی «ایران» آغاز می‌شود: هدف حفظ ایران و افزایش سرمایه‌های نهفته در آن بر مدار توسعه هماهنگ، مداوم و پایدار است، با همکاری و هم‌افزایی شهروندان ایرانی در داخل و خارج از کشور. با «ایرانیان» است که می‌توان کشور را بر اساس دانش و تجربه، نوسازی و اداره کرد.

بدیهی است مردم مالک و صاحب ‌اختیار ایران‌اند و حاکمان در تمام سطوح، کارگزاران و به‌صورت مستقیم یا از طریق مجلس نمایندگان برگزیده، مجریان منویات مردم‌اند و بر اساس حاکمیت ملی، خواسته‌های آنان را عملی می‌کنند. اراده اصلی در کشور از آنِ شهروندان است و حاکمان اراده ملی را در عمل تبلور می‌بخشند؛ نه چیزی از آن کم می‌کنند و نه چیزی بر آن می‌افزایند. آنچه حاکمان نباید از یاد ببرند آن است که آنان صاحب اختیار مردم نیستند؛ نه «قَدَرقدرت»اند و نه «قوی ‌شوکت».

اگر شهروندان بخش‌هایی از حقوق اجتماعی و سیاسیِ جمعی خود را بر اساس اراده و تصمیم شخصی، به‌طور موقت و مشروط به نمایندگانی وامی‌گذارند و آنان را بر مسند قدرت می‌نشانند این قدرت و شوکت مردم است که آن را نمایندگی می‌کنند. آنان از خودشان حق و امتیاز ویژه ندارند و باید در سیاست‌های خُرد و کلان و در چگونگی اداره کشور، تابع موکلان خود یعنی شهروندان باشند. شهروندان حق دارند مطالبات خود را از حکومتی که بر سر کار آورده‌اند، بخواهند. حاکمان باید این مطالبات را با برنامه‌ریزی‌های علمی و سازنده جامه عمل بپوشانند. نباید فراموش کرد این شهروندان هستند که مطالباتی دارند و این مطالبات را مطرح می‌کنند و خواهان تحقق آن‌ها توسط حکومت می‌شوند. حاکمان از صدر تا ذیل مطالبه‌گر نیستند. آنان باید در عمل پاسخگوی مطالبات شهروندان باشند.

در شعار پزشکیان، دو مفهوم «حق و عدالت» نیز آمده است. مراد او از حق، چنان‌که در گفتارهای خود توضیح داده است، «حقوق مردم» است. حقوق شهروندان امری ذاتی است، به این معنی که آنان به‌مثابه «غایت ذاتی و فی‌نفسه» از این حقوق برخوردارند. هیچ مقام و نهادی، حقوقی را به شهروندان تفویض نمی‌کند. این شهروندان ذی‌حق‌اند که بر مدار قرارداد اجتماعی، شماری از حقوق خود را به برگزیدگان خود می‌سپارند تا آنان کشور را بر اساس قانون اداره کنند. حاکمان برگزیده باید در برابر شهروندان پاسخگو و ملتزم به رعایت اصل شفافیت باشند و آنان را به‌عنوان پرسشگر و نقاد به رسمیت بشناسند. اگر حاکمان وفق قانون عمل نکردند، اگر خود را مافوق یا برابر قانون پنداشتند و اگر رابطه «خدایگان و بنده» را در مواجهه با شهروندان و مدیریت کشور جایگزین نظام نمایندگی کردند، باید آنچه را به‌طور موقت و مشروط به حاکمان سپرده‌اند از آنان پس بگیرند.

منبع: چشم انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/r51513 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

06 Oct, 10:16


🔸اگر شورای نگهبان بودم
✍🏻مهدی غنی

از قدیم می‌گفتند اگر را کاشتیم سبز نشد، اما اگرهای نگارنده که از آبان ۹۷ شروع شد و انگیزه‌ای جز اصلاح امور ما ایرانیان در کار نبود، به نظر نمی‌رسد چندان بی‌ثمر بوده است. تلاش این بود که خود را جای شخصیت‌های اثرگذار بگذارم و منصفانه و واقع‌بینانه حداقل آنچه را از وی در جهت پیشرفت کشور انتظار می‌رود بیان کنم. در این مسیر می‌خواستم به جای طرد و نفی و تحقیر یکدیگر بکوشیم گامی به جلو برداریم و در این راستا از خاندان پهلوی تا مسئولان فعلی و قبلی کشور یاد کردیم. در همین جا از همه آن‌ها که سعه صدر نشان داده و نگارنده را تحمل کردند باید سپاسگزاری کنم. در پی اگرهای گذشته، این بار حضور فقهای محترم شورای نگهبان رسیدم و گرچه جایگاه آنان برای روزنامه‌نگاری ناشی، حکایت دست ما کوتاه و خرما بر نخیل است، جسارتاً در عالم خیال خود را در آن جایگاه دیدم.

اگر عضو فقهای شورای نگهبان بودم، یک روز در خلوت با خدای خودم، کلاه یا عمامه خود را قاضی می‌کردم و بعضی مسائل را صادقانه، منصفانه و بی‌طرفانه بررسی می‌کردم. درست است خداوند عمر طولانی به من و همفکرانم می‌دهد، اما باید کاری کنم آن روز که دستم از این دنیا کوتاه شد و اعمال و رفتارم مانند فیلمی مستند به یادم آمد، وجدانم دچار عذاب نشود و افسوس و حسرت بی‌فایده به جانم نیفتد. اگر چنین مقام و مسئولیت بزرگی داشتم به این گفته امام صادق (ع) عمل می‌کردم که فرمود: «حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا»، قبل از اینکه ارزیابی شوید، خود را ارزیابی کنید.

همفکران من فلسفه وجودی شورای نگهبان را در این می‌دانند که این نهاد ضامن اسلامیت نظام است، هم در وجه قانون‌گذاری مراقبت می‌کند که مصوبات مجلس که با آرای اکثریت نمایندگان موضوعیت پیدا می‌کند، خلاف شرع و قانون اساسی نباشد و هم در مورد انتخابات مراقب است فردی که به اسلام پایبند نیست وارد تشکیلات شود. مبنای این گزاره هم این است معیار اکثریت که در نظام دموکراسی وضع شده ملاک حق و باطل نیست، این معیار تنها به‌عنوان یک شیوه کاربردی و عملی برای تصمیم‌گیری است و بیانگر حقانیت و حقیقت نیست. ممکن است اکثریت بر امری توافق کنند که درست نباشد و نظر اقلیت به حقیقت نزدیک‌تر باشد. ما که طبق قانون اساسی می‌خواهیم قوانینی هماهنگ با شرع و مبانی اسلام داشته باشیم، نمی‌توانیم صرفاً به نظر اکثریت بسنده کنیم.

در مورد قوانین و انتخابات هم باید بررسی شود کدام نظر با مبانی اسلام همخوانی دارد، این کار هم مطابق اصول ۹۱ تا ۹۹ قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان گذاشته شده است. اما شورای نگهبان چگونه تصمیم می‌گیرد و نظر اسلام را اعلام می‌کند؟ مطابق اصل ۹۶ تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان است؛ یعنی برای کشف نظر اسلام نهایتاً اکثریت آرا را معیار قرار داده است که در هیچ نظام لیبرالی چنین اعتباری برای اکثریت قائل نیستند. درحالی‌که ممکن است نظر اقلیت به صواب نزدیک‌تر باشد، اما چون زمان تصمیم‌گیری محدود است، کفایت مذاکرات اعلام و با رأی اکثریت یعنی چهار نفر از شش نفر تصمیم نهایی اتخاذ می‌گردد؛ بنابراین به ناچار به یک دوگانگی برمی‌خوریم که در مورد مجلس اکثریت آرا را معیار حقانیت نمی‌دانیم، ولی در مورد شورای نگهبان از ملاک اکثریت استفاده می‌کنیم. چرا از خود نمی‌پرسیم اگر اکثریت ملاک و معتبر نیست، چطور در درون شورای نگهبان ما خود با رأی اکثریت تصمیم می‌گیریم؟

در مورد انتخابات ما مدعی هستیم مردم صلاحیت افراد را نمی‌توانند تشخیص دهند، بنابراین اگر انتخابات کاملاً آزاد باشد و هرکسی بتواند نامزد شود و مردم هم هر کس را خواستند انتخاب کنند، در این صورت ممکن است افراد ناصالح یا حتی وابسته به بیگانگان به درون مجلس یا رأس نظام نفوذ کنند و موجب انحراف اساسی در کشور شوند. ولی ما که درس فقه خوانده‌ایم و به مسائل شرع آشناییم می‌توانیم حق را از باطل تشخیص دهیم. بر این اساس به خود حق می‌دهیم کاندیداهای مجلس شورای اسلامی و ریاست‌جمهوری و مجلس خبرگان را غربال کنیم و افرادی را که به نظر ما ناصالح هستند مردود و الباقی را که به نظر ما شایسته‌اند به مردم معرفی کنیم و به این ترتیب نگذاریم نظام منحرف شود و افراد ناصالح مدیریت کشور را بر عهده گیرند.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/h50255 مراجعه کنید.

چشم‌انداز ایران

01 Oct, 09:53


🔸چرایی انعطاف حاکمیت
✍🏻لطف‌الله میثمی

چهاردهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در هشتم و پانزدهم تیرماه انجام شد، اما در حاشیه این رخداد انتخاباتی پرسش‌ها و مسائل بسیاری مطرح شده که مردم می‌خواهند بدانند در عمق و پشت این رخداد چه جریان‌هایی فعال بوده و چگونه می‌توان آن را ریشه‌یابی کرد

بدیهی است عوامل بسیاری در چنین رخدادی مؤثر بوده و به هیچ وجه این رخداد تک‌عاملی نیست. به نظر می‌رسد انتخابات یادشده در پی فعل‌وانفعالاتی راهبردی، سیاسی و اجتماعی بوده که برآنیم در این مورد تأملی داشته باشیم. عامل مهمی که در این تحول و انتخابات نقش داشت، دستاوردها و آمارهایی بود که در سطح معاونت وزارت «تعاون، کار و رفاه اجتماعی» انجام گرفته است. دکتر احمد میدری، معاون این وزارتخانه در دولت یازدهم و دوازدهم، تحقیقاتی درباره دهک‌های درآمدی مردم ایران انجام داده و نتایج آن‌ها نشان داده طبقه متوسط ایران به‌شدت آسیب‌پذیر شده است، به‌طوری‌که به لحاظ درآمدی، شغلی و مسکن روند تضعیف را طی می‌کند. این طبقه امکانات خود را تا حدی از دست داده است که حتی به طبقه فرودست هم تنه می‌زند. طبیعی است چنین روندی امنیت اجتماعی و تعادل جامعه را بر هم می‌زند و عوارض ناگواری چون شورش‌های خیابانی را به دنبال دارد.

به نظر من از زمان انقلاب مشروطیت تا کنون مبارزات آزادی‌خواهانه، استقلال‌طلبانه و عدالت‌طلبانه بر دوش طبقه متوسط سنگینی می‌کرده است. بار عمده مبارزات نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق در جریان قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع‌ید هم به دوش این طبقه مبارز-مولد و هم زیرمجموعه آن بوده است که به آن «زیرِ متوسط» یا «خرده‌بورژوازی چپ» می‌گویند.

دکتر مصدق نهضت ملی را درواقع احیای قانون اساسی انقلاب مشروطیت می‌دانست. در روز سی‌ام تیرماه ۱۳۳۱، سی نفر از کنشگران به شهادت رسیدند تا یکی از بندهای قانون اساسی مشروطیت احیا شود و آن بند، این بود که مدیریت وزارت جنگ که در دست شاه بود به نخست‌وزیر وقت منتقل شود. دکتر مصدق هم بلافاصله وزارت جنگ را به وزارت دفاع تبدیل کرد.

پس از کودتای انگلیسی-امریکایی ۱۳۳۲، ضربه سختی به طبقه متوسط وارد شد، بدین معنی که به کمک درآمد نفت، واردات کالاهای مختلف از خارج به شکل روزافزونی به کشور سرازیر شد. هر تاجری می‌توانست نمایندگی یک یا چند کالای خارجی را داشته باشد. این روند تا آنجا ادامه داشت که تجارت، صنعت و بانک‌های ما به‌تدریج به خارج وابسته شدند و بخش عمده طبقه متوسط که در بستر این روند قرار گرفته بودند به «خط میانه» تبدیل شدند. «خط میانه» اصطلاحی است که در اسناد سفارت امریکا در ایران به کار برده شده است. تبدیل تدریجی طبقه متوسط به خط میانه در اثر تلاش‌های سفارت امریکا و انگلیس در ایران بود، به‌طوری‌که اسناد منتشرشده از سفارت امریکا در ایران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام این روند را به‌خوبی نشان می‌دهد.یکی از تجار ملی و حامی دکتر مصدق که نسبتی هم با ما داشت پس از کودتا مدتی به جزیره خارک تبعید شد. پس از بیست سال یک بار که ایشان را در فرودگاه مهرآباد دیدم متوجه شدم نمایندگی ۱۵۰ کالای وارداتی را در اختیار دارد. وقتی علت را جویا شدم که این با مشی شما نمی‌خواند، گفت فضای اقتصادی به نحوی است که کار دیگری نمی‌شود کرد. به‌طوری‌که افراد مانند او کم نبودند.

