آدم چقدر میتواند خوشبخت باشد که یک نفر زل بزند وسط چشمهاش و با صداقت و درایتِ تمام بگوید: تو بزرگترین شانس زندگی من بودی! آدم چقدر میتواند با کیفیت و سنجیده رفتار کردهباشد و چقدر میتواند کنار آدمِ درستی قرار گرفتهباشد!
مادربزرگم میگوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی بماند مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند. برای همین هم مدتیست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم یعنی، راستش چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم یا نمیدانم کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
پدرم میگوید قلب مهمانخانه نیست که آدمها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانهء گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمیدانم چیست اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه...
+بچه ها، همه دارن با یه چیزی میجنگن . . . یکی پول کرایه ماشینشم نداره، یکی مریضی لاعلاج داره، یکی شغل نداره، یکی ویزا ندادن بهش، یکی عزیزشو از دست داده، یکی تنهاست، یکی رتبه کنکورش خراب شده، یکی معتاد شده، یکی درگیر عشق یکطرفهست و . . . مهم نیست چی ! هرکسی تو جنگ خودش با هیولای ِ خودش درگیره . یکم به هم عشق بورزید ! باهم مهربون باشید ! به روی هم لبخند بزنید ! با هم نجنگید: )🫂
بترس از قضاوتی که میکنی، حرفی که میزنی، کاری که میکنی، دلی که میشکنی و مسیر یکطرفهای که به قاضی میروی... بترس از شرایطی که امروز برای دیگریست و فردا میتواند متعلق به تو باشد! بترس از خدا که امروز برای کسی که به عمد آزارش دادی آستین بالا زده و فردا جوری مقابل همان آدم به زانو درت میآورد که به یاد بیاوری ضربه را از کجا خوردی... بترس از کارهای خودت، حرفهای خودت، رفتارهای خودت؛ که آینده آینهایست که تو را در قالب اتفاقات و آدمها، مقابل خودت قرار میدهد. آینده، گذار زمان نیست! آینده، تویی! تویی که حرف به حرف و نیت به نیت و رفتار به رفتار، در آدمها و اتفاقات و پیشامدها، به خودت بر میگردی...