أَنَّ عَلِيّاً صِدِّيقُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ فَارُوقُهَا وَ مُحَدَّثُهَا وَ إِنَّهُ هَارُونُهَا وَ يُوشَعُهَا وَ آصَفُهَا وَ شَمْعُونُهَا إِنَّهُ بَابُ حِطَّتِهَا وَ سَفِينَةُ نَجَاتِهَا إِنَّهُ طَالُوتُهَا وَ ذُو قَرْنَيْهَا.
پیامبر صل الله علیه وآله فرمودند:
هر امتی صدیق و فاروقی دارد و صدیق و فاروق این امت، مولانا علی است. او کشتی نجات و باب حطّۀ آن است. او یوشع و شمعون و ذوالقرنین این امت است.
المناقب
عیون الاخبار
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا مَنْزِلَةُ اَلْأَئِمَّةِ قَالَ كَمَنْزِلَةِ ذِي اَلْقَرْنَيْنِ وَ كَمَنْزِلَةِ يُوشَعَ وَ كَمَنْزِلَةِ آصَفَ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ.
از عمار ساباطی نقل شده که به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: منزلت ائمه چگونه است؟
فرمودند: مانند جایگاه ذوالقرنین، یوشع و آصف رفیق سلیمان است.
کافی
کنز الدقائق
أَرَسْطَاطَالِیسُ مُعَلِّمُ الْأَطِبَّاءِ وَ أَفْلَاطوُنُ رَئِیسُ الْحُکَمَاءِ.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
ارسطاطالیس (ارسطو) معلم اطباء و افلاطون رئیس حکمأست.
احتجاج
بحارالانوار
یروی أنّ عمرو بن العاص قدم من الاسکندریهْْ علی سیّدنا رسول اللّه فسأله عمّا رأی، فقال: رأیت قوماً یتطلّسون (یتطیلسون) و یجتمعون حلقاً و یذکرون رجلا یقال له ارسطوطالیس لعنه اللّه. فقال: مه یا عمرو، انّ ارسطاطالیس کان نبیّاً فجهله قومه.
روایت کردهاند که عمروعاص از اسکندریه بر پیامبر صل الله علیه وآله وارد شد و حضرت از آنچه در آنجا دیده بود از او پرسید.
او گفت: کسانی را دیدم که طیلسان بر تن کرده و حلقهحلقه گرد هم آمده و از مردی به نام ارسطاطالیس سخن میگویند که خدا او را لعنت کند.
پیامبر فرمودند: ساکت باش ای عمرو، ارسطاطالیس پیامبری بود که قومش او را نشناختند.
محبوب القلوب
و قال لعلي: يا أرسطاطاليس هذه الامّة.
پیامبر به مولانا علی فرمودند:
ای ارسطاطالیس این امت.
يا علي أنت أرسطاطاليس هذه الامة و ذو قرنيها
پیامبر صل الله علیه وآله فرمودند:
ای علی! تو ارسطاطالیس این امت و ذو القرنین آن هستی.
التفسیر