هم‌زمان با کنگره جبهه ملی ایران در زمستان ۱۳۴۱ و پس از آن، شاه به تعدادی از تجار و صنعتگران که با جبهه ملی ایران همکاری داشتند گفته بود یا جبهه ملی را انتخاب کنید یا تجارت و صنعت وابسته را یا بهتر بگوییم خط میانه را؛ شاه در برابر اقتصاد ملی و مولد دکتر مصدق که ضد استعمار و ضد استبداد هم بود خود را نماد ناسیونالیسم مثبت می‌دانست، به‌طوری‌که تا آنجا که ‌توانست در جهت تضعیف نیروهای ملی و طبقه متوسط عمل کرد. استبداد و خودکامگی او به حدی فزونی گرفت که حتی سرمایه‌داری وابسته هم با او زاویه گرفت و او را تنها گذاشت. طبقه متوسط که اهداف ملی داشت، هم در دوره شاه تضعیف شد و هم پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷.

منبع: سرمقاله چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/d65258 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

29 Sep, 06:18


🔸همه‌چیز میرا است، مگر اینکه در راه خدا و در راه تکامل باشد (سوره قصص، آیه 88).

امید است که شهادت دبیرکل حزب‌الله لبنان، آقای سید حسن نصرالله و همراهانش به دست اهریمن زمان تازیانه تکاملی تلقی شده و موجب ریشه‌یابی و رشد موزون و همه‌جانبه حزب‌الله شود.

لطف‌الله میثمی

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

26 Sep, 06:49


یک‌صدوچهل‌وهفتمین شماره‌ نشریه چشم‌انداز ایران منتشر شد.

Telegram: @cheshmandaz_iran
Instagram:@cheshmandaziran
Website: cheshmandaziran.ir

چشم‌انداز ایران

12 Sep, 07:15


▪️جناب آقای دکتر حبیب‌الله پیمان، سرکار خانم مینو مرتاضی

ضایعه درگذشت شادروان محمود پیمان را به شما تسلیت می‌گوییم. خداوند روح ایشان را قرین رحمت کند.
یادشان گرامی

لطف‌الله میثمی و همکاران نشریه چشم‌انداز ایران

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

11 Sep, 12:15


🔸اگر مستبدان سخن بگویند
✍🏻مهدی غنی

راستش خیلی وقت است که در فکرم این مطلب را بنویسم، اما نمی‌دانستم از کجا شروع کنم و چگونه حرفم را بزنم که هم فهم شود و هم مستبدین محترم بهانه دستشان نیفتد و انقلابیون گرامی هم مرا عمله و جیره‌خوار مستبدین نشمارند و خلاصه نه سیخ بسوزد و نه کباب، اما دیدم در این فضای پرتلاطم چنین کاری محال است. نمی‌شود وارد دریا شد و خیس نشد. دل به دریا زدم و سر از جبهه استبداد درآوردم. بالاخره بعد از عمری ترکه‌ خوردن از استبداد، هوس کردم ساعتی هم بر مسند آن بنشینم و ببینم در این‌سو چه می‌گذرد؛ هرچه بادا باد.

اما از کدام مستبد شروع کنم؟ شکر خدا این یک ‌قلم را کم نداریم. از هر رنگ و قوم و کسوتی نمونه‌ای می‌یابی. آخرش رسیدم به دورانی که مبارزه با مستبدین در ایران ما شروع شد و ما صاحب انقلاب مشروطه و قانون اساسی شدیم. انقلابی که می‌خواست شاهان مستبد قاجار را در چارچوب قانون مقید و محدود کند؛ بنابراین رفتم توی جلد محمدعلی شاه با آن قیافه مقتدر که با توپ بستن مجلس نزد ایرانیان شناخته شده است. بعد اگر این قلم برقرار باشد، خدمت سایر مستبدین هم خواهیم رسید. همین‌ جا از همه کسانی که هنوز نشان تیغ استبداد بر تن و روانشان نمایان است پوزش می‌خواهم که نگارنده هم خود یکی از آنان است. راستش ازآنجا که ما ایرانیان علاقه زیادی به سرنگونی مستبدین و جایگزین کردن مستبد دیگر به جایش داشته‌ایم و نمی‌توانیم بنا به عادت دوهزاروچندصدساله در فضای آزاد نفس راحت بکشیم به فکرم رسید سخن گفتن از دل مستبدین، آن هم مستبدین قدیمی شاید بیشتر به دل مبارزان بنشیند، اما محمدعلی شاه هم عجب زبانش دراز است و گلایه‌هایش بسیار.

محمدعلی شاه: اول از همه به ایرانیان که قبلاً رعیت می‌نامیدمشان و حالا شهروند شده‌اند می‌گویم من ازجمله پادشاهانی بودم که حرمسرا نداشتم و تنها با یک همسر زندگی کردم و به او وفادار ماندم. حتماً می‌دانید موقع خواستگاری او شرط کرد همسر صیغه‌ای که داشتم طلاق دهم و من مستبد تسلیم شرایط او شدم؛ یعنی قبل از اینکه شما مشروطه بیاورید او مرا مشروط کرد. مادرم تاج‌الملوک ملقب به ام‌الخاقان دختر میرزا تقی‌خان امیرکبیر بود که اولین اصلاحات و اقدامات ترقی‌خواهی را بنیان نهاد، اما از بد روزگار من شاید اولین شاهی باشم که پایان عمرش را در خارج از وطن سپری کرد و بعد از من همه شاهان ایران به این بلا مبتلا شدند.

می‌دانم اغلب ایرانیان مرا به‌عنوان پادشاهی مستبد که اولین مجلس مشروطه را به توپ بست و انقلاب مشروطه را فلج کرد لعن و نفرین می‌کنند، اما من هم حرف‌هایی دارم که اینجا با شما در میان می‌گذارم. آنچه می‌گویم ممکن است پاسخ این سؤال باشد که چرا کشور ایران همواره در بند استبداد گرفتار است و گرچه عده‌ای با آن مبارزه می‌کنند، اما همچنان به اشکال مختلف بازگشت می‌کند. از مجله چشم‌انداز هم سپاسگزارم که گرچه خودش سخت با استبداد مخالف است، اما برای اولین بار اجازه داد یک مستبد هم از خودش دفاع کند.

