کافه آگاهی Cafe Agaahi

@cafeagaahi


موسسه بین المللی پنجره آگاهی و خرد
مرکز توسعه روانشناسی مثبت‌نگر علمی
تحت نظر سيد پيمان رحيمی‌نژاد
درمانگر و پژوهشگر روان‌شناسی مثبت‌ اگزیستانسیال

کافه آگاهی Cafe Agaahi

17 Oct, 15:14


جان بالبی می‌نویسد:

خوشبخت‌ترین حالت همۀ ما انسان‌ها، از گهواره تا گور، زمانی است که زندگی مجموعه‌ای منظم از سفر‌هایی کوتاه یا دراز باشد که مبدأ آن پایگاه امن ما باشد، پایگاهی که افرادی که به آن‌ها دلبسته‌ایم برایمان فراهم آورده‌اند.


مصطفی الکلینی و زو دونالدسون

کافه آگاهی Cafe Agaahi

15 Oct, 16:37


ملال پدیده انسان مدرن و زندگی مدرن است و همواره با ما و زندگی انسانی همراه بوده است. باید بدانیم؛

ملال همواره در طول تاریخ با روزمرگی‌های معمولی رابطه‌‌ای تنگاتنگ داشته است.
یعنی زمانی که احساس می‌کنیم روزها و شب‌ها از پیِ هم می‌آیند و می‌روند و همه ‌چیز در تکراری بی‌پایان ادامه می‌یابد. چون هیچ چیزی نمی‌تواند ما را به ۱۰۰ درصد رضایت درونی برساند، تلاش‌‌های روزمره‌مان نیز بی‌معنا جلوه می‌کند. اما در جهان مدرن شدت آن بیشتر شده است و زندگی ملال آور بیشتر تجربه میشود.

‎فلاسفه اگزیستانسیالیست اولین پژوهشگران و اندیشمندانی بودند که به نقش «معنا» در تجارب ملال انگیز زندگی توجه کردند. سورن کی‌یرکگارد از فیلسوفان بنیان‌گذار اگزیستانسیالیسم، این وضعیت را به تلاش برای یافتن یا خلق معنا مرتبط می‌داند. وقتی نمی‌توانیم معنایی پیدا کنیم، خود را موجودی ضعیف می‌دانیم و احساس ناتوانی، این حالت روحی را بیدار می‌کند.
ملال در تعبیری عمیق در این شعر استاد شفیعی کدکنی به زیباترین شکل معرفی می شود که:
آنچه می بینم نمی خواهم
آنچه می خواهم نمی بینم

‎این مفهوم تا حدی متناقض نیز به نظر می‌رسد: از یک سو باعث می‌شود همه‌ چیز بی‌معنا به نظر برسد و از سوی دیگر ما را به جستجوی چیزی جدید و معنادار فرا‌می‌خواند.

‎بنابراین احساس ملال زمانی رخ می‌دهد که:
1. می‌خواهیم دست به کاری بزنیم اما در عین حال نمی‌خواهیم هیچ کاری انجام بدهیم. در واقع نمی‌توانیم میل به انجام کار را در خود بیدار کنیم.
2. ظرفیت‌های ذهنی، مهارت‌ها و استعداد‌هایمان به کار گرفته نمی‌شود، یعنی از نظر ذهنی بیکار هستیم.

موقعیت‌هایی که ملال را در زندگی ما تشدید میکنند عبارتند از:
‎یکنواخت بودن شرایط، نداشتن کنترل و حق انتخاب در فعالیت‌های روزانه، فقدان تمرکز و توجه، فقدان خود کنترلی و خود هدایتگری

پیمان رحیمی نژاد
پژوهشگر روان شناسی مثبت نگر

کافه آگاهی Cafe Agaahi

09 Oct, 13:21


پرسيدند که: غريب کيست؟
گفت: غريب نه آن است که تنش در اين جهان غريب است، بلکه غريب آن است که دلش در تن غريب بُوَد و سِرَّش در دل غريب بُود.

تذکره الاولیا
ذکر ابوالحسن خرقانی

کافه آگاهی Cafe Agaahi

06 Oct, 07:09


با سرخوردگی های زندگی چه کار کنیم؟

ما برای رهایی از سرخوردگی و‌ ترس مواجهه با یک‌ زندگی ملال آور و یک نواخت دست به ساختن یک استراتژی انسانی میزنیم که ما را آرام کند.
استراتژی« تصور چیزی متفاوت» از زندگی باعث میشود ما به دنبال زیستن به شیوه ای متفاوت حرکت کنیم و تلاش کنیم جزییات زندگی را به شیوه ای متفاوت تجربه کنیم.

میخواهیم زندگی جاری ما متفاوت باشد برای همین تمرکز خودمان را درباره زمان حال تغییر دهیم.
واقعیت این است که زندگی در زمان حال با همه خوبی‌هایش و دست نیافتنی بودنش، سرشار از علایم و نشانه های میرایی و فنای ماست.
وقتی در زمان حال زندگی میکنیم به طرز اعجاب انگیزی از لحظات و هیجانات و افکار و بدن مان در زمان حال آگاه میشویم و همه اتفاقات کوچک برای ما معنا میشود؛ تجربه های آگاهانه کوچک زندگی میتواند یک موسیقی گوش نواز، طعم یک خوراکی دلچسب، صدای چک چک باران و آسمان در یک روز پاک باشد.
یک پدیده قابل تامل در زندگی ما همین خوشی کوچک است. روان‌شناسان مثبت اگزیستانسیال این خوشی ها را پاسخی به فنا و میرایی ما تفسیر کرده‌اند.
باید بگویم الهه ی خوشبختی و الهه فهمیدن زندگی؛ همین خوشی‌های کوچک هستند.
درست است که همه این خوشی‌های کوچک تمام می‌شوند اما بودنش برای ما حکم طراوت بخشیدن به زندگی‌مان را دارند.
همین خوشی‌های کوچک و‌ باور به اصل «کوچک‌های بزرگ» تا اندازه‌ای ترس ما را از مواجهه با ملال زندگی کم میکند و به ما کمک میکند تمام شدن‌مان را زیباتر طی کنیم. زندگی خوب با خدای خوشبختی‌های کوچک امکان پذیر است.

پیمان رحیمی نژاد
پژوهشگر روان شناسی مثبت نگر

کافه آگاهی Cafe Agaahi

02 Oct, 03:19


هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟
زانکه بر این پرده تاریک
این خاموشی نزدیک
آنچه می‌خواهم نمی‌بینم
و آنچه می‌بینم نمی‌خواهم.

محمدرضا شفیعی کدکنی

کافه آگاهی Cafe Agaahi

15 Sep, 05:15


به منظور فهمیدن سوگ ناگزیر باید با واقعیات دردناکی در زندگی انسان نیز مواجه شویم:
اینکه گاهی معلوم می‌شود فهم یا مهار احساساتمان دشوار است، اینکه آدم‌هایی که برایمان اهمیت دارند نامیرا نیستند و اینکه روابط ما با دیگران، درست به همین دلیل، هم منبع احساس امنیت و سلامت و پیش‌بینی پذیری آینده برای ما هستند هم امنیت و سلامت و توقعاتمان را به خطر می‌اندازند.


مایکل چلبی
سوگ: درآمدی فلسفی
نصراله مرادیانی