کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت بی زحمت یه کم "خیال خوش" میخوام ببخشید این "خنده ها از ته دل" چندن؟ آقا! این "آرامشا" لحظه ای چند؟ این"بی خیالیا" که میپاشن رو زندگی مُشتی چند؟ ازین "روزایی که بی بغضن" دارین؟ ازین "سالایِ بی رنج" اندازه دل ما دارین؟! این "شادیا" دوام دارن؟! نه... کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه "زندگی" میخوام بی زحمت جنس خوبش
اولین باری که حس کردم دوستش دارم رو یادم نمیاد، اما اولین باری که گفت «دوستت دارم » رو فراموش نمیکنم. یه روزایی توی زندگی هست که دیگه برنمیگرده، یه آدمایی به زندگیت میان که دیگه تکرار نمیشن، یه کسایی از زندگیت میرن که جاشون همیشه خالی میمونه. اگه این شانس رو داشتم که به عقب برگردم، میرفتم به اولین روزی که اسمم رو صدا زد. به اولین باری که میخواست یه حرفی رو بزنه و نتونست. به روزی که دوستم داشت و نگفت. انقدر توی اون روز میمونم که همونجا بمیرم. مگه آدم چندبار این شانس رو داره که خودش رو توی چشمای کسی ببینه؟!
بچه تر که بودم خیلی دوست داشتم اولین نفر زندگی یه آدمی باشم یکم بزرگ تر شدم گفتم نه واقعا اولین نفر بودن مهم نیست دلم میخواست براش آخرین نفر باشم، الان میگم اهمیتی نداره اولی باشم یا آخری فقط وقتی هستم "تنها" آدمِ زندگیش باشم!
دلم میخواد اون بچه کوچولویی بشم که همه دوسش داشتن ، هرچی میخواستم فراهم میکردن ، دلم میخواد باز گریه کنم و بهونه بگیرم و اونا هرچی دلم میخواست واسم بخرن ، دلم میخواد باز برم بغل مامانم و انقدر نوازشم کنه و قصه بگه تا خوابم ببره ، هروقت گریه میکردم منو ببرن بیرون و انقدر بچرخونن تا حالم خوب بشه و اون گریه تبدیل بشه به خنده ، دلم میخواد برم شهربازی اونقدر جیغ بزنم و شیطونی کنم تا از خستگی تو ماشین بیهوش شم ، دلم میخواد وقتی برگشتیم خونه خودمو لوس کنم و بزنم به خواب تا بابام بغلم کنه و منو ببره رو تختم اره دلم این چیزارو میخواد دلم خوشی بچگیمو میخواد ؛ واقعا دلم واسه اون روزام تنگ شده!