آثار بهرام بیضایی

@bahram_beyzai


آثار بهرام بیضایی

22 Oct, 16:21


بهرام بیضایی درباره موضوعی حرف می‌زند که تقریباً بین همه اهل فرهنگ و حتی شهروندان عادی جامعه به یک پرسش یا ابهام مشترک تبديل شده: چرا فيلم‌ساز بزرگى مثل بهرام بيضايى بايد بيرون از سرزمين خودش زندگى كند و با مخاطبان بالقوه‌اش از طريق واسطه‌هاى مجازى ارتباط بگيرد؟ پاسخ بيضايى روشنگر نكته‌هاى جالب و قابل‌تأمل بسيارى است.



🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

https://t.me/mediasoty 👈

آثار بهرام بیضایی

20 Oct, 18:31


نبرد برای آزادی در ایران زمین از زبان استاد بهرام بیضایی


🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

https://t.me/mediasoty 👈

آثار بهرام بیضایی

08 Oct, 20:25


بخشی از سخنرانی بهرام بیضایی در شب‌های شعر گوته

- درست موقعی ‌که به ما حمله شد اولین پادشاه یا اولین امیر
اونو برداشت و در رفت!


🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

https://t.me/mediasoty 👈

آثار بهرام بیضایی

07 Sep, 20:02


#کتاب_کودک: گمشده‌ی لب دریا
نویسنده: دکتر غلامحسین ساعدی
تصویرگر: زمان زمانی
گروه سنی: ج (سال‌های چهارم و پنجم دبستان)
تعداد صفحات: ۴۵ صفحه
سال انتشار: ١٣۴۸


🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

https://t.me/mediasoty 👈

آثار بهرام بیضایی

17 Aug, 11:15


خرم سعیدی, [8/7/2024 3:02 PM]
وَ آرش همچنان با باد می نالید وُ پیغام شه توران برِ سردارْ سر می داد وُ آن سردارِ ایرانی گمان بد بَر آرش برد وُ دستش تیز تیغش آسمان چرخید وُ تیغش سنگ شد بر دست وُ دستش خشک وَ آرش بر دوپای خویش محکم گشت وُ در البرز بخروشید، من تیر افکنم آری! کنون بر طبل‌ها کوبید، غریوِ کرِناها تا فلک افزون، فروزید آتشی انبوه وُ شهبازی به پرواز آورید اکنون وَ آرش با کمان گوژپشتش سوی کوهستان نهاده گامِ بی برگشت، پریشانست وُ لب خاموش وُ بی پروا، به سر اندیشه فردا، سراپا داغ وُ چهره پر شد شبنم، زدوده جامه‌ها وُ گام بر البرزِ پنهان گشته اندر ابر. همه لشکر ز آرش سایه گردانید وُ او را مرد تیر افکن نپندارید وَ آرش می خروشد زارْ من بیزارم از دشمن؛ سروشی گفته: گر با زور بازو نَه، وَگر با دلْ تو تیر تیزی اندازی رود آن سوی پندارت، وَ آرش ایستاده پرشکوه اندر برِ خورشید، کمانش را نگه می کرد وُ نجوا خوان، به بادِ قله می گوید، که آیا تا سراپرده رود تیرم وَ یا دشتی که خانه دارم اندر اوی؟ سروشش می خروشد دورتر تا دور وَ آرش خود به خاک افکند وُ گفتش سوی من نیرو بیاور سخت نیروبخش وَ بر بالا وُ بالا رفت تا جایی که توران دیدبانان بود؛ آن‌ها نیزه‌ها در چنگ بود وُ تیغ‌ها در مشت، کنار شعله آتش به آرش شوخ خندیدند وُ او آنسان به آرامی به سوی قله ره پیمود، تنش چون کوره ای می سوخت کو با آتشِ اندیشه دربند است وُ دیری تا میان مِه فرو رفته، سروشی بیخ گوشش خواند: کنون تیر تو ایران را رها خواهد نمود از ذلت دوران، وَ آرش با همه اندوه، رو سوی دگر می کرد وُ گویی مملکت با او به گفتارست؛ ره بسپرده آهسته به بالا رفت. آنجا پهنه‌یِ گردونه رانان آسمان می بود، کمانش کوژ، تیرش راست، زیرپایش ابرها پربار، زمین وُ بسترش اندوه، کمانش را به ابری تکیه داده، بر درِ گردونه‌ی خورشید وُ مهر آتشینش داد، کمان خود به بالا برد وُ سر بر آسمان سایید وُ تیری در کمان بنهاد وُ زانو بر زمین کوبید، کمان را زه کشید وُ ابر در جنبش، خروش از بادها برخاست، آرش گفت: منم فرزند این خاکم، وَ زه را با دوصد نیرویِ دل برهاند، در آن دم آذرخشی تند پیدا شد، زمین را لرزشی لرزاند وُ نعره از دل البرز سر می‌‌داد چنان خورشید از رفتار واماندست وُ هفتم آسمان زیر وُ زبر گردید وُ گردون سرخ‌تر از هر شرابی شد، تنِ ابر از سرش بشکافت، وَ رود از راه خود واماند، وُ اکنون آذرخشی چند از البرز، زبانش شعلهِ آتش، وَ آرش در میان دیگر نبودش جان وُ تیرش کو بلندا نیزه‌ای می‌بود وَ آن افراسیاب بد سرشت از خود نشانی بر برِ آن تیر بنهاده، همان با بادها می رفت وُ از کوه‌ها وُ از دامان دریاها وُ دشت پهنور بگذشت وُ خورشید جهان تابش سه دوره رفت وُ باز آمد، سه توفان درگرفت وُ باز آرامش؛ وَ چندین روز آن مردانِ نالان، منتظر گفتند آرش باز خواهد شد. وَ اما جان آرش همره تیرش کنار تک درختِ سالدار وُ سایه‌سارِ دور، ورای مرزهای کشور ایران چه خوش  بنشسته در فَرغان. وَ در ایران تمامِ مردمان شادان. وَ آن خورشید تابان روشنی بخشید وُ باران باز با نرمی فروبارید، دوباره دشت‌ها سر سبز وُ از دشمن گزندی نیست، شادی هست وُ البرز همچنان بر آسمان سر را همی سایید وُ مردم همچنان گویند: آرش باز خواهد گشت وُ دشمن خون خود می خورد با لبخند. وَ مردم شادمان گفتند؛ آریْ هان، که کی آرش به همراهِ یکی شهپر از آن سیمرغ، روزی باز خواهد گشت سوی مردم ایران.رهاندشان زِ بند دشمنان شادان...
#خرم سعیدی، شهریار بهمن 1402