احمد کسروی را حتماً می‌شناسید. او در کتاب تاریخش درباره شخصیت من نوشته است: «این مرد با خودکامگی بزرگ گردیده و پادشاهی را جز گردن کشیدن و فرمان راندن نمی‌شناخت و کنون که در هنگام جوانی به تاج و تخت رسیده بود، این بر وی سنگین می‌افتاد که کسانی از توده در برابر او بالا افرازند و با وی گفت‌وگو از کارهای توده و کشور کنند. معنی مشروطه و سود همدستی با توده چیزهایی بود که به مغز او راه نمی‎یافت». من نمی‌خواهم گفته او را تکذیب کنم. کاملاً تحلیل درستی از شخصیت من کرده است. من در محیطی پرورش یافتم که شاه را سایه خدا می‌دانستند و همه علما او را حمایت می‌کردند. مردم هم از او فرمان می‌بردند. در ادبیات ما جملاتی از قبیل «چه فرمان یزدان، چه شاه» فراوان است، حتی زمانی که جدم امیرکبیر، جد دیگرم، ناصرالدین شاه را راضی کرد برای مملکت قانون اساسی تهیه کنند و چنین کردند در تعریف شرایط قانون نوشته بود: قانون باید بیان اراده شاهنشاهی و متضمن صلاح عامه خلق باشد. اختیار وضع قانون و اختیار اجرای آن را هم هر دو حق شاهنشاهی دانسته بود.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/j91530 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

05 Sep, 12:23


🔸سقف بی‌ستون
🔺گفت‌وگو با بیت‌الله ستاریان

شکست طرح‌ها ناشی از دو علت عمده است: یکی اینکه مجموعه ساختار حکومتی دولت ما در خصوص مسکن فقر شدید اطلاعاتی دارند؛ یعنی خود مسکن و مسائلش برایشان ناشناخته است. عموماً هم این طرح‌ها از جاهای مختلف کپی‌برداری شده است مثل مسکن اجتماعی، مسکن ویژه، مسکن اجاره به شرط تملیک و مسکن مهر. این‌ها از کشورهایی برداشته شده است که رویکرد ویژه‌ای در اقتصاد دارند و مشکل مسکن را تقریباً حل کرده‌اند. مشکل مسکن در ایران تفاوت‌های بسیاری با آن کشورها دارد. در ایران دهک‌های میانی و حتی میانی بالا هم درگیر چنین مشکلی هستند و به همین دلیل یکی از مشکلات بزرگ اقتصاد ما شده است.

در کشورهای دیگر بخشی از دهک‌های پایین نمی‌توانند مشکل مسکن خودشان را حل کنند و به همین دلیل دولت‌ها مداخله می‌کنند. طرح‌هایی مانند مسکن اجتماعی، مسکن شهرداری یا هر نامی ساخته می‌شود یا اجاره می‌دهند یا اجاره به شرط تملیک می‌شود، یا اشکال دیگری از مسکن اجتماعی است. آن‌ها سالانه ۳۰-۴۰ هزار مسکن به تناسب استهلاک خانه‌هایی که قبلاً ساخته‌اند تولید می‌کنند تا مشکل دهک‌های پایین را حل کنند، ولی ما برای مشکلی که بخش بزرگی از جمعیت ما را دربر گرفته است و حتی دهک‌های میانی را با مشکل مواجه کرده، سراغ این طرح‌ها رفته‌ایم. برای همین است که جواب نمی‌دهد. این طرح‌ها برای تأمین چند ده هزار مسکن است و با نیاز یک میلیون واحد مسکونی که بخش خصوصی در همه کشورها به تناسب جمعیتشان در اختیارشان قرار می‌دهد قابل قیاس نیست. مشکل این است که ما الآن یک میلیون واحد مسکونی در سال نیاز داریم ولی ۱۰۰ هزار واحد تولید می‌کنیم. در دو سال گذشته تعداد واحدهای تولیدشده کمتر از ۳۰۰ هزار واحد بوده است.

مسکن و صنعت ساختمان در همه جای دنیا در اختیار بخش خصوصی است. دولت توان چنین کاری را ندارد، اما در ایران چون سیاست‌های بالادستی و ابزار و امکانات طوری طراحی شده که در دست بخش‌های دولتی یا خصولتی قرار بگیرد، این‌ها در اختیار بازار قرار نمی‌گیرد. درواقع باید این ابزار در اختیار بازار باشد تا بگوییم اقتصاد آزاد است. بخش خصوصی در ایران ۹۵ تا ۹۷ درصد از تهیه مسکن را در اختیار دارد، اما ابزار و امکانات در اختیار دولت‌هاست. گاهی تسهیلاتی به بخش خصوصی مرحمت می‌کند که این هم یکی از ده‌ها ابزار مالی است که باید طوری طراحی می‌شد که در اختیار بازار باشد تا بتواند فعالیت کند. بخش خصوصی کشورهای اطراف ما جواب نیازهای جامعه‌شان را می‌دهند، حتی برای همسایه‌های خودشان هم بازار ایجاد می‌کنند، چرا بخش خصوصی ما نمی‌تواند؟ به همین دلایلی که گفتم.

شاکله اقتصادی ما این‌طور است که دولت متولی همه‌چیز است همه منابع، همه درآمدها، بانک‌ها، بانک مرکزی در اختیار دولت است در این اقتصاد قابلیت و پتانسیل و توانایی بخش خصوصی بیش از تولید یک‌پنجم این نیاز نیست. همان یک‌پنجم را که گفتم می‌توانیم هم بخش خصوصی می‌تواند. خود دولت که هیچ نمی‌تواند. باید این اقتصاد باز باشد باید ابزارهای مالی وسیعی در اختیار گرفته بشود تا بتوانیم از این ابزارهای مالی استفاده بکنیم و بخش خصوصی بتواند تولید بکند. مابقی طرح‌های دیگر که در این حاشیه داده می‌شود عموماً کمک است نه اینکه اصل طرح باشد؛ یعنی دولت‌هایی که در دنیا در بخش مسکن ویژه، مسکن اجتماعی، مسکن اجاره به شرط تملیک و مسکن مهر فعالیت دارند، هدفشان گروه خاص و کوچکی است که توانایی تأمین سرپناه ندارند. با این طرح‌ها این مشکل حل می‌شود، نه اینکه بخواهیم مشکل به این بزرگی را با طرح‌های کوچک حل کنیم.

ما دو نوع صنعت اجاره‌داری داریم. یکی صنعت اجاره‌داری در بخش خصوصی است و ما در این حوزه ۷ میلیون واحد مسکونی داریم. این یعنی یک صنعت اجاره‌داری بسیار قوی و پیشرفته. ۳۰ درصد از خانه‌های ما الآن اجاره‌ای است. قرار نیست همه مالک خانه باشند، قرار است همه سرپناه داشته باشند، ولی مشکل اینجا شده که چون قیمت مسکن بالاست، اجاره‌اش هم بالاست و این اجاره آن‌قدر بالا رفته که گاهی از درآمد روزانه یک نفر خارج شده است. هزینه مسکن باید در سبد خانوار حدود ۱۵ درصد باشد؛ یعنی شما با حدود یک ساعت کار روزانه بتوانید اجاره‌تان را تأمین کنید. مابقی حدود شش ساعت و نیم باید صرف خوردوخوراک و پوشاک و تفریح شود؛ اما در ایران شما حتی اگر هشت ساعت هم کار کنید باز نمی‌توانید فقط هزینه مسکن را تأمین کنید. باید شش ساعت هم کار اضافه انجام دهید تا فقط بتوانید صاحبخانه را راضی کنید؛ چون مسکن گران است.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/w30341 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

