عاشق بجای گله کردن، صبوری میکند؛ بجای قانع کردن، سکوت میکند؛ بجای غصه خوردن، دعا میکند؛ بجای ناامیدی تلاش میکند و بجای هرزگی منزوی میشود. معشوق را در دیگران نمیجوید و نمیتواند کسی را در خلوت خویش راه دهد. غیر از این صفات او عاشق نیست، وابسته است.
گاهی می شود صدایش را شنید مابین سیاهیِ جنگل که به سوی نور فریاد میکشد، عاشقت میشوم مانند بادی که از شمال خلافِ جهتش میوزد، عاشقت میشوم مانند هرشب که با آغوش گرفتنِ عکس هایش تنهایی را به سخره میگیرم! عاشقت میشوم.