https://t.me/Bahram_Beyzai

آثار بهرام بیضایی

17 Aug, 11:15


خرم سعیدی, [8/7/2024 3:02 PM]
" آرشی دیگر "
( پیوسته سرودی از آرش با اقتباس از کتاب " آرش کمانگیر،بهرام بیضایی و دیگر متون کهن  )
« از آن خوانند آرش را کمانگیر /  که از آمل به مرو انداختن تیر » {فخرالدین اسعد گرگانی}

https://t.me/Bahram_Beyzai
 
چه‌ها بگذشت بر مردم در این دوران وُ اینک مردم ایران، به اندوبارْ دل‌هاشان همی گوید: کمان‌هامان شکسته، نیزه‌ها افتاده در هرجا وُ تیران بی نشان رفته وَ بازوهایمان سست است وُ جنگی سختْ هفتین سال، که تیر از تیر، کماندار از کمان پیدا نبوده اندر آن میدان، هزاران مردمان چون دیوْ با افراسیاب از کشور توران، بیامد بی نشانْ، انبوه، همچون کوه، گاهی همچو کوهه‌ موجِ هر دریا دل‌آشوبند وُ خوفاناک، جوشن پوش وُ بانگ طبل‌ها، آوای سنج وُ کوس‌ها غران، کمان‌ها سخت تابیده به زه با نیزه‌هاشانْ جنگلی انبوه سازیده، به دل بیتاب وُ دل‌هاشان پر است از اندُه کینه، وَ پیشانی لبالب چین، وزآن‌رو دشت‌ها وُ کوه‌ها غمگین وُ رودش گنگ، درختان زرد رو گشته گلِ سرخش سیه پوش است وُ آبی آسمان تاریک وُ نا‌پیدا وَ خورشیدش گریزان، ماه پنهان، ابرهایِ تیره پوش وُ پرخروشْ گریان، به جز تک آذرخشی خرد، کم سو روشنی بر جنگ وُ بر مردش نمی تابد، غبارِ سرخْ خون از جنگْ تا افلاک، زمینِ سوخته پر گشته از کشته، تو گویی آسمان پایین آمد اندرآن میدان، کنون هم اسب‌هایِ اندکی مانده که با آن شیهه‌های سهمگینْ سم بر زمین کوبان، و اینک سنگ‌ها گریان وُ این البرز، کو راز جهان با اوست وُ او با تابش خورشید، گواه راستینِ مردم ایران همی بودست اشک افشان وُ غمگین است. به هر پهنا وَجب صدها تناور تنْ ز مرز وُ بوم این کشور، نموده جان خود قربانْ وَ آن پورپشنگ، همگام سرداران به تلخی ناله می کردند وُ می گفتند؛ ما از خود شکستیم هان، کنون این دشمن خیره برِ ماها شده چیره، سران لشکر توران، آن دلْ جامگان چرکین وُ دل پرکین، برای خاری ایران، زده پیمان، که تا یک تن از آنِ لشکر ایران، در آن‌دم تا فُرو افتادن خورشید تابان، برزند تیری برای حدِ مرزِ کشورِ ایران، وزآن پس سر‌زمین وُ مردمش باشد اسیر دست این غولان. در این هنگامه یک سردار ایرانی، غبار رزمگه میراند وُ روی پای چوبینش عصا می کرد شمشیرش، نموده روی بر گشواد، کسی کو بازوش از بازوان ده ستبرین مرد افزون بود، کمانش بود از پولاد و گفتندش تو ای گشواد؛ تیر انداختن را خوب می دانی، اگر پریّ ز سیمرغی برِ تیرت بدوزانی وُ تیری از کمان رانی، رهایی می رسد از دشمن پرکین. سران وُ لشکری دیدند گشواد آن کمانداری که چون کوه از زمین برخاست، بزد دستی وُ چرمین جامه را بِدرید وُ می غرید: تیرم می رود تنها به یک فرسنگ. خروش از لشکر ایرانیان برخاست، می گفتند: پسِ یک تیر، کاری برنمی‌آید وَ این اوضاع، دیگرگون نخواهد شد وَ آن افراسیاب تیره دل داند که تیر از سایه‌هامان دورتر پران نخواهد بود، وُ پیری مویه آغازید، کین کز بخت کوتاهست وُ تا افتادن خورشید پشت کوه، کدامین کس شماها را اسیر دست دشمن نیست و تن‌ها نیز در هرجا فتاده بی سر و دست است، کدامین کس برای خیل‌خیل مردمان کشور ایران بسازد دخمه گور اینجا، وَ گه سردار، سربرکرده بِخروشید وُ بر پا می شده غران، نفیر هول‌آور می کشد از دل، ولی گشواد او بُد همچنان خاموش، کمانش را به زانو بردرید وُ دور می انداخت، خروشان گفت: پسِ اشکستن لشکر کسی سردارماها نیست و فردامان لگدکوب سم اسبان و تن را می سپاریم بر درِ هر گونه‌ی پستی هان. غباری سهمگین بر چهره‌ها بنشسته شرماگین، گره اندر گلوها راه بربندید. در آنجا دیده بان برج چوبی باز بر می خواند آرش را که سردار سپه گفته: نگین پادشاهی را نشانِ گفته‌ام می گیر و پیغامی به دشمن بر، که تا روز دگر تا خفتن خورشید، زنهاری دهد ما را، وَ آرش رفت آن سویِ غبار غمْ ابا یپغام وُ خیل دشمنان را دیده بُد انبوه، جام خنده‌ها بر لب، سراپرده برآورده، برِ خورشید، سپاه بی‌کرانِ پر زره، پر نیزه وُ جوشان وَ شاه کشور توران، نگاهی از حقارت می کند بر آرش وُ گوید: مگر در لشکر ایران نبوده زنده یک اسبی، وَ آرش از سر غیرت دهد پاسخ که اسبم در چراگاهست؛ پیغامی من آوردم. بگو پیغام، آرش گفت: تیر اندازما خستست؛ توران شه خروشد هان، که تیرانداز ایرانی تو هستی؟ حال، برگو نام؛ وَ آرش گفت من هرگز کمانی را به نیکویی رها ناکرده ام از شست وُ شاه کشور توران، غریوی کرده خشماگین؛ اینت شد نیکو، تو، تیر انداز وُ پیمان را به جا می آر. زمانی روزگارانی هر ایرانی بخواندی پست تورانی وَ اینک روزگارِ ماست تا انبوه ایرانی ز تیغ تیزْ سرهاشان بجنبانیم؛ اما نه؛ می گذارم تا به فرزندان خود گویند که از توران چه‌ها دیدند.

آثار بهرام بیضایی

04 Jul, 19:33


اثر زیبا و رویایی فردریک شوپن، موسیقی‌دان برجسته‌ی لهستانی

#موسیقی


@mediasoty

🔝Join Us 👈

آثار بهرام بیضایی

27 Jun, 20:09


Stranger and the Fog AKA Gharibeh Va Meh [1976]


@mediasoty

🔝Join Us 👈

غریبه و مه

استاد بهرام بیضایی

آثار بهرام بیضایی

25 May, 10:35


مجلس ضربت زدن برای من همواره سرشار از جملات حیرت انگیز بوده
در طول سال به گمانم حداقل یکی دوبار آن را میخوانم و گوش میکنم
جملاتی که گویی شرح حال امروز من و ما و زیباترین وطن و دشمنانش است
ادمین
@mediasoty

🔝Join Us

آثار بهرام بیضایی

10 Apr, 18:48


دو عكس از پشت صحنه «چريكه تارا»؛ بهرام بیضایی


@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

آثار بهرام بیضایی

10 Apr, 18:27


من به دهانه‌ی مغاکی رفتم که توفان در آن خفته بود؛ و با فریادِ ترسِ خود بیدار کردمش
" که بیا این من!"