03 Sep, 12:10


🔸مسکن نیاز یا رؤیا
🔺 گفت‌وگو با فردین یزدانی

اگر بخواهیم درباره بعد از انقلاب حرف بزنیم، به نظرم باید خیلی متفاوت نگاه کرد؛ چون مثلاً از دهه ۶۰ تا پس از جنگ، نظام حاکمیتی و اقتصادی ما یک ویژگی‌های اقتصادی و اجتماعی داشت، از دهه ۷۰ به بعد یک ویژگی داشت و در دهه ۸۰ نیز یک تحول ساختاری با توجه به تغییر حاکمیت و جناح سیاسی ایجاد می‌شود و متفاوت می‌شود، ولی در همه این‌ها باید یک نکته را رعایت کرد: اولاً مسکن و توزیع آن و بهره‌مندی خانوارهای ایرانی از تولیدات بخش مسکن که واحد مسکونی و فضای مسکونی است یک نمادی از نظام اقتصادی حاکم و ساختار قدرت اقتصادی در سطح جامعه است، چون مستغلات یک بخش مهمی از ثروت جامعه را نشان می‌دهد و توزیع مستغلات بین گروه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی نمادی از توزیع ثروت است؛ بنابراین هر زمان که ساختار اقتصادی در راستای تا حدی ایده‌آل به سمت عدالت و به سمت بهبود نسبی حرکت کردند، هم از لحاظ اندازه اقتصاد، هم از لحاظ الگوی توزیع شاهد هستیم وضعیت مسکن هم تا حدی بهتر شده و هر زمان هم کیک درآمد ملی و اندازه اقتصاد ملی آب شده یا رشد نکرده یا سرانه‌اش تقلیل یافته در کنار آن نظام توزیع ثروت و درآمد به‌شدت مبتنی بر نابرابری رفته وضعیت مسکن هم خراب‌تر شده است. چرایی این را به نظرم باید در نظام اقتصادی اجتماعی حاکم جست‌وجو کرد.


ما در ادبیات مسکن یک شاخصی به نام index affordability داریم که آن را به توان‌پذیری خانوار ترجمه می‌کنند؛ یعنی درآمد چند سال خانوار معادل خرید یک واحد مسکونی است. الآن اگر نگاه کنید، به‌طور متوسط در تهران حدود هفده سال و در کشور شانزده سال درآمد یک خانوار است؛ یعنی اگر یک خانواده شانزده سال هیچ مصرفی نداشته باشد و درآمدش را جمع کند، می‌تواند بعد از شانزده سال یک واحد حدوداً ۸۰ متری بخرد. با این استدلال اگر یک خانوار یک‌سوم درآمدش را پس‌انداز کند حدوداً دوره انتظار برای تملک مسکن پنجاه سال است. نتیجه این است که در درجه اول یا وارد مسکن استیجاری می‌شود، بعد مسکن استیجاری چون در کانتکس اقتصاد کلان تنش و آشوب است، قیمت‌های ریل استیت۱ و تورم بالا می‌رود. در نتیجه مالک آن واحد مسکونی که اجاره می‌داد، اجاره‌ها را افزایش می‌دهد که یک بازدهی از دارایی‌اش را به دست بیاورد و آن خانواری که از ابتدا به ساکن از بازار ملکی به استیجار رفته به‌تدریج امکان استیجار در جایی که می‌توانست تصاحب کند از او صلب می‌شود. در نتیجه به مسکن سکونتگاه غیررسمی یا حاشیه، پانسیون‌ها و مسکن‌های اشتراکی می‌رود، تراکم خانوار بالا می‌رود و همین‌جوری بدمسکنی توسعه پیدا می‌کند. این وضعیت چند سال اخیر بود.


اصولاً برای اینکه یک بازار خوب کار کند و کلاه سر کسی نرود مهم‌ترین چیز این است که یک جریان شفاف اطلاعات باشد از اینکه امروز در شهر تهران این تعداد ملک با این قیمت عرضه شده است و این تعداد تقاضا هم شده است و این تعداد معاملات هم شده است؛ بنابراین فکر می‌کنم نفس خود اپلیکیشن کارکرد بسیار مثبتی دارد، حتی در قیمت‌گذاری؛ البته امکان دارد چند تا معاملات ملکی در اپلیکیشن قیمت بالاتری بگذارند، ولی چون تولید اطلاعات در مقیاس انبوه است، من خریدار هم درواقع سرچ می‌کنم و سنس می‌گیرم. اینکه گفته می‌شود اپلیکیشن ها را ببندید یا محدود کنید این کاملاً به ضرر مصرف‌کننده و متقاضی است، چون سازندگان آدم‌های حرفه‌ای هستند و به اندازه کافی اطلاعات دارند. اپلیکیشن‌ها می‌تواند به رفع عدم تقارن اطلاعاتی و به کنترل کمک کند. حقیقت این است که قیمت مسکن ناشی از بحران اقتصادی و تورم است و اپلیکیشن‌ها جز شفاف‌سازی نقشی ندارند.

بخش خصوصی برای گروه‌های کم‌درآمد بدون حمایت دولت هیچ کاری نخواهد کرد؛ یعنی درواقع دولت باید کاری بکند. اگر ما جامعه را به سه گروه کم‌درآمد، میان‌درآمد و پردرآمد تقسیم کنیم برای گروه کم‌درآمد حتماً باید مداخله دولت باشد. برای گروه میان‌درآمد و پردرآمد بخش خصوصی تولید می‌کند و آن‌ها هم می‌روند می‌خرند، برای گروه میان‌درآمد بخش خصوصی می‌تواند مؤثر باشد. چرا اکباتان مؤثر بود: اول، چون نظام تأمین مالی خوب برای آن ریختند و نظام بانکی کمک کردند؛ و دوم، چون تأمین زمین کردند؛ بنابراین دولت می‌تواند به بخش خصوصی کمک کند تا برای گروه‌های متوسط درآمد با بسته‌های متنوع سرمایه‌گذاری کمک کند و تأمین مالی از طریق نظام بانکی کاملاً هم شدنی است؛ البته اگر بخواهم در کانتکس حرف بزنم، طبقه متوسط ما دیگر بسیار نازک شده است و به معنای ده بیست سال پیش ما دیگر طبقه متوسط نداریم.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/b17268 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

31 Aug, 10:46


🔸از «ماشین رشد مستغلاتی» به مسکن اجاری در استطاعت
🔺 گفت‌وگو با اعظم خاتم

در ایران مجموعه‌ای از عوامل در سطح کلان و خرد و در حوزه سیاست و اقتصاد مشوق بحران مسکن هستند که به‌سادگی و با اقدامات موضعی رفع نمی‌شوند. اگر از منظر اقتصاد سیاسی نگاه کنیم، طبقه حاکمه با انباشت ثروت از طریق غارت منابع طبیعی و سوداگری زمین و ساختمان مشکلی که ندارد هیچ، بخش مهمی از گروه‌های ذی‌نفوذ آن به همین شیوه انباشت متکی است. شما می‌توانید این امر را در گرایش نهادهای حکومتی به تملک املاک از راه‌های غیرقانونی ببینید، حتی جناح‌هایی که دم از مستضعفان می‌زنند و مسکن مهر و مسکن ملی را راه انداختند از نظر قدرت اقتصادی متکی به بخشی از سرمایه‌داران مستغلاتی کشور هستند، پس بخش‌های مختلف طبقه حاکمه انگیزه زیادی برای مهار این سوداگری ندارد. توجه کنید ثروت ملکی بیش از سایر اشکال ثروت در انباشت‌های بعدی مؤثر است، چون به اعتبار آن می‌توان وام و اعتبار گرفت.

اقتصاد سیاسی شهری هم تحت تأثیر ائتلاف شهرداری‌ها با سرمایه مستغلاتی به انباشت ثروت از زمین و مسکن متکی است. مهم‌ترین کارکرد شهرداری‌ها در ایران اضافه کردن املاک تازه به شهر و افزایش بازدهی اقتصادی زمین از طریق افزایش تراکم ساخت بر آن است. اصلاً سایر کارکردهای شهرداری‌ها در ایران، مثل افزایش عرصه عمومی و خدمات شهری تحت تأثیر نقش آن‌ها در اقتصاد سیاسی مستغلات تعطیل شده است. عواملی هم در سطح اقتصاد کلان به کمک این روند سوداگری زمین و مسکن آمد، مثل تحریم‌ها و فرار سرمایه از بخش‌های دیگر اقتصادی به مستغلات که کمتر از سایر بخش‌ها گرفتار آثار تحریم‌های بین‌المللی و موانع مبادله تجاری با دنیاست. در کشورهای مختلف وقتی عواملی مثل شیوع کووید و رکود تولید، یا انتقال و صدور صنایع به آسیا، یا ورودِ سرمایه بین‌المللی به مستغلات شهری موجب تورم سرمایه در بخش مستغلات شد؛ چون طبقات حاکم همگی شریک قافله نبودند و دولت‌ها هم خواهان مهار آن بودند و سیاست‌های مختلفی برای مقابله با آن اتخاذ شد. نمونه آن افشاگری درباره تخلف فرماندار انتاریو، داگ فورد، در واگذاری املاک کمربند سبز شهر تورنتو به حامیانش در کسب‌وکار مستغلات بود.

ابزارهایی که این طبقات و دولت‌ها برای جلوگیری از هجوم سرمایه به مستغلات در اختیار دارند یا مالی است، یا قوانین شهری یا ابزارهای سیاسی. برای مثال آن‌ها میزان واگذاری وام‌های بانکی به سازندگان یا بهره وام مسکن به خریدار و مصرف‌کننده را کنترل می‌کنند تا تقاضای سوداگرانه در بازار کاهش یابد. یا قوانین تازه مثل مالیات از خانه خالی و خانه دوم و سوم را اجرا کردند، مکانیسم کنترل اجاره را که از قدیم داشتند استفاده کردند و مانع تخلیه خانه‌های اجاری شدند تا از ارزش مصرفی خانه در برابر ارزش مبادلاتی آن دفاع کنند.

در ایران دولت با طرح‌های نسنجیده مسکن مهر و مسکن ملی سعی کرد بخشی از این پیمانکاران و سرمایه‌های مستغلاتی را پای کار تولید مسکن برای محرومان و کم‌درآمدها بیاورد. نظام بانکی هم تسهیلات فراوانی در اختیار آن‌ها قرار داد؛ اما بدیهی بود که سوداگری مستغلات در مسکن لوکس به دلایلی که گفتیم ادامه داشت، تازه افزایش تولید در این دو طرح خودش به کمبود و گرانی زمین و مصالح و نیروی کار دامن زد. مقایسه نقش مستغلات در تولید ناخالص داخلی ایران با کشورهای دیگر این تورم و بزرگ‌شدگی مسکن را نشان می‌دهد.

حدود چهل سال پیش یک نظریه‌ای درباره «ماشین رشد شهری» در شهرهای امریکایی مطرح شد توسط یک جامعه‌شناس به نام هاروی ملوچ که بحث اصلی‌اش همین ذی‌نفعان رشد شهری بود. ملوچ می‌گفت یک الیت محلی هست که منافع زیادی در توسعه زیرساخت‌های شهری و ساخت‌وساز در آن دارد، حتی کشاندن صنایع و فعالیت‌هایی که لزوماً برای شهرها فایده زیادی ندارند. او می‌گفت این طبقه حاکمه محلی که زمین و سرمایه شهری را در دست دارد با شهرداری و فرمانداری‌ها ائتلاف «ماشین رشد» درست کرده‌اند. در ایران در دهه ۷۰ شهرداری تهران شروع کرد این ذی‌نفعان محلی را با فروش تراکم تشویق کند که وارد ائتلاف برای راه انداختن ماشین رشد در بخش ساختمانی تهران بشوند و موفق هم شد، اما بعد از او این ائتلاف ماشین رشد ساختمان مداوم بزرگ‌تر شد و حجم عملیات و رقابت آن با سایر بخش‌های اقتصادی بقیه ائتلاف‌ها و ماشین‌های رشد شهری (صنعتی و خدماتی و غیره) را نابود کرد.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/e03693 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

28 Aug, 10:14


🔸سقف کوتاه مسکن در نگاه دولت‌ها
🔺گفت‌وگو با دکتر میرطاهر موسوی

قانون اساسی در دو اصل به‌تصریح مسئله مسکن را مطرح کرده است. درواقع این دو اصل پوشش‌دهنده قالب متوسطی از دولت رفاه هم هست. قانون اساسی ما تجویز دولت رفاه به معنای کامل را نمی‌کند، اما تصویری از دولت رفاه را ارائه می‌کند که نسبتاً قابل‌توجه و مهم است: یکی اصل ۳۱ قانون اساسی است که می‌گوید: «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آن‌هایی که نیازمند هستند به‌خصوص روستاییان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند». این اصل خوب، مهم و درخشانی هم هست، گرچه من امروز که در سال ۱۴۰۳ به این اصل نگاه می‌کنم می‌بینم نقصی دارد که در سال ۱۳۵۸ مشکل مسکن ما در روستاها نبوده. با اجرای قانون اصلاحات ارضی از دهه ۴۰ ما با موج تخلیه روستاها روبه‌رو بودیم و بیشتر مشکل مسکن در شهرها بود. اینکه به روستاها و کارگران توجه شود خیلی نکته درخشانی است، اما اینکه از شهرها غفلت شده نکته‌ای است که الآن می‌توانیم روی آن تأمل و نقد کنیم.

در جامعه‌شناسی خیلی حاشیه‌نشینی را پذیرش نمی‌کنیم؛ چراکه بیشتر به یک وضعیت جغرافیایی میل می‌کند و یک مسئله اجتماعی را بیشتر جغرافیایی نشان می‌دهد؛ لذا در جامعه‌شناسی بیشتر سعی می‌کنیم که از عبارت مسکن غیررسمی استفاده کنیم. البته تعابیری مانند مسکن نامطلوب و مسکن خودساخته هم به کار می‌رود، اما شاید مفهوم استاندارد مسکن غیررسمی باشد. وقتی می‌گوییم حاشیه‌نشینی لزوماً حاشیه شهرها را در نظر داریم و خود شهرها وارد این بحث نمی‌شود، درحالی‌که ما شاهد هستیم در ایران بخش عمده‌ای از مسکن به‌اصطلاح حاشیه‌ای در درون شهرها به وجود آمده. شما در تهران ده ونک، تپه فرحزاد، محله فرحزاد، محله بالای جمشیدآباد یا در حاشیه تهران، شهرری، قرچک، ورامین، پیشوا یا بخش‌های مهمی از اسلامشهر یا نسیم‌شهر یا خود شهرستان بهارستان را می‌بینید. درواقع مفهوم حاشیه‌نشینی دقیقاً در متن شهر شکل گرفته و دیگر نمی‌توان به آن حاشیه‌نشینی گفت؛ لذا مسکن غیررسمی شاید مفهوم دقیق‌تری باشد.

در همین سال‌های اخیر شاهد رشد قابل‌توجهی در مهاجرت از مناطق کم‌آب ایران به مناطق با منابع آب بهتر هستیم. یا در اثر ریزگردهایی که چندین استان را درگیر کرده باز شاهد مهاجرت و جابه‌جایی جمعیت در سرزمین هستیم. این جابه‌جایی گسترده جمعیت، مسکن غیررسمی و حاشیه‌نشینی را تشدید می‌کند و اجتناب‌ناپذیر است. برخی از پژوهشگران از اسکان غیررسمی و حاشیه‌نشینی به‌عنوان «آپاندیس شهری» یاد می‌کنند. این عبارت به‌نوعی به وضعیت انفجاری، برآمدگی و تورمی که حالت انفجاری در شهر دارد اشاره می‌کند. گاهی اوقات در اثر جابه‌جایی وسیع جمعیت و اسکان غیررسمی از آن تحت عنوان کوچک‎سری و بزرگ‌سری سرزمینی نام می‌برند. این بزرگ‌سری و کوچک‎سری یک رابطه حلقوی و دوسویه با تشدید نابرابری‌ها و آسیب‌های اجتماعی دارد. به این معنا که نابرابری‌های طولی و عرضی و آسیب‌های اجتماعی ناشی از نابرابری‌ها خود می‌تواند عامل مولد و تشدیدکننده اسکان غیررسمی باشد. در عین ‌حال اسکان غیررسمی می‌تواند به‌عنوان عامل تشدید نابرابری‌ها و پیدایش و تشدید آسیب‌های اجتماعی عمل کند.

در مسئله حوزه شهر باید سه مفهوم را از هم تفکیک کنیم. گاهی اوقات این سه مفهوم با هم اختلاط پیدا می‌کند؛ رشد شهری، شهرنشینی و شهرگرایی. رشد شهری همان‌طور که از نام آن پیداست رشد کمّی جمعیت در شهرهاست که با آمار قابل ‌بررسی است. به فرآیندی شهرنشینی می‌گوییم که جمعیت چگونه از جاهای مختلف در قالب مهاجرت در شهرها یعنی جایی که سبک زندگی شهری را داشته باشد مستقر می‌شوند؛ اما شهرگرایی مسئله بسیار پیچیده‌ای است که شاید الآن بحرانی که در ایران هم داریم همین هست. شهرگرایی مربوط به شیوه‌ای از یک نوع زندگی می‌شود که الگوهای هنجاری و ارزش‌هایی را در شهر مرسوم می‌کند و ساکنین شهر بایستی این الگوها و هنجارها را رفتار و تکرار کنند و نهادینه شود. به نظر می‌رسد ما در ایران با رشد شهری و شهرنشینی فراوان روبه‌رو هستیم، ولی شهرگرایی در ایران به حد کافی اتفاق نیفتاده است.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/u94800 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

26 Aug, 11:26


🔸زیست مؤمنانه در این زمانه
🔺سخنرانی دکتر مقصود فراستخواه در جمع خصوصی «کندو»  در  فروردین ۱۴۰۳


ایمان یکی از قابلیت‌های مهم انسانی است. یکی از صورت‌های امکانی بشر  است، از جمله ساحات وجودی ماست؛ البته این ساحت ممکن است در کسانی و به عللی فعال نشود یا نیمه‏فعال باشد، اما در بخشی از مردمان این ساحات وجودی فعال می‌شود. پس می‌توانیم بگوییم دین یکی از ابعاد هستی‌شناسی بشر و از ساحات ذهن و زبان ماست و به معنی ویتگنشتاینی، یکی از فرم‌های زندگی است. کسانی با این شیوه زیست و با این زبان زندگی می‌کنند. قاعده‌ای هست که بهترین دلیل برای اینکه چیزی امکان دارد یا نه وقوع آن است.۱ ایمان به هست آن را به‌عنوان واقعیت می‌بینیم. خیلی‌ها با ایمان زندگی می‌کنند و مابازای جمعیتی دارد. ضمناً یک امر تاریخی نیز هست. به لحاظ تاریخی قدمت دارد و در دوره معاصر و حاضر نیز انواع پیمایش‌ها نشان می‌دهد افراد و گروه‌های با ایمان در جوامع هستند، هرچند با تغییرات و تکثرات که در ایمان و زیست دینی به چشم می‌خورد. پس ایمان یک واقعیت فرهنگی، ذهنی، انسانی، روانی و اجتماعی است.

ایمان ساحتی متمایز از سایر ساحات ذهن و زبان مردمان است. مثلاً از فلسفه به‌عنوان ساحتی دیگر از ذهن آدمی، متمایز است، چون فلسفه تقلای معطوف به حقیقت است، ولی ایمان معطوف به یک امر قدسی و استعلایی است. پس ایمان چیزی متمایز از فلسفه است. ممکن است کسی هم فلسفه بورزد و هم ایمان داشته باشد، ولی هریک از این دو ساحت تمایزهای خود را دارد. همین‌طور ایمان از دیگر ساحات نیز متمایز است. مثلاً ساحت هنر تمنای معطوف به زیبایی است، ساحت اخلاق میل معطوف به فضیلت است و ایمان از هر دو این‌ها متمایز است؛ البته ممکن است کسی از ایمانش در خلاقیت هنری استفاده بکند یا ایمانش به اخلاقش اعتلای بیشتر بدهد مثلاً حقوق دیگران را بیشتر رعایت کند، اما هنر و اخلاق اصولاً مستقل از دین و ایمان هستند و خودارجاعی دارند.