و اینک مرگ‌بادِ سیاه، مرگ‌بادِ سخت‌کوبنده‌ی هرچه‌ هست‌ روبنده، با بزرگیِ بیم‌انگیز خود در برابر من ایستاده بود. دودناکی به خود پیچنده و سخت بالنده؛ که به هر دم زمین رندیدی از زیرِ پای من!
پس چشم بر وی بستم و خواندم:


گُجسته‌باد آن دم و آن‌جا که از مِهرِ دو کس هستی‌ام پای گرفت؛ تا در راهِ کین افتد.
گُجسته‌باد آن‌دم و آن‌جا که به گیتی زادم و گُجسته بادی تو _دیوبادِ توفنده_ اگر نخستین نباشم که به خشمِ خویش بِشکَری؛ که مرا مرگ کسان، بدین خواری که تو در سر داری، ندیدن به؛ که دیدارِ رنجِ هیچ تنابنده برنمی‌تابم.
مرا دریاب که با پای خویش آمدم!



@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

#برخوانی_اژدهاک
#بهرام_بیضایی

آثار بهرام بیضایی

08 Apr, 14:57


موزائیک استعاره ها / بهمن مقصودلو
گفتگویی با مژده شمسایی

عشق به ایران در منش استاد بهرام بیضایی

@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

آثار بهرام بیضایی

08 Apr, 14:38


برای نخستین بار

1973 📽 سانتیاگو آلوارز

کیفیت dvd
فیلم دارای زیرنویس فارسی اختصاصی چسبیده (سافت) می باشد.


@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

آثار بهرام بیضایی

07 Apr, 16:45


فایل صوتی نمایش شب هزارویکم (1382) - اپیزود اول

👤 کارگردان: #بهرام_بیضایی

▪️به گفته استادبیضایی در نمایش نخستین شب هزارویکم «نمونه پیشین و گم شده افسانه ضحاک (اژدهاک) بازسازی شده؛ داستان گفته نشده شاه ضحاک و همسرانش شهرناز و ارنواز؛ که نویسنده فکر می‌کند سرچشمه اصلی داستان پایه‌ای و بنیادین کتاب نابود شده هزار افسان است.»

سه نمایش شب هزارویکم نخستین بار به وسیله استاد بهرام بیضایی از ۲۶ شهریور تا ۱۷ آبان ۱۳۸۲ هر شب هر سه نمایش پی‌درپی مانند سه پرده از یک نمایش در تالار چهارسوی تئاتر شهر در تهران بر صحنه رفت.

@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

آثار بهرام بیضایی

07 Apr, 11:55


تصویری جدید از استاد بهرام بیضایی در جایی دیدم
دلتنگ وطن بودن چه ها که با ما نکرد


@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

آثار بهرام بیضایی

07 Apr, 10:38


هر کس باید سخن گفتن زیر تیغ را بیاموزد؛

شهرزاد می‌داند که تا قصه می‌گوید زنده است!



#شب_هزار_و_یکم
#بهرام_بیضایی


@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت

آثار بهرام بیضایی

02 Apr, 18:40


نویسنده: اونا فرزندان زمانه‌ی خود بودن. زمانه‌ای که میون قبیله‌ها، جز غیرت و رجز و لاف و شمشیر نبود. خرد غایب بود، و تعصب حاکم. واقعا_جز در چهارچوب دین و از زبان خدا نمی‌شد حرفی زد که برتر از منافع قبیله، و خودپرستی سرانِ قبیله‌ها باشه. جز با ترسِ جهنم و بهشت و انتقام الهی نمی‌شد اون‌همه قبیله‌ی متعصبِ مغرو رو مهار کرد. خیال می‌کنین زیر بیرقی به علمداری چون او مردی، چه کسانی بودن؟ قبایلی که شوق جهانجویی و غنایم متحدشون می‌کرد؛ البته که منّتشو سر خدا می‌گذاشتن تا شاید غرفه‌ای هم در بهشت دست و پا کنن.

#مجلس_ضربت_زدن
#بهرام_بیضایی

آثار بهرام بیضایی

24 Mar, 15:13


فیلم سینمایی رادیکال

دیدن این فیلم رو به همه معمان ودبیران عزیز ایرانی توصیه میکنم

همچنین تمام کسانی که فرزند دانش آموز دارند
امیدوارم لذت ببرید

@mediasoty

🔝Join Us دیالکتیک مقاومت