برای اخلاقی بودن هیچ لزومی به مؤمن بودن نیست، حتی بعضی ایمان‌ها ضد اخلاقی نیز هست؛ چون ایمان و دین‏ورزی توأم با خشونت و رذیلت‌های اخلاقی و دگرآزاری و مردم‌آزاری می‌شود و این را هر روز دور و بر خویش به چشم می‌بینیم، برخلاف انتظار معقول که ایمان صحیح باید به اخلاق کمک بکند اما نه‌تنها نمی‌کند برعکس ابتدایی‌ترین اخلاقیات مثل رعایت حقوق و آزادی‌های افراد و گروه‌ها در این جامعه را نابود می‌کند. ایمان از ساحت علم نیز جداست. علم کوشش نظری و تجربی و سیستماتیک برای تبیین علّی جهان است و برای خود قواعدی دارد و نباید به نام ایمان، قواعد معرفتی و روش‌شناختی علم را مخدوش کنیم. پس ایمان، ساحتی متمایز  از فلسفه، هنر، اخلاق، علم و غریزه است. غریزه عبارت از امیال معطوف به زندگی و بقا و لذت و مانند این‌هاست. ایمان، این هم نیست. پس ایمان چیست؟

ایمان تقلای معطوف به امر استعلایی است. شما یک امر استعلایی را احساس می‌کنید و مدام می‌خواهید قرب به او داشته باشید، یعنی یک امر قدسی است که مدام می‌خواهید توجه به آن داشته باشید. ایمان معطوف به رستگاری غایی و نهایی است و حیاتی فراسوی زندگی مادی در ایمان وجود دارد. ایمان متمایز است و زبان خاص خودش را دارد، دل‌بستگی‌های خاصی در ایمان است، در ایمان امید و آرامش و اعتماد است. ایمان به شما قدرت توکل و تصمیم و امید و آرامش می‌دهد.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/t79526 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran

چشم‌انداز ایران

24 Aug, 11:35


🔸فقه شیعه محصور در پدرسالاری است
🔺گفت‌وگو با فاطمه صادقی

یکی از بحث‌هایی که از دوره مشـروطه مطرح بود و برای زنان اهمیت داشت، مشارکت در انتخابات و داشــتن حق رأی بــود، حقی که تا ســال ۱۳۴۱ و تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که مشارکت زنان در مقام رأی‌دهنده را در انتخابات هموار می‌کرد به تعویق افتاد. ظهور تدریجی گفتار زن‌ستیز، اثر مستقیمی بر حق رأی و حق انتخاب شدن زنان داشت و بــا اینکــه زنــان حــق رأی پیــدا کردند، امــا حق انتخاب شــدن آن‌ها بــا مخالفت جدی اسلام‌گرایان روبرو شد.

پس از ورود زنان به انتخابات، اطلاعیه‌های متعددی بر ضد این اقدام صادر شد. ازجمله آیت‌الله گلپایگانی انتخاب کردن و انتخاب شــدن زنان را مغایر با اسلام دانست و نسبت به آن هشدار داد. آیت‌الله مرعشی نجفی نیز در نامه‌ای به اسدالله علم به این روند اعتراض کرد. همچنین در ســال ۱۳۳۹ کتابی با عنوان زن و انتخابات زیر نظر مکارم شــیرازی منتشر شد که در آن تعدادی از مراجع و طلاب آن زمان ازجمله زین‌العابدین قربانی، محمد مجتهدشبستری، علی حجتی کرمانی، عباســعلی عمید زنجانی، حسین حقانی و مکارم شیرازی بر ضد حضور زنان در سیاست قلم زدند. مقالات مختلف این مجموعه عناوینی دارد از این قبیل است: چرا زن حق حکومت ندارد؟ آثار سوء آزادی فعلی زنان، تمدن و آزادی زنان و جز آن‌ها.تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که به زنان حق رأی داده بود، مخالفت علما را به دنبال داشـت. ازجمله آیت‌الله خمینی در یکــی از نطق‌های خود ضد این لایحه در ۲۵ اردیبهشـت ۱۳۴۲ گفت: «ما با ترقی زن‌ها مخالف نیســتیم. ما با این فحشا مخالفیم. با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادند که زن‌ها [آزادی] داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست می‌شود؟»

پس از انقلاب، اول لایحه حمایت از خانواده لغو شد که مشکلات زیادی را به بار آورد، چون به مردان اجازه می‌داد هر زمان بخواهند همسر خود را طلاق دهند و همسر دیگری اختیار کنند. یک نوع آنارشی به وجود آمد که آقایان خود ناچار شدند از نو قاعده بگذارند. بعد هم ماجرای حجاب اجباری که مخالفت زنان را به دنبال داشت و تا به امروز ادامه دارد، اما یکی از مسائلی که کمتر در مورد آن صحبت شده مخالفت علما ازجمله آقای خمینی با رئیس‌جمهور شدن زنان پس از انقلاب است. خانم گرجی در مذاکرات قانون اساسی به آن اشاره کرده است. او می‌گوید خود امام به او چنین گفته است. آدم‌های دیگر هم این مطلب را تأیید کرده‌اند؛ البته باید این نکته را متذکر بشوم که آقای خمینی هرچند در دهه ۴۰ با حق رأی زنان مخالف بود، اما به خاطر شرکت گسترده زنان در انقلاب ۵۷، نخواست یا نتوانست با حق رأی آنان مخالفت کند، ولی با انتصاب آن‌ها در پست‌های سیاسی به‌ویژه ریاست‎جمهوری مخالفت کرد و این مسئله به نحوی در قانون اساسی ایران با تأکید بر «رجال» انعکاس پیدا کرده است که نوعی تقیه و پنهان‌کاری به شمار می‌آید، ولی معنای روشنی دارد.

در چند سال اخیر اما تحولی در حوزه اتفاق افتاده که در پی آن بعضی از طلاب جوان‌تر به این درک رسیده‌اند که باید فقه را بر اساس تحولات اجتماعی به‌روز کنند. آثاری هم در این زمینه تولید شده است. ازجمله می‌توان به آقای موسوی عقیقی اشاره کرد که کتابی با عنوان زنان در آرای فقهی (نشر نگاه معاصر) تألیف کرده است. او در این کار به بررسی احادیث مختلف در مورد حجاب، قاعدگی، دیه و جز این‌ها پرداخته و حرفش این است که این‌ها با زمانه هم‎مسیر و همراه نیستند و به بازنگری نیاز دارند. درمجموع برخلاف نسل‌های قبل که مسائل زنان را چندان جدی نمی‌گرفتند، در بین نسل‌های جدیدتر هرچه جلوتر می‌آییم این مسائل جدی‌تر گرفته می‌شود. قبلاً چیزی به اسم حقوق زن در بین فقه اسلامی و به‌ویژه فقه شیعه مطرح نبود. زن به آن معنا اساساً واجد حق نبود. یک‎سری تکالیف بود که زن باید انجام می‌داد و یک چیزهایی هم مطابق با عرف و شرع به او تعلق می‌گرفت، ولی مفهوم حقوق و حق به معنای مدرن کلمه به هیچ وجه مطرح نبوده است. نه‌فقط در مورد زنان، اصولاً مسئله حق یک مسئله جدی است، درحالی‌که در فقه اسلامی با تکلیف مواجه هستیم.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۶

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/x02370 مراجعه کنید.

@cheshmandaz